بی بی سی فارسی
پرسشهایی درباره جنبشهای اصلاحی خط و زبان فارسی
در آستانه سده نوِ خورشیدی در مجموعه نوشتارهایی به موضوع خط فارسی و دگرگونیهای آن در دوران معاصر- در اینجا به معنای بعد از ورود چاپ- و همچنین به چالشهای پیش روی خط فارسی در روزگار دیجیتال، فضای مجازی و شبکه اجتماعی، پرداخته میشود. صاحبنظران، کارشناسان و پژوهشگران در این نوشتارها با رویکردهای متفاوت و از زاویههای مختلف به موضوع خط در حوزه فرهنگی زبان فارسی پرداختهاند که بمرور در وبسایت بیبیسی فارسی منتشر میشوند.
در این مجموعه، رسمالخط، نقطهگذاری و نگارش نویسندگان حفظ شدهاند.
دلواپسی بابت نابودی زبان فارسی پیشینهای دیرینه دارد. برای نمونه در ابتدای قرن بیستم و در پی ورود واژگان فرانسوی به زبان فارسی، عدهای ازاینکه واژگان “بیگانه” به زبان فارسی راه مییابند نگران بودند. بعدها و در اواخر قرن بیستم تا همین امروز، چنین نگرانیهایی دربارهٔ ورود واژگان انگلیسی به فارسی شدت گرفت. در تمام این دوران نیز افراد زیادی در تلاش برای پالایش زبان فارسی از واژگان و عبارات زبان عربی و “اصیلنویسی” بودهاند. جنبشهای فراوانی نیز در ادوار مختلف شکل گرفته که خواستار اصلاح یا تغییر خط فارسی و یکپارچهسازی شیوههای نگارشی شدهاند. تمامی این رویکردهای تجویزگرا از بسیاری واقعیات بدیهی دربارهٔ زبان فارسی غفلت ورزیده و نتوانستهاند زبان را همانگونه که هست بپذیرند و آن را به حال خود رها کنند.
جنبش جُدانویسی در ایران یکی از جدیدترین تلاشهای اصلاحی در خط فارسی است. این جنبش همزمان با افزایش استفاده از صفحه کلید گوشیهای همراه و رایانه، و کاهش بهرهگیری از قلم و کاغذ، در میان عدهای رواج یافته است. جدانویسی را میتوان به عنوان واکنشی به سَرهَمنویسی درگذشته نیز نگریست.
به نظر میرسد پیدایش نیمفاصله در تایپ عامل مهمی در تمایل به جدانویسی بوده است. نیمفاصله مزایایی را در تایپ خط فارسی به ارمغان آورده است. مثلا واژگان مرکبی چون “بیاساس”، “غیرقابلدفاع”، و “جدانشدنی” که پیشتر در خط تحریری سرهم نوشته میشدند، اما در تایپ به علت فقدانِ نیمفاصله دارای فاصله کامل میشدند، اکنون با وجود نیمفاصله به صورت تحریری و اصلی خود بازگشتهاند. اما گرایش به جدانویسی افراطی مسائل جدید و هزینههای اضافی را نیز به همراه داشته است که باید درباره آنها عَمیقتر اندیشید.
یکی از اشکالات جدانویسیِ رادیکال پیشفرضی است که گویی همهٔ گویشوران از رایانه یا گوشی همراه برای نوشتن استفاده میکنند؛ در حالیکه افراد زیادی همچنان از قلم و کاغذ برای نوشتن بهره میبرند. پرسشی که به میان میآید این است که چگونه چنین تجویزات و تغییراتی مبنی بر جدانویسی و یا سرهمنویسی بر شکلها و ابزارهای مختلف نوشتاری اثر میگذارد؟ آیا به تسهیل بیشتر آموزش و فراگیری نوشتار و خواندن ختم میشود؟ آیا کار را راحتتر میکند یا سختتر؟
بسیاری از تجویزهای نگارشی فارغ ازاینکه از تحلیلهای زبانشناسی بهرهای نبردهاند و از بیقانونی و عدم انسجام رنج میبرند، از نظر اصل کَمکوشی نیز به صرفه نیستند و به کاربر زبان رنج و هزینه اضافی تحمیل میکنند. مثلاً واژگانی چون “همراه” و “دانشجو” به ترتیب با پنج و شش حرکت انگشتان روی صفحه کلید نگاشته میشود. حالا اگر قرار باشد این واژگان جا افتاده و پربسامد را که سالهاست به همین شکل نوشته میشوند، ناگهان به صورت “همراه” یا “دانشجو” بنویسیم، حداقل یک تا سه حرکت اضافه میشود. در نوشتن همین واژگان با قلم نیز یک توقف اضافه میشود و دیگر نمیتوان یا یک حرکت و به صورت پیوسته این کلمات را نوشت. ممکن است یک نفر بگوید حالا اضافه شدن یک یا دو حرکت هزینه و رنج زیادی ایجاد نمیکند. اما وقتی پانصد واژه مشابه را در یک متن کوتاه در نظر بگیریم، آنگاه چیزی بین هزار تا هزار و پانصد بار بیشتر باید دکمهها را فشرد و بدین منوال هر چه قدر متن بلندتر شود، رنج و هزینه بالاتری به کاربران زبان تحمیل میشود. فراموش نکنیم کار اضافه با صفحه کلیدِ رایانه و گوشیهای همراه، اثراتِ مُخربی برای مُچ، انگشتان، و مفاصلِ دست به همراه دارد.
برخی جدانویسان افراطی حتی تکواژهای وابسته مثل ضمایر متصل را با استفاده از نیمفاصله جدا میکنند. مثلا به جای «کتابم» مینویسند “کتابام”، یا به جای “فکرهایش” مینویسند “فکرهایاش”! در اینگونه مثالها نیز بر خلاف اصل کمکوشی، یک علامت اضافه و حَشو به گونه نوشتاری این واژگان افزوده میشود و فضای بیشتری میگیرد، و به لحاظ اقتصادِ زبانی هزینهٔ نوشتاری و زمانی ایجاد میکند. حتی گاهی این شیوهٔ ناهنجار درباره واژگان جدیدی که از زبانهای دیگر وارد فارسی شدهاند نیز اعمال میشود. مثلا عدهای واژهٔ “وبسایت” را به صورت “وبسایت” مینویسند. اگر در زبان انگلیسی بخواهیم از همین شیوه و از فاصله بین دو تکواژ استفاده کنیم، باید این واژه را به صورتِ web-site نوشت، در حالیکه امروز املای website بیشتر مرسوم است. جالب توجه است بدانیم در زبان انگلیسی، گرایش به فاصلهگذاریِ میانتکواژی با خطِ پیوند یا هایفِن، در سالیان اخیر کمتر، و تمایل به سرهمنویسی بیشتر شده است. مسالهای که احتمالا ناشی از نگرانیهای روزافزونِ حاصل از تحقیقات درباره سلامت کاربرانی است که مدتی طولانی از صفحه کلید برای تایپ استفاده میکنند.
آثار مکتوب گذشته دیگر موردی است، که هرگاه قرار است تغییراتی کلی در شیوهٔ نوشتار اِعمال شود، نباید از آن غافل شد. امکان بازنشر همهٔ آثار گذشته کاری تقریبا غیرممکن است. چنانکه تا کنون که بیش از یک قرن از ورود صنعت چاپ به ایران میگذرد، هنوز نسخههای خطی فراوانی که شامل گنجینههای ارزشمندی از زبان فارسی هستند به چاپ نرسیدهاند. حتی اگر بازنشر همه آثار گذشته ممکن باشد هزینههای فراوانی در پی دارد. توجیه هزینههای چنین اصلاحاتی چیست؟
اسامی خاص حوزه دیگری است که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد. امروزه مرسوم است تا به افراد اجازه دهیم نام و نام خانوادگی خود را همانگونه که ترجیح میدهند بنویسند. حالا فرض کنید فردی سالها نام خودش را “علیرضا” نوشته و در شناسنامه و اسناد مسافرتی به همین شکل ثبت کرده است. ناگاه میبیند عدهای نامش را به صورت “علیرضا” مینویسند. به کارگیری چنین صورتی هم باعث سردرگمی فرد میشود، هم به مرور زمان فشاری اجتماعی به شخص وارد میکند تا نگارش نام خودش را که برجستهترین مُشَخَصهٔ هویتش است تغییر دهد. در این زمینه بهتر است به افراد اجازه دهیم خودشان برای نگارش نام و نام خانوادگی خویش تصمیم بگیرند و ما هم در ارجاع به آنان از ترجیح شخصی افراد پیروی کنیم. ضمن اینکه چنین تغییراتی ممکن است پیامدهای حقوقی نیز در پی داشته باشد. مثلا در همین رابطه باید پرسید آیا قرار است تمامی مدارک حقوقی، شناسایی، و مسافرتی تعویض شوند؟
درک نادرست از واقعیتهای زبان فارسی و ناآشنایی با انگارههای نوین زبانشناختی باعث شده بسیاری از شیوههای مَندَرآوُردیِ نگارشی در دهههای اخیر به سردرگمی کاربران زبان بیفزاید. تغییرات پیاپی در روش نگارش، به ویژه به چند گروه لَطمات جبران ناپذیری وارد میکند. از آن جملهاند مولفان کتابهای درسی، دستاندرکاران آموزشی، ناشران، رسانههای گروهی، مطبوعات، نهادهای حقوقی، فراگیران بینالمللی، و خانوادههایی که آموزش خانگی را برای فرزندانشان برمیگزینند.
نکتهٔ دیگری که دربارهٔ خط و شیوهٔ نوشتار مطرح است به توصیف و تفاوت گونههای کاربردی متفاوتِ زبان، مثل گونهٔ رسمی و گونهٔ خودمانی، مربوط است. از جمله پرسشهایی که پیش از تدوین آییننامههای نگارشی باید در این زمینه جدی گرفته شوند عبارتند از: آیا دستورالعمل مورد نظر قرار است هر دو گونهٔ رسمی و خودمانی زبان را در نظر گیرد؟ به چه دلایلی از شیوهای یکسان یا متفاوت برای نگارش شعر و نثر باید پیروی کرد؟ چه توجیهات ساختواژی، نحوی، و کاربردی برای چنان شیوههایی موجود است؟
آموزش خواندن و نوشتن به اهالی بومی زبان فارسی و فراگیران غیرفارسیزبان در همین راستا شایان توجه است. یادگیری خط مهارتی دُشوار و زمانبَر است. چه بسا برای یک فرد سالها طول بکشد تا کمکم نوشتن برایش عادت شود. دستکاری در خط پدیدهٔ آشنازدایی را در پی دارد که در یادگیری نوشتار و خواندن بسیار موثر است. هرگونه تغییر در صورتهای نوشتاری که مدت مَدیدی به همان شکل نوشته میشدند، کاهش سهولت خواندن و کُند شدن روند یادگیری را در پی دارد.
یکی از بهترین و کمهزینهترین راهها برای جلوگیری از سردرگمی در خواندن و اَدای واژگان استفاده از نشانههای سَجاوندی است. به حاشیه رفتن نشانهگذاری در نگارش فارسی ریشه در پیشفرضِ تاریخی غلطی دارد مبنی بر اینکه “باسوادترها” کمتر از علایم سجاوندی استفاده میکنند و این نشانهها مخصوص دانشآموزان “مُبتدی” است! این انگارهٔ نادرست باعث شده افراد ناخودآگاه تمایل کمتری به نشانهگذاری داشته باشند، مبادا بیسواد خوانده شوند.
استفاده از نشانههای سجاوندی حداقل از سه جهت مفید است: یکی اینکه این نشانهها در زبان وجود دارند و نیازی به اِبداع شکلهای جدید و تغییر صورتهای آشنا نیست. دوم اینکه نشانهگذاری با وارد کردن مُصوتها یا واکهها به نوشتار و نمایش دقیقتری از واژگان، به خوشخوانی کمک میکند، بدون اینکه به درازنویسی منجر شود. سومین مزیت اینکه با بکارگیری نشانههای نوشتاری، هر نویسندهای میتواند نحوهٔ تلفظ خودش از واژه را نشان دهد و بدین ترتیب به گونههای متفاوت آوایی و لهجههای مختلف که جزیی از غنا و هویت هر زبانی هستند فرصت داده شود. پذیرش گونههای گفتاری و نوشتاری مختلف نشان دهنده رویکردی پویا و فراگیر به زبان است که به جای اینکه زبان را به صورت یک واحد ثابت ببیند، آن را به صورت پدیدهای چندشکلی و همیشه در حال دگرگونی در نظر میگیرد. پس چه بهتر که به جای اِبداع شیوههای جدید نگارش و افزودن رنج به انسانها، از به کارگیری بیشتر نشانههای سَجاوندی خجالت نکشیم و با زُدودَنِ باورهای غلط، نشانهگذاری در نوشتار را افزایش و ترویج دهیم، به ویژه هرگاه هراسِ از بَدخوانی یا اِبهام در میان است.
اما شاید مهمترین سوالاتی که دربارهٔ هر گونه تغییر و اصلاح خط باید پرسیده شوند، درباره چرایی، عوامل، دلایل، و اهداف چنین تلاشها و برنامههایی است. بایسته است سیاستگذاران، دستاندرکاران، نویسندگان، و شخصیتهای تاثیرگذار پیش از تجویز، بِکارگیری، و ترویج هرگونه روش و برنامه اصلاحی خوب بیندیشند و ببیند ضرورت و نیاز به تغییر و اصلاح خط دقیقا از کجا سرچشمه میگیرد و به چه علتی باید چنان شود؟ چه چالشها و مسائلی با تغییرات پیشنهادی قرار است تسهیل و حل شوند؟ چه ضرورتی برای تغییر صورتهای جاافتاده و پربسامد وجود دارد؟ چگونه چنین تغییراتی را میتوان از جنبههای ساختواژی، نحوی، گفتمانی، و آموزشی توضیح داد؟ آیا در تغییرات پیشنهادی از قوانین ساختواژی و نحوی خاصی پیروی و به شکلی مُنسجم عمل میشود؟ آیا چنین تغییراتی بر اساس اصل کمکوشی به صرفه و مفید است؟ آیا پیشبینیهایی صورت پذیرفته که تغییرات پیشنهادی چه چالشها، هزینهها، و مسائل احتمالی جدیدی را ممکن است در پی داشته باشند؟ آیا پیشبینیهایی مبتنی بر چنان تغییرات و اصلاحاتی پیشتر به آزمون گذاشته شدهاند؟ آیا دربارهٔ پیشفرضهای گفتمانی و پیامدهای آموزشی، سلامتی، اداری، مالی، حقوقی، اجتماعی، و بینالمللی چنین برنامهها و دستورالعملهایی اندیشیده شده است؟ آیا به ارتباط و درک میاننسلی و میانفرهنگی طی سالهای متمادی فکر شده است؟ چه کسانی قرار است آییننامهها و دستورات تازه را تألیف و تجویز کنند؟ آیا آنان از تخصص لازم و کافی برخوردارند؟ آیا تحلیل، تطبیق، مقایسه، و بررسی بدخوانی یا خوشخوانی صورتهای پیشنهادی ِجدید، به لحاظ آموزش و فراگیری خواندن و نوشتن، با استفاده از مُدلهای کَمّی و کیفی معتبر و به روزِ زبانشناسی و آماری انجام گرفته است؟ شیوهنامهٔ نهایی قرار است چگونه بررسی، ارزیابی، و داوری شود؟ آیا کسانی که به داوری و ارزیابی میپردازند مستقلند یا به همان سازمان و دستگاه مربوط وابستگی دارند؟ بودجه چنین اصلاحات و تغییراتی از کجا میآید؟ آیا تأمینکنندگان مالی خود در تهیه و تدوین شیوهنامهها دخالت دارند یا تهیهکنندگان آییننامهها به صورت مستقل عمل میکنند؟ و در نهایت اینکه چه تمهیداتی جهت ایجاد و تضمین فرایندی پایدار در آموزش، اعتبارسنجی، بهینهسازی، و بهروزرسانی چنین برنامههایی اندیشیده شده است؟
فرهنگستانها، مدارس، دانشگاهها، مجلات علمی پژوهشی، رسانههای خبری، و نهادهای علمی و آموزشی باید با در نظر گرفتن واقعیتهای زبانی و امکانات موجود، چنین پرسشهایی را مد نظر قرار دهند، و با ایجاد تیمی متشکل از کارشناسان مستقل، شیوهنامههای نگارشی را تدوین، اجرا، و بهروزرسانی کنند.
هرگونه پیشبینی دربارهٔ ساخت و شکلِ خط فارسی در آینده چیزی فراتر از حدس و گمان نخواهد بود، زیرا قسمت عمدهای از تغییرات زبان و خط، خارج از ارادهٔ تک تکِ گویشوران آن زبان اتفاق میافتد. پذیرش حقایق زبانشناختی، از جمله اینکه بیشتر جوامع چندزبانی هستند، و اینکه فارسی زبانی چندخطی، پویا، و بینالمللی است که در جایگاه نیرومندی قرار دارد و در خطر انقراض نیست، گام بزرگی است در جهت زدودن بسیاری از نظرات باطل و برنامههای غیرضروری و بیسرانجام در رابطه با اصلاح خط و زبان فارسی.
همچنین اگر به آزادی سخنگویان هر جامعه در انتخاب شیوهٔ نگارش و گویش زبان احترام گذاشته شود، و به جای تجویز دستوری و نُخبهگرا، و صرف وقت، هزینه، و انرژی در این راه، به پژوهش، تالیف، و تولید محتوا به زبان فارسی در حیطهٔ تخصصی روی آورده شود، و کارِ پژوهش، آموزش، و توصیف دقیق زبان به متخصصان و آموزگاران زبان واگذار شود، آنگاه شاید بتوان درک و دریافت بهتری از جایگاه زبان و خط داشت. ایدون باد!
قسمتهای قبلی مجموعه زبان و خط فارسی:
- چرا هیچ خطی هیچگاه کامل نیست؟
- زبان و خط در آینه فرهنگ و سیاست
- عوامل و دلایل تغییرات خط و زبان
- نگاهی به خطوط گذشته و امروز فارسی
- فارسی، زبانی کهن، چندخطی و بینالمللی
- رویکردها به زبان و خط
- ‘کاغذ اخبار’؛ سرگذشت اولین روزنامهی ایران
- افسانههای تغییر خط
- آیا خط سیریلیک سرنوشت تاجیکان را رقم میزند؟
- یگانهگی روش املای زبان فارسی دری در افغانستان یک نیاز جدّیست
- ‘تقابل با فرهنگستان’؛ مانعی جدی در راه نظاممند کردن خط فارسی
- شورای اصلاحِ خط ِفارسی چرا و چگونه تشکیل و تعطیل شد و چه کرد؟
- شورایِ بازنگری در شیوهیِ نگارشِ خطِ فارسی؛ گامی ‘مهم اما ناتمام’
- نقش و جایگاه زبان پارسی در قزاقستان؛ گذشته، امروز و آینده
- معضل خط و زبان؛ سرگذشت پارسی در شوروی پیشین
- سیاستزدگی، تیغی بر گلوی زبان فارسی در افغانستان
- یونیکد؛ فرهنگستان جهانی زبانها؟
- نگاهی به سرگذشتِ زبان و خط فارسی در روزگار ما
بی بی سی فارسی
هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟
در سالگرد انقلاب در این هفته، جشنواره فیلم از چهرههای دوران انقلاب و قبل از آن خالی شد، و از آثار جوانانی پر، که متولد دوران انقلاب بودند یا بعد از آن، حتی داوران. چنین شد که تنها ناظر و شاهد از دوران دور، مسعود کیمیایی، حاضر نشد به مراسم برود اما فیلم ساخته او که یک نوستالژی فرهنگی از سالهای مصدقی است، راه خود گشود.
و هفته جز اینها نیز تکانها داشت. اول این که جای بنیانگذار فرانکلین به کتابدار جمکران سپرده شد و در شادمانی هفته سالگرد انقلاب، مجلات گرچه چهره آراستند اما خبرهای آخر هم برایشان ناگوار بود و زیر لب گفتند پیام رسیده که در فکر کار دیگر باشید. در این اثنا کتابفروشی آگاه یزد هم در سالگرد تولدش تعطیل شد. چراغ دیگر را پیرقوم نمایش گیراند در مجلسی در خانه هنر. ناله را دیگران کردند از بیم صدمه به معتبرترین تئاتر شهر، خواستار آزادی فرهنگ شدند حالا که سواحل خزر آزاد میشوند.
انقلاب و سرنوشت سینما
همزمان با هفتهای که به یادآوری انقلاب اختصاص دارد که ۴۴ سال قبل رخ داد. همه نشریات و برنامههای رادیو و تلویزیونها، حتی بخشهایی از دنیای مجازی فارسی زبان، به شرح و تحلیل روزهای انقلاب مشغولند. گرچه بخشی از مردم از هم میپرسند که آن انقلاب چگونه و چرا اتفاق افتاد، بخشی دیگر از وقوعش شادمانند و بدان مدیون.
در این میان برگزاری جشنواره سالانه فیلم، همه نشریات هنری را به خود مشغول کرده است. این جشنواره در اصل پنجاه سال قبل به صورت حادثهای بینالمللی در ایران پاگرفت اما انقلاب در اول کار نه که سینماها را آتش زد بلکه جشنواره را هم تعطیل کرد تا چهار سال بعد که جمعی از اهل هنر از جمع انقلابیون، جشنواره را زنده کردند (گیرم عنوان فجر گرفت تا همسو با زمانه شود) اما صنعت سینما را زنده داشتند و به سرعت استعدادهای تازه با همه دخالتهای انقلابیون، وارد صحنه شدند و چیزی نگذشت که سینمای ایران جلوه تازه خود را جهانی کرد و ماندگار شد. هشت سال خاتمی سینمای ایران جهان آرا شد، هشت سال بعد به فاجعه کشید، هشت سال روحانی جانی دیگر گرفت و اینک باز …
مجله گزارش فیلم که ادامه راه مجله فیلم است که همزمان با اولین جشنواره فجر شروع به کار کرد، در سرمقاله شماره بهمن خود نوشته: همیشه اعداد رند جذابیت خاصی دارند. انگار ایســتگاههایی در میانه راهنــد و فرصتهایی بــرای نفس تازه کردن و بررســی مســیر طی شــده و چشــم اندازه ای پیــش رو. جشــنواره فیلــم فجر هم حالا به چهل ســالگی رســیده و این سن وسالی ست حساس؛ حتی برای یک جشنواره سینمایی! برگــزاری هــردوره جشــنواره فیلــم فجــر،همیشــه با حرف وحدیث های فراوانی همراه بوده، امســال نیز از این قاعده بیرون نیســت.
عباس یاری رییس شورای سیاستگذاری مجله، در اولین شماره ویژه جشنواره نوشته: “چهلمین جشنواره فیلم فجر با نمایش ۲۲ فیلم دربخش رقابتی ســودای ســیمرغ آغاز به کار کرد. جشنواره در سال ۱۳۶۱ فقــط بــا پنــج فیلــم ایرانــی مــرگ یزدگــرد (بهــرام بیضایی)،حاجی واشــنگتن (علی حاتمی)، خط قرمز (مســعود کیمیایی)، اشــباح (رضــا میرلوحی) و ســفیر (فریـبـرز صالح) کارش را آغاز کرد. در ســه چهار دوره اول، دفــتر جشــنواره بــه تمامی دفترهای فیلمســازی و نهادهــای هــنری و غیرهنری، از تلویزیون و حوزه هنری گرفته تا کمیته انقلاب اســلامی و بنیاد شــهید و بنیاد مستضعفان و کانون پرورش و… اعلام میکردند که اگر فیلمی دارید برایمان بفرستید”.
اما مجله فرهنگی آزما ، سالگرد ۲۳ سالگی خود را جشن گرفته و دیگر از دردها و فشارها و مصیبت و کوشش برای ماندن، چیزی ننوشته. از درد اشتیاق گفته که همه این سالها مدیر (ندا عابد) و هوشنگ اعلم سردبیر، و همراه همکاران و همدلان، کشیده و چشیدهاند.
سردبیر به جای رنجنامه سربسته مینویسد: “در زندگی رنج رهایی هست که از گوهری یگانه پدیدار میشود، گوهر عشق. رنجهایی که بر هر جانی نمینشیند مگر به اقبالی بلند و بر جانی توانمند به حملش، و من چنین رنجی را رنج مقدس مینامم. رنجی که هیچ کس – جز آن که گرفتارش میشود نه ارزش آن را میفهمد نه آزار استخوان سوزش را. رنجی همچون رنج مادر شدن و مادری کردن”.
- هفته هنر و فرهنگ؛ نامداران رفتند، یکلیای از تنهایی به درآمد، غرفههای خالی و بیحشمت
- فرهنگ و هنر هفته؛ پاییز بی شجر، روز صلح با قطع دست و سر، فرهنگ ترس خورده
حریم فرهنگ، مثل حریم دریا آزاد
چه کسی تصور میکرد که حاشیههای تئاتر شهر، فرهنگیترین نقطه شهر، روزی خوابگه از دست رفتگان شود. یعنی شهرداری اینک در اختیار جناح انقلابی، بیشتر تمایل دارد که این مرکز که میزبان بازیها و نقشها و اجراها در طول ۵۰ سال گذشته بوده است، روزی چنین یتیم و بیپشتوانه قرار گیرد. چنین است که مخالفان معتقدند تعمدی در کارست برای از ریخت انداختن این مرکز فرهنگی -و شاید مراکز مشابه هم.
شهر خبر نوشته: “تئاتر شهر این روزها حال و روز خوبی ندارد و اطراف این مجموعه فرهنگی به تسخیرِ دستفروشان و رمالان درآمده است؛ آنگونه که دیگر امنیتی برای حضور خانوادهها در اطراف این مجموعه وجود ندارد”.
مدیر این مرکز به خبرنگار شهرخبر گفته: “یادم هست که یکی از اعضای شورای شهر میگفت که فضای فرهنگی پیرامون تئاتر شهرِ امروز مانند ترمینال جنوب دو دهه پیش است. متاسفانه فضای اطراف ترمینال جنوب از دو دهه پیش رها شد و اکنون آن اطراف معضلات بسیاری دارد. شاید اگر آن فضا از دو دهه پیش با مدیریت درستی مواجه میشد، اکنون شاهد آن معضلات نبودیم. متاسفانه این اتفاق برای تئاتر شهر هم در حال رخ دادن است”.
به دنبال انتشار تصاویر قمهکشی در محوطه تئاتر شهر. این هفته پیام دهکردی بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون با انتشار یک پیام تصویری خواستار رسیدگی روسای ۳ قوه به وضعیت فرهنگ و تئاتر (تاکید بر تئاتر شهر) شد و خواست همان طور که فرمان آزادی حریم ساحل بحرخزر را صادر کنید، حریم فرهنگ را هم آزاد کنید
دهکردی گفت: “زنگ خطر حوزه فرهنگ سالهاست به صدا درآمده. فرهنگی که بهمثابه هواست و این هوا امروز آغشه به خون و بوی آهن است. در پیشانی تئاتر کشور، نماد تئاتر کشور، ساختمانی که یک هویت غنی دارد و بزرگان بسیاری در آن تئاترها روی صحنه بردهاند و تولید اندیشه کردهاند، در فضای پیرامونیاش هیچ امنیتی وجود ندارد؛ به همان اندازه که در فضای فرهنگ امنیت وجود ندارد”.
چراغی در تاریکی
مجلسی برای قدردانی انجمن منتقدان و نویسندگان و پژوهشگران از علی نصیریان، تنها بازمانده آخرین نسل بزرگان نمایش. و بهروز غریب پور هنرآشنا در گزارش آن شب نوشته که: استاد مجالی خواست تا قدردانی کند از قدردانان و قدردانیاش چنان دلنشین بود که انگار آینه زمان را در دست گرفته است و زمان را ورق میزند.
و گفتند افسانهها را فراموش نکنید، بازی ایرانی را از یاد نبرید: “سوژه ایرانی را از یاد نبرید و من بیمعلم و بیمدرسه “بلبل سرگشته” را نوشتم، در ایران درخشید، در فرانسه تأیید شد و من احساس کردم به ایران و افسانههایش به نمایشهایش مدیونم و به سیاه تختحوضی، به زنپوشان خلاق تقلید به تعزیهخوانها مدیونم اما نه، نه، به خاطر درم و دینار و اسکناس و دلار به خاطر دلم نوشتم، بازی کردم و کارگردانی کردم: به خاطر دلم، دلم، دلم و نه به خاطر مقام و مرتبت و جایگاه – مگر وزیرمان کردند؟ مگر سفیرمان کردند، نه، نه ما عاشق بودیم و در معرض هر تیری هر تهمتی هر توهینی: مگر یادمان رفته است آن انگ تلخ مطربی؟ و مطرببودن هرچند ما همین طعن و لعن را جواب میدادیم: ای وای خدایا: حتی بنگاه تئاترال را هم که بر صحنه بردم، امیر ارسلان که بر صحنه بردم همان نداها بود”.
غریب پور نوشته: “و با اینکه من آینه را برابر او میدیدم اما خودش میگفت که برای جوانان میگوید ولی من ایمان داشتم روی سخنش با آینهای به وسعت زمان بود و… میترسیدیم که ناگهان بخواند: کوه ما سینه ما/ ناخن ما شیشه ما/ اشک ما باده ما/ دیده ما شیشه ما. و چنان بخواند که شیشه بشکند، می، خونین بریزد و جشن را عزا کند که خدا را شکر که نشکست و نریخت آن اشک شرابواری که بوی ناگواری ایام میداد”.
در مقاله گزارش گونه روزنامه شرق آمده: “از سکوی صحنه که پایین آمد خواست نشان بدهد که هنوز جانش را و توانش را دارد که بیآنکه دستی بر شانه کسی بگذارد میتواند دل از معبودش، صحنه، بکند، اما شاید از شدت مرور ۷۲ سال عشق توأم با رنج، پایش یک لحظه تاب تحمل تن نحیفش را از دست داد و راهنمای جوان زیر بالش را گرفت و شاید علی نصیریان عاشق حافظ از زبان لسانالغیب در دلش غرید و خواند: که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند/که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد”.
و در پایان نویسنده تاکید کرده که: “علی نصیریان در این خرابآباد به گنجش رسیده است؛ با تمام فراز و فرودهایی که برای کسی مانند او طبیعی است، پس استاد! آرزویم این است آنقدر بمانی که از دارو و درمان و پرستار دولتی بینیاز باشی”.
تعطیل و تجمیع کتاب
آخر هفته بود که اسد امراللهی شاعر و نگهبان صدیق ادبیات و اهل ادب و هنر، در یک خبر خبرمان کرد که “خبر ناخوشایند اولین روز سومین هفته بهمنماه تعطیلی کتاب آگاه یزد است که پس از قریب به ۴۳ سال فعالیت، فرهنگی کرکرههایش را پایین کشیدند.”
با خواندن این خبر در ذهن پرسشی ظاهر میشود: “عامل این پائین کشیدن کیست. نکند مردمی هستند که کتاب نمیخرند و امکان نمیدهد که کتاب و کتابخوانی، و شاید بتوان گفت فعالیتهای فرهنگی مستقل چون از حمایتهای دولت برخوردار نیست، مجال نفس نمیماند برای کتابفروشی معتبر یزد. پس کتاب خوان نبودن مردم فقط رویه نازکی از ماجراست”.
همزمان با گفتگوی کسانی که از راکد ماندن دکههای فرهنگی مایوس و در عذابند، نشانههای دیگر هم ظاهر میشود.
کیست که نداند مرکز انتشاراتی فرانکلین و کتابهای جیبی، چه سابقه شیرین و به یادماندنی در یادها گذاشتند. مگر کسی هست که همایون صنعتی و جعفری امیرکبیر را، چنان که بنگاه ترجمه و نشر کتاب را. حالا در خبرآمده که مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی در حکمی محمد حسنی مدیر انتشارات جمکران را به مدیریت انتشارات علمی و فرهنگی منصوب کرده است.
هیچ خبر عجیبی نیست. همه با این حکایت آشنایند. جمکران به جای فرانکلین آرزو بسیاری میتواند باشد تاکنون هم در شغلهایی مهمتر از این جاسازی شدند. وگرنه چطور ممکن بود که کتابهای معتبر و خواندنی این مراکز در استخری نگهداری شود که هیچ از آنها باقی نماند.
- هنر و فرهنگ هفته؛ مانیفست نوحهخوانان، همصدایی با پنجشیر، درد مشترک زنان هنرمند
- هفته هنر و فرهنگ؛ در سرگیجه و عذاب، مرگ علامه، دلمرده همسایه
بازجویی و درمان با هم
فریده صالحی نوشته: “والس نقابها نمایشی پرکار و پربازیگر و عمیق نبود، اما نمیتوان گفت سوژهاش بکر و جسورانه نیست. میماند این که آیا باج داده برای درآوردن چنین سوژهای که تماشاگران به دنبال گوشههای تاریخ در آن هستند. تاریخ کار مهمی دارد در این نمایش …”
نمایش در حقیقت قصه فروغ زنی تنهاست که دچار فروپاشی روانی شده و در یک بهداری نظامی نگهداری میشود. در حقیقت زندانی است اما زندانی روان خود هم هست، چرا که گزارشها نشان داده که وی با مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) مشارکت داشته است. دکتر منصوری با او مصاحبه میکند و از طریق نمایش درمانی سعی در تخلیه اطلاعاتی و درمان وی دارد. در طول نمایش ماجرای فروغ خاطراتش را با دکتر بازی میکند.
نویسندگان هانا صالحی راد و مهدی تنگ عیش بودند و کارگردان: هانا صالحی راد
بازیگران نیز عبارت بودند از زینب عباسی، هادی شبانی، نگین سوهانی، امیرحسین جعفرپور و ،محمد درویش
نمی توان گفت نمایش والس نقاب ها با وجود سوژه جذاب، با نمایش هایی مانند بلاک
فرانک حمیدیان در دیوار تیوال نوشته: نمایش فوق العاده بود بخصوص اجرای فروغ (خانم زینب عباسی) و دکتر(آقای هادی شبانی). کاملا مخاطب را ترغیب میکرد که با هیجان تا انتهای اجرا را دنبال کند.
بیشتر کسانی که نمایش را دیده اند به خصوص از بازی زینب عباسی در نقش فروغ یاد کرده و آن را دوست داشتهاند.
در ستایش جهان اطراف
یک نمایشگاه نقاشی “فراخوانی” در خانه هنرمندان ایران آغاز شد، با نمایش آثاری از حامد صحیحی، شامل ۲۸ اثر نقاشی با تکنیکهای اکرلیک رو بوم و ترکیب مواد.
نمایشگاه نقاشی “فراخوانی” در ستایش جهان اطراف ماست که در هر اثر از منظر متفاوتی به آن نگاه شده است.
کارتون هفته
کار: هادی حیدری
مهربانیهای رییس
بی بی سی فارسی
لتا منگیشکر؛ اسطوره موسیقی هند در ۹۲ سالگی درگذشت؛ دو روز عزای عمومی اعلام شد
لتا منگیشکر، یکی از محبوبترین خوانندههای هند که صدای او موسیقی متن بیش از هزار فیلم بالیوودی است، در سن ۹۲ سالگی درگذشت.
او در ماه ژانویه پس از مثبت شدن آزمایش کووید-۱۹ در بیمارستانی در مومبای (بمبئی) بستری شده بود.
پزشک معالج او گفت که خانم منگیشکر پس از آن که چند عضو بدن او دچار نارسایی شد، فوت کرد.
منگیشکر بیش از نیم قرن زندگی حرفهای فوقالعاده خود بیش از ۳۰ هزار آهنگ را به ۳۶ زبان خواند.
اما خوانندگی او در بالیوود، صنعت فیلم هند بود که او را به یک نماد ملی تبدیل کرد.
دولت هند از روز یکشنبه دو روز عزای عمومی اعلام کرد که طی آن پرچم ملی در سراسر کشور نیمه افراشته خواهد شد.
برای لتا منگیشکر تشییع جنازهای با تشریفات دولتی برگزار خواهد شد. مراسم سوزاندن جسد او عصر یکشنبه در بمبئی انجام میشود.
ادای احترام
پس از نشر خبر درگذشت، ادای احترام به منگیشکر، که اغلب “بلبل بالیوود” نامیده میشد، شروع شد.
رام نات کویند رئیس جمهور هند گفت که این خبر “قلبم را شکست، همانند میلیونها نفر در سراسر جهان” و افزود که در آهنگهای او “نسلها احساسات عمیق درونی خود را در آهنگهای او یافتند”.
نارندرا مودی نخست وزیر هند گفت که مرگ منگیشکر “خلائی در کشور ما ایجاد کرد که پرشدنی نیست”.
راهول گاندی، رهبر اپوزیسیون، در توییتی نوشت که صدای منگیشکر “جاودانه” است و “در قلب هوادارانش تکرار خواهد شد”.
ویرات کوهلی کاپیتان پیشین کریکت هند گفت که آهنگهای او “میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده است”.
چندین ستاره بالیوود نیز از این خبر ابراز غم و اندوه کردند.
هما مالینی بازیگر سینما گفت که “خوش شانس” بوده که در چند آهنگ منگیشکر اجرا کرده است.
او به خبرگزاری ایانآی گفت: “هیچکس نمیتواند مانند او بخواند، او بسیار خاص بود. درگذشت او خیلی غمانگیز است.”
مانوج باجپایی بازیگر از جمله افرادی است که گفت درگذشت منگیشکر پایان “عصر طلایی” برای دوستداران موسیقی هند است.
بزرگداشت؛ لتا منگیشکر، نماد فرهنگی هند
برای چندین دهه، لتا منگیشکر پرفروشترین خواننده کشور بود و هر بازیگر برتر زن از او میخواست که آهنگهایش را بخواند.
آلبومهای او دهها هزار فروخته شد، و او فهرستی متشکل از ۳۰۰۰۰ آهنگ در ژانرهای متعدد و در مجموع ۳۶ زبان داشت.
زمانی که او آهنگ (ای، مردم سرزمینم) ادای احترام ماندگار و روحانگیز برای سربازان هندی کشته شده در جنگ فاجعهبار سال ۱۹۶۲ با چین را در یک محفل عمومی خواند، گفته میشود چشمان جواهر لعل نهرو، نخستوزیر وقت پر از اشک شد.
او برای هر ستاره زن در دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ آواز خواند و تقریبا با همه کارگردانان برجسته بالیوود، از راج کاپور و گورو دات گرفته تا مانی راتنام و کاران جوهر، کار کرد.
یک آهنگسرا زمانی صدای ملودیک و آواز روحانگیز او را “ناب و شفاف مثل بهترین مروارید کریستال” توصیف کرد.
اما او خیلی بیشتر از صدایش بود. منگیشکر یک طرفدار پرشور کریکت بود و به خودروها و بازی “وگاس” علاقه داشت. او همچنین با برخی از درخشانترین ستارههای بالیوود – و حداقل یک گروه بیتل – رقصید.
ویر سنگوی، روزنامه نگار، منگیشکر را “صدای یک ملت، کسی که هند را با آواز بسیار خوب به بسیاری از زبانها (هندی) متحد کرد”. او به ارتباط عاطفی میلیونها هندی با آهنگهای او اشاره کرد و گفت: ما عاشق آهنگهای او شدیم، با موسیقی او جشن گرفتیم و وقتی غم و اندوه داشتیم، او آن را برای ما خواند.”
چینمایی سریپادا خواننده، آدیتی میتال کمدین و بسیاری دیگر مرگ منگیشکر را “پایان یک دوران” توصیف کردند.
سریپادا در توییتر خود نوشت: “حتی وقتی لتای عزیز از این قلمرو خاکی میگذرد، او همیشه زنده خواهد ماند و صدایش همیشه با ما خواهد بود”.
خاطرات منگیشکر رسانههای اجتماعی در هند را فرا گرفت زیرا صدها نفر عکسها و ویدیوهای او را توییت کردند و آهنگهای مورد علاقه خود را از او به اشتراک گذاشتند.
او در ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۹ در شهر ایندور در ایالت مادیا پرادش در مرکز هند به دنیا آمد و در سن ۵ سالگی از پدرش دینانات منگیشکر که در تئاتر فعال بود آموزش موسیقی را آغاز کرد.
پس از مرگ پدرش، خانواده به مومبای (بمبئی) نقل مکان کردند، جایی که لتا منگیشکر نوجوان شروع به خواندن برای فیلمهای مراتی کرد.
او همچنین برای حمایت از خانوادهاش در چند فیلم بازی کرد، اما بعدا در مصاحبهای گفت که دلش در این کار نبود. “من در آواز شادترین بودم.”.
موفقیت بزرگ او در سال ۱۹۴۹ اتفاق افتاد – آهنگی جذاب به نام “آیگا آنی والا” را برای فیلم “محال” خواند.
محمد ظهور خیام کارگردان موسیقی به یاد میآورد: “به زودی هر بازیگر زن صدای او را میخواست. اما همیشه سرش شلوغ بود و تنها چند کارگردان خوش شانس موسیقی این شانس را داشتند که او را وادار به آواز خواندن کنند.”
در طی چند دهه بعد، منگیشکر هزاران آهنگ “لیپ سینگ” (لبخوانی آواز) از بزرگترین قهرمانان بالیوود را در طول نسلها خواند.
او در سال ۱۹۹۹ به عنوان نامزد مجلس اعلای پارلمان هند معرفی شد، اما بعدا گفت که از حضور “اکراه” داشته است و دوره عضویت او در آنجا “هرچیزی جز خوشحالی” بود.
او در سال ۲۰۰۱ نشان بهارات راتنا، بالاترین نشان افتخار هند برای غیرنظامیان را دریافت کرد.
در سال ۲۰۰۴، زمانی که او ۷۵ ساله شد، یکی از بزرگترین کارگردانان بالیوود، یاش چوپرا، برای بیبیسی نوشت که “نعمت خدا در صدای او” است.
منگیشکر هرگز ازدواج نکرد، زندگی پرباری در خارج از کارش داشت و علایقاش از کریکت گرفته تا خودروها را در بر میگرفت.
خواهر کوچکتر او آشا بوسل نیز خواننده مشهور بالیوود است. این دو همیشه هرگونه نشانهای از رقابت خواهرانه را رد میکردند و حتی گاهی اوقات با هم اجرا میکردند.
بوسل در سال ۲۰۱۵ به بیبیسی گفت: “ما خیلی به هم نزدیک هستیم – ما هرگز با یکدیگر رقابت نکرده ایم.”
بی بی سی فارسی
‘زنبورک در گام مینور’ در آپارات
این هفته در آپارات فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری به نمایش در میآید.
پس از آن آپارات با پروانه حسینی پژوهشگر انسانشناسی و مطالعات خاورمیانه از امریکا، فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی از ایتالیا و مصطفی عزیزی نویسنده و تهیهکننده سینما و تلویزیون از کانادا درباره فیلم گفتگو خواهد کرد.
درباره فیلم
غربت مجموعهای از مهاجرت و تبعید است. غربتنشینی در روزگار معاصر در جهان به شدت رایج شده و زندگی در شرایط غربتنشینی نمادها و پیامدهایی دارد که در بین افراد و جوامع شباهتهایی بسیاری دارد و آنهایی که به هرشکل در غربت زندگی میکنند، رویههای متفاوتی در برخود با جامعه میزبان در پیش میگیرند. از انزوا و پیگیری آنچه در وطن میگذرد تا ادغام کامل در جامعه میزبان. پرفسورحمید نفیسی پژوهشگرو نویسنده نامدار ایرانی از جمله کسانی است که سالهای سال دور از ایران زندگی کرده و در عین حال ربط خود را با موطن با اشکال مختلف حفظ کرده است. فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ سفری است به درون زندگی حمید نفیسی. در این فیلم بیشتر با او، رویاهایش و محیط زندگیاش آشنا میشویم. این فیلم ساخته مریم سپهری است. پیش از این او فیلم ‘فراتر از رنگ ‘ را در آپارات دیده بودیم. خانم سپهری با فیلم ‘زنبورک در گام مینور’، برنده تندیس افتخار بهترین کارگردانی و بهترین موسیقی متن در جشن مستقل خانه سینما در سال ۱۳۹۷ شده است.
ویژگی فیلم
فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری، یک پرتره لطیف و روان است درباره یک شخصیت و در عین حال که از یک نوستالژی صحبت میکند، شکلی جذاب دارد و هرگزملالآور نیست. ساختاری متمایز دارد و به یک بیان درونی از یک شخصیت میرسد. از طرف دیگر گرچه ‘زنبورک در گام مینور’ فیلم پرتره یک شخصیت است اما در عین حال معنایی گسترده و جهانشمولتر پیدا میکند ومیتواند تصویری از وضعیت زندگی انسان معاصر در غربت باشد.
درباره کارگردان
مریم سپهری کارگردان متولد ۱۳۴۹ در گرگان و دانشآموخته کارشناسی تدوین و کارشناسی ارشد عکاسی دانشگاه هنر تهران است. او از اواخر دهه هشتاد به فیلمسازی رو آورده و با فیلمهایش در جشنوارههای مختلف شرکت کرده و جوایزی را کسب کرده است. پارهای از دستآوردهای او قرار زیر است:
۱۳۹۰ دریافت جایزه بهترین مستند برای فیلم ‘ تا باران بعدی ‘ در جشنواره بین المللی سوره
۱۳۹۰ کاندید بهترین مستند برای فیلم ‘ تا باران بعدی ‘ در جشنواره فیلم کوتاه تهران
۱۳۹۳ دریافت جایزه بهترین مستند برای ‘فراتر از رنگ ‘ از جشنواره فیلم میلواکی
۱۳۹۴دریافت جایزه بهترین دستاورد هنری از جشنواره استونی بروک
۱۳۹۷ کاندید بهترین کارگردانی، تدوین (آرش زاهدی)، و موسیقی (کیاوش صاحب نسق) از جشنواره ی سینما – حقیقت برای فیلم ‘زنبورک در گام مینور ‘
۱۳۹۷ برنده تندیس و لوح افتخار بهترین کارگردانی و برنده تندیس و لوح افتخار بهترین موسیقی در جشن مستقل خانه ی سینما
درباره کارشناسان برنامه
پروانه حسینی، پژوهشگر انسانشناسی و دانشجوی مقطع دکترای ‘مطالعات خاورمیانه’ و ‘انسان شناسی’ دانشگاه آریزونا است. او همچنین در این دانشگاه مشغول تدریس است. اصلیترین موضوع تحقیقات او در این دو رشته رابطه مفاهیم هویت، ملیت، دیاسپورا و جنسیت است. او در دانشگاه آریزونا در کلاسهای فرهنگ خاورمیانه، زبان فارسی، و انسان شناسی نژاد و قوم مشغول تدریس بوده، مدیر برنامه ایمرژن فارسی دانشگاه ویسکانسین بوده است. پروانه حسینی قبل از ترک ایران مدرس دانشگاه تهران و الزهرا بوده و هم اکنون در وبسایتها و رسانههای خارج از ایران مینویسد و در میزگردهای آنها حضور دارد.
فرحناز غلامپور متولد تهران و دانش آموخته کارگردانی نمایش از دانشکده سینماتاتر دانشگاه هنر تهران و ‘تکنولوژیهای نو در هنر’ از آکادمی هنرهای زیبای بررا در شهر میلان است. او از سال ۱۳۷۴ شروع به ساخت و تولید فیلم های کوتاه داستانی و مستند نموده و در تولید دهها برنامه آموزشی و تلویزیونی برای سازمان های دولتی و غیر دولتی در داخل ایران مشارکت داشته است. پروژه پایانی تحصیلی او ٰ’ماسک رسانه در ایران’ مطالعه ای بر روشهای پروپاگاندای جمهوری اسلامی ایران در تولید اخبار و فیلم های مستند است. از جمله کارهای او می توان به چاپ اولین مجموعه شعر او با نام ‘ زهاب’ که در نشر گردون منتشر شده، اشاره کرد. او از سال ۱۳۹۱ به ایتالیا مهاجرت کرده و با رسانه های فارسیزبان خارج از ایران به عنوان گزارشگر، تحلیلگر و کارشناس هنرهای نمایشی همکاری میکند.
مصطفی عزیزی، نویسنده، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و برنامهساز تلویزیونی متولد اراک و مقیم تورنتوی کانادا است. او تحصیلکرده اقتصاد نظری دانشگاه تهران است و کار حرفهایاش را با نویسندگی برنامههای علمی و فرهنگی برای شبکه رادیویی ایران در سال ۱۳۶۵ آغاز کرده است. او تا سال ۱۳۷۳ که شرکت خصوصی خودش را تاسیس کرد، مدیر بخشهای فنی صدا و انیمیشن رایانهای شبکه تلویزیونی ایران بود و به عنوان تهیهکننده با آنجا همکاری میکرد. از کارهای او در این دوره میتوان به طراحی و تهیهکنندگی مسابقه تلویزیونی ‘تلاش ‘ و نویسندگی و تهیهکنندگی مجموعه پر مخاطب تلویزیونی ‘مسافر ‘ اشاره کرد. در کنار اینها او در این دوره سازنده دهها فیلم و آگهیتبلیغاتی تلویزیونی بود. او پس از مهاجرت به کانادا، در سال ۱۳۹۲ و پس از بازگشت به ایران به اتهام توهین به رهبری، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به زندان محکوم شد ولی در سال ۱۳۹۵ مشمول عفو شد و از زندان آزاد گردید. او هماکنون در تورنتوی کانادا زندگی میکند.
گفتگوی آپارات – زنبورک در گام مینور
گفتگوی آپارات با پروانه حسینی پژوهشگر انسانشناسی و مطالعات خاورمیانه از امریکا، فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی از ایتالیا و مصطفی عزیزی نویسنده و تهیهکننده سینما و تلویزیون از کانادا درباره فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری را اینجا ببینید.
زمان پخش آپارات به وقت ایران :
جمعه ساعت ۹ شب
شنبه ساعت ۱۱ صبح
یکشنبه ۱۲ شب
سهشنبه ۳:۳۰ بعدازظهر
چهارشنبه ۱۲ شب
تکرار جمعه ۰۲:۳۰ بامداد
آرشیو برنامه های آپارات
برای دسترسی به صفحات برنامههای گذشته آپارات روی اینجاکلیک کنید.
مشاهده برنامه از طریق وبسایت بیبیسی فارسی
این فیلم در ساعات اعلام شده در جدول فوق از طریق کلیک بر روی اینجا، لینک پخش زنده تلویزیون وبسایت بیبیسی فارسی
و یا اینجا، لینک پخش زنده تلویزیون بیبیسی فارسی در کانال بیبیسی فارسی در یوتیوب نیز قابل مشاهده است.
آدرس پست الکترونیک برنامه آپارات: aparat@bbc.co.uk
آدرس فیس بوک برنامه آپارات: https://www.facebook.com/bbcpersiantv
می توانید از طریق پنجره زیر هم با ما تماس بگیرید:
-
تجارت2 روز ago
علاقهمندی شرکتی ۷۷ ترکی برای سرمایهگذاری در پروژه سمنت جوزجان
-
رویداد های اخیر4 روز ago
شش کارمند اداره تحقیقات فدرال پاکستان در تورخم توسط نیروهای امنیتی آن کشور لت و کوب شدند
-
رویداد های اخیر5 روز ago
یک دیپلومات ارشد هندی از سفارت افغانستان در دهلی نو بازدید کرد
-
اخبار ساحوی2 روز ago
مسکو: امریکا، انگلیس و اوکراین در حمله تروریستی روسیه نقش داشتند
-
اخبار ساحوی3 روز ago
پایگاه هوایی نیروی بحری پاکستان در بلوچستان مورد حمله قرار گرفت
-
رویداد های اخیر4 روز ago
بنیاد بیات در ننگرهار کمکهای رمضانی توزیع کرد
-
جهان2 روز ago
گزارشگر خاص حقوق بشر سازمان ملل اسرائیل را به نسلکشی متهم کرد
-
رویداد های اخیر3 روز ago
شش تن در حمله انتحاری به انجینران چینایی در پاکستان کشته شدند