بی بی سی فارسی
هنر و فرهنگ هفته؛ فریاد آب آب، سفر صدر، مرگ درختان ۵۰ ساله
روزگاری میگذراند ایران، در یکی از گرمترین تابستان ها، کمآبی و بیبرقی، یک طرف له له میزند و پریشانی خیالها از تاخیر در رسیدن واکسنها، به تمامی پایان نگرفته. و در همین هفته مرگ حمیدرضا صدر، چهرهای ماندگار که فوتبال و سینما، بدون وی چه روزها و شبها که کم دارد از این پس.
هفتهای بود که اصغر فرهادی در جشنواره از فترت کرونا به درآمده کن، با آخرین ساختهاش، قهرمان ظاهر گشت و منتقدان و نشریات جهان را به خود خواند.
اما قرار است دری برای همیشه بسته نماند، خبر رسید رخشان بنیاعتماد چهره ماندگار سینمای سالم، بعد از ۹ سال دور ماندن از ساخت فیلم سینمایی، با تقاضای مجوز برای ساخت فیلم مهگرفتگی به صحنه باز میگردد. آخرین فیلم ساخته خانم بنی اعتماد قصهها بود که در سال ۹۲ دیده شد گرچه در این فاصله سری فیلمهای مستند داستان راستان با نام وی منتشر گشت. گرچه از یک سال پیش متوقف ماند.
هفتهای که با اوج گیری کرونا در استانهای رنگ به رنگ شده همزمان شد، تا سخن از موجی تازه شد، بار دیگر خطر بسته ماندن نمایشخانهها، سینماها، سفرها و گردهمآیی را گسترده داده است.
جای خالی مرد فوتبال و سینما
تلخترین حادثه هفته بود، گرچه ماهی بود که داشتند و داشتیم امید از زنده ماندن حمیدرضا صدر میبریدیم. گرچه در آخرین گفتگوهایش در مقابل دوربین گفت که زندگی را دوست دارد اما خیلی زیاد به مرگ فکر میکند. میزان تاثر کسانی که از خبر درگذشت حمیدرضا صدر به فغان آمدند، آخرهای هفته آشکار شد. پیش از آن کسی باور نداشت. کسی چنان معتدل، به اندازه، متین و ریزبین باور نکرده بودیم که در بیمارستانی در آمریکا تمام میشود.
سایه اقتصادینیا، منتقد ادبی، در سوگ وی نوشته “خداحافظی با حمید صدر، مثل خداحافظی با صد کاروان ذوق و هلهله است. مثل نشستن در خانهی هرروز خالیتر از آشنا و شنیدن پژواک صدای حالا چهکنم، چهکنم خویش و قوم. تنها که بودیم، تنهاتر هم میشویم با نبودن آدمهایی مثل تو، حمید صدر.”
وی در ادامه یاد کرده از: آدمهایی که با گلویشان حرفهای سازنده میزنند، بهجای اینکه پارهاش کنند از شعار و فریاد بر سر هم. آدمهایی که بلدند بنشینند کنار همهجور آدمی، جوان و پیر و خسته و تازه، و تازهشان کنند. آدمهایی با یقهی صاف و تمیز، که یقهی دیگران را نمیگیرند و نمیدرند. با انگشتهایشان کتاب ورق میزنند بهجای اتهام زدن. کار میکنند بهجای غر زدن: در تلویزیون، در مجله، در خانه، هرجا و با هر که کار کار بشود. آدمهای سالم که دست از سر دیگران برداشتهاند.
سهند سرحدی، نویسنده و فیلمساز، حمید صدر را از معدود انسانهایی گفت که: حضورشان جهان را جایی قابل تحمل و سپس زیبا میساخت. همیشه غبطهی شور دستنایافتنیاش را خواهیم خورد. عجب صبحی را شروع کردهایم، از آن صبحها که انگار بعد از این باید بیشتر منتظرشان بود.
هما توسلی نوشت: برای نسل من نویسندهای تاثیرگذار و دوستداشتنی بود. ذهنش یک کودک کنجکاو و خوشحال بود. همیشه چند خبر و اتفاق جالب در آستین داشت و جالبتر هم تعریفش میکرد. انگار زندگی برایش چرخوفلکی هیجانانگیز و پر از کشف و شهود و لذت بود و همین غصهی رفتنش را عمیقتر میکند.
فرزاد نیکقدم، روزنامهنگار، نوشته است: امروز از اهالی محترم زمین یکنفر کم شد، کسی که هیجان فوتبال را با حوصله بین واژه ها تقسیم می کرد. واژه را به قواره موقعیت اندازه میزد و با نگاهی مملو از عشق و سادگی، کلامی شیوا از شور زندگی و ذهنی مملو از سواد و خاطرات، با حرکت منحصر به فرد دستهایش تاریخ را به ذهن مخاطب پیوند میداد و به تماشاچی که آمده بود بازی را ببیند تخمهای بشکند و حظّی نصیب اوقات فراغتش کند، درس رایگان زندگی میداد.
صنم غیایی،مترجم، هم نوشت: حمیدرضا صدرها میروند و هیچکس نیست که جایشان را بگیرد. آنها میروند و علفهای هرز، این دشت بی فرهنگی ما را انبوهتر میکنند.
این بار «قهرمان» فرهادی
اصغر فرهادی، بعد ماهها بیصدایی، تازه ترین ساخته خود را به جشنواره بینالمللی کن برد، همراه با بازیگرانش. مانند همه این سالها، در روی فرش قرمز نگاهها را جلب کرد. با اولین نمایش فیلم برای منتقدان، تحسینها را جلب کرد. در مصاحبه مطبوعاتی شلوغی که برپا شد گفت میخواهد در ایران باشد و در ایران فیلم بسازد. و تاکید کرد که در ایران محدودیتهایی وجود دارد.
اما بیش از منتقدان جهانی، از تهران صداهایی علیه او برخاست. برخی از نقدها از سوی فیلمسازان بود. اما مشخصه فرهادی به گفته ابراهیم گلستان این است که سرش را انداخته پایین و کارش را میکند.
منتقدی نوشته است: میتوان فیلم فرهادی را محکم و شدیدا احساسی مانند جدایی او به شمار آورد، فرهادی توانسته به مرور فیلم را به مایههایی پیچیده و بغرنج نزدیک سازد و به لحظههای تراژیکیهای شکسپیر برساند، نتیجه البته به شوخ طبعی تاریکی میانجامد.
پرویز نوری منتقد قدیمی سینما، در روزنامه اعتماد نوشت: خبر خوبی است که اصغر فرهادی برگشت به اصل خودش. پیش از این هم تجربه شده بود که ساخت فیلم در ممالک بیگانه با هنرپیشههای آنجاها، به نفع فیلمساز موفق ایرانی نیست.
به نوشته نوری: این تجربه تلخ را اولبار داریوش مهرجویی در فرانسه داشت. وقتی فیلم «رمبو» را ساخت و بعد هم ناچار شد به وطن برگردد و آنوقت «اجارهنشینها» را بسازد. پس از آن هم بهترین آثارش (ازجمله «هامون» و «لیلا») را عرضه کرد. همین بلا بر سر عباس کیارستمی بزرگ هم آمد. اول در فرانسه و ایتالیا «رونوشت برابر اصل» را با چهرههای آنجایی ساخت که با سینمای آشنای او فاصله زیادی داشت و بعد هم غمانگیزتر فیلم «مثل یک عاشق» در ژاپن که به پایان فعالیتش منجر شد.
روزنامههای سینمایی فرانسه از اصغر فرهادی به عنوان کسی یاد کردهاند که توانست پرچمی را که عباس کیارستمی در جهان سینما با نام ایران برپا داشت، اینک در غیاب او افراشته دارد.
اندر حکایت بارداری
واکنش ها و نقدها نشان می دهد بعد از مدتها که نمایشی اجرا نمیشد، مگر با محدودیتهای مزاحم، نمایش نئاندرتالها که از هفته آخر تیر به اجرا در آمد، تئاتردوستان را راضی کرد. اصل حکایت این نمایش با این نام، شناخت آسیبشناسی بارداری است.
فاطمه فتحی که اولین شب نمایش را دیده در واکنش نوشته است: بخاطر اینکه اجرای اول بود انتظار کم و کاستیهایی توی نمایش رو داشتم ولی به طرز عجیب و شدیدا خوشایندی اشتباه فکر میکردم. این نمایش مثل بقیه نبود، این نمایش برای من استانداردها و سطح توقع جدیدی وضع کرد. الحق که نباید متین اوجانی و گروهش رو دستکم گرفت! قویترین اجرای شب اولی بود که دیدم. داستان بشدت جذاب، بازیها روان و درست، دکور خلاقانه و موسیقی بجا و کاملا هماهنگ با روند داستان.
نویسنده پرسیده “آیا تا حالا توی تئاتر از زاویهی بالای سر بازیگرا، اکتشون رو دیده بودین؟ انگار که یه دوربین بالای سر بازیگر کاشته شده و شما از بالا ناظر داستان هستین؟ با ابتکار خلاقانهی کارگردان در قسمتی از داستان بازیگران با کمک دکور جوری تغییر وضعیت دادن که حس کردم من یه روحم و از سقف دارم به اتفاقاتی که روی زمین در جریانه نگاه میکنم. کیف کردم.”
نئاندرتالها نوشته متین اوجانی است و کارگردانی نیز با او بوده. طراحی صحنه علی ساسانی نژاد مورد توجه قرار گرفته است. بازیگران وحید الهویی، زهره بختیاری، روناک برخوردار، محمدمهدی توکلی زاده، امیرمرشد زاده، محمدحسین رمضانی، ماهان رهشناس و میلاد ایمانی.
خلاصه نمایش این که: صادق، فیلمنامهنویس جوان، در زندگی برای همه چیز، حتی بارداری همسرش، برنامهریزی کرده است. ولی این بار ماجرا جور دیگری رقم میخورد.
تیوال نوشته: نمایش نئاندرتالها یک کمدی سیاه اجتماعی با رویکرد آسیبشناسی بچهدار شدن زوج های جوان است و همچنین آسیبشناسی نسل جوان و پرسشگری که به دنیا میآیند.
متین اوجانی در کارنامه کاریاش نویسندگی و کارگردانی ۶ تله فیلم بلند داستانی برای شبکه نمایش خانگی را دارد، در سال ۱۳۹۸ برای اولین بار نمایش «رهایی از شائولین» را روی صحنه برد و موفق به کسب عنوان نخست در بخش فجرپلاس سی و هشتمین جشنواره تئاتر فجر همان سال شد.
سریالسازی اما نه در صدا و سیما
گروه هنری روزنامه ایران خبر داده که: شیوع کرونا تأثیری معکوس بر سینما و نمایش خانگی داشته. سالنهای سینما و گیشهها از رونق افتاد اما بازار سریالسازی گرم شد و اهالی سینما به شبکه نمایش خانگی کوچ کردند. بر همین اساس تولیدات سریالهای شبکه نمایش خانگی بر صدر اخبار قرار گرفته و در محافل سینمایی هم تفسیرها و حرف و حدیثها پیرامون سریالهای در حال پخش است. و همه در انتظار تولیدات تازه صفی از نامهای آشنا هستند.
«بامداد خمار» تازهترین سریال مخابره شده روی خط خروجی نمایش خانگی است. ابراهیم ایرجزاده سازنده «عنکبوت» و «تابستان داغ» این سریال را با اقتباس از رمانی با همین نام نوشته فتانه حاجسیدجوادی کارگردانی میکند. سریال «یاغی» به کارگردانی محمد کارت از دیگر سریالهایی است که در موج تازه سریالسازی نمایش خانگی و در ایام کرونا نامش شنیده شد.
در صفحه پلتفرم فیلیمو و در بخش سریالهایی که بزودی پخش خواهند شد نام چهار سریال به چشم میخورد. «میدان سرخ» اولین سریال ابراهیم ابراهیمیان برای شبکه نمایش خانگی است. حمید فرخنژاد، مهتاب کرامتی، بهرام افشاری، علی مصفا، امیرحسین آرمان در آن ایفای نقش کردهاند. دومین سریال به کارگردانی سیروس مقدم آماده می شود که غزل شاکری، هنگامه قاضیانی، محمدرضا فروتن، میترا حجار و حسام منظور از جمله بازیگران آن هستند.
به نوشته گزارشگر روزنامه ایران: دو سریال «قبله عالم» و «جیران» یک مؤلفه مشترک دارند؛ تمرکز روی دوره ناصرالدینشاه. «جیران» حسن فتحی درباره زن محبوب ناصرالدین شاه است. بهرام رادان نقش ناصرالدین شاه را بازی می کند. مریلا زارعی مهدعلیا است و دیگر بازیگران پریناز ایزدیار، رعنا آزادیور، مهدی پاکدل و بابک حمیدیان. «قبله عالم» تاریخی اما با زبان طنز است. ناصرالدین شاه این سریال حامد کمیلی است. «آهوی من مارال» بهکارگردانی مهرداد غفارزاده، دیگر سریالی است که قصه خود را در دوره ناصری روایت میکند. در این سریال حسن معجونی در نقش ناصرالدین شاه ظاهر شده.
بهمن فرمانآرا اگر شرایط مهیا باشد سریال ۲۴ قسمتی داستان جاوید را بر اساس رمان اسماعیل فصیح میسازد. مسعود کیمیایی نیز رمان عاشقانه و سیاسی خود -جسدهای شیشهای- را در قالب سریال جلو دوربین میبرد. نام کیومرث پوراحمد هم قطعی است.
آگاهان معتقدند رونق کار نمایش خانگی در حقیقت سیاستی از بالادست حکومت است که هم صدا و سیما را از وجود هنرپیشگان مشهور و موفق دور نگاه دارد و هم نمایش خانگی را رونق بخشد و بینندگان را از رسانههای خارجی بینیاز کند.
برای همه آنها که نیستند
یک نمایشگاه انفرادی با عنوان «برای همهی آنها که نیستند» از شیوا بابایی تا پنجم مرداد در گالری «اُ» برپا خواهد بود. از میان ۳۲ نمایشگاهی که برخی هنوز آنلاین برپاست، تماشای شیوا بابایی خلاقیتی از نزدیک را نوید میدهد که از عنوان آغاز میشود.
در عمق کارهای جدید شیوا بابایی توجه تازهای به مصائب و دردها دیده میشود.
پیش از اینها خانم بابایی نمایشگاه انفرادی “منطقهی گرگ و میش” را در سال ۱۳۹۸ برپا داشته بود و پس از آن در چند نمایشگاه گروهی نقاشیهای خود را عرضه کرد. دور اما نزدیک عنوانی بود که در گالری لاله به کار گرفته شد. چنان که در فستیوال نقاشی “کنش، بیان، خلاقیت” در گالری ماه مه هم نشان داد که قدرت قلمزنی را به توجه تازهای به مسایل اجتماعی معطوف کرده است.
پرواز در نماز
جوایز اصلی جشنواره بینالمللی هنر عکاسی نورماندی در فرانسه شامل مدال طلا و روبان افتخار آبی فیاپ در بخش فوتوژورنالیسم به احمد خطیری، عکاس ایرانی رسید. به گزارش روابط عمومی فیاپ، خطیری با عکس «دختری که در نماز پرواز میکند» جوایز اصلی چهل و سومین جشنواره بینالمللی هنر عکاسی را کسب کرد.
بنا به گزارش ها: در این رویداد بزرگ هنری که زیر نظر فدراسیون بینالمللی هنر عکاسی، اتحادیه جهانی عکاسی، فدراسیون بینالمللی عکاسی آمریکا و انجمن عکاسان فرانسه برگزار شد، آثاری از عکاسان کلوپ عکس فوکوس (نمایندگی فیاپ در ایران) شامل ۲ اثر از سید شهابالدین منتظری و یک اثر از احمد سامعی پذیرفته شدند.
در این جشنواره تنها آثار ۵۰ عکاس از سراسر دنیا به بخش مسابقه راه پیدا کرده است و تنها ۴ مدال طلا در ۴ بخش اهدا میشود که با ارزشترین آن در بخش فوتوژورنالیسم است که امسال به عکاس ایرانی رسید. احمد خطیری، عکاس ایرانی عضو انجمن عکاسان ایران و فدراسیون جهانی هنر عکاسی (فیاپ) انجمن هنرهای تجسمی است و ۳۰ جایزه معتبر ملی و بینالمللی را در کارنامه خود دارد.
کارتون هفته
از هفتههای پیشین:
- هفته هنر و فرهنگ؛ بیآب و برق در زندان، روز قلم، نمایش زندگی با تابوت
- هفته هنر و فرهنگ؛ حکومت یکدست، طرحهای جذاب لعنتی، بالاخره این زندگی مال کیه؟
- هفته هنر و فرهنگ؛ انتخابات و بازیهای پنهان، مرگ با اتوبوس، زخم روی دیوار در حضور باد
- هفته هنر و فرهنگ، هنرمند دور از سیاست، ‘ما آمده ایم بمانیم’
- هفته هنر و فرهنگ؛ ما همه مقصریم، آواز برای صندلی، نقاش در حرمسرا
- فرهنگ و هنر هفته، رنجزار سیاست، خراسانیان خبرساز، مرگ آنسوی دیوار
- هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ در خرمن هنر، سوگ دخترکان کابل، سینماهای خالی
- هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ شاعر در پیادهرو، شکست کلید فرهاد
- هفته هنر و فرهنگ؛ سونامی در راه، مرز خنده و گریه، آیندهبینی
- هفته هنر و فرهنگ؛ هیچ در میان ما، اندر بلای سخت، بازار گرم طنز
- هنر و فرهنگ هفته؛ مصدقهای تئاتر، ناقوس ۹۶ سال خاموش، پشت پرده یک فیلم سیاسی
بی بی سی فارسی
هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟
در سالگرد انقلاب در این هفته، جشنواره فیلم از چهرههای دوران انقلاب و قبل از آن خالی شد، و از آثار جوانانی پر، که متولد دوران انقلاب بودند یا بعد از آن، حتی داوران. چنین شد که تنها ناظر و شاهد از دوران دور، مسعود کیمیایی، حاضر نشد به مراسم برود اما فیلم ساخته او که یک نوستالژی فرهنگی از سالهای مصدقی است، راه خود گشود.
و هفته جز اینها نیز تکانها داشت. اول این که جای بنیانگذار فرانکلین به کتابدار جمکران سپرده شد و در شادمانی هفته سالگرد انقلاب، مجلات گرچه چهره آراستند اما خبرهای آخر هم برایشان ناگوار بود و زیر لب گفتند پیام رسیده که در فکر کار دیگر باشید. در این اثنا کتابفروشی آگاه یزد هم در سالگرد تولدش تعطیل شد. چراغ دیگر را پیرقوم نمایش گیراند در مجلسی در خانه هنر. ناله را دیگران کردند از بیم صدمه به معتبرترین تئاتر شهر، خواستار آزادی فرهنگ شدند حالا که سواحل خزر آزاد میشوند.
انقلاب و سرنوشت سینما
همزمان با هفتهای که به یادآوری انقلاب اختصاص دارد که ۴۴ سال قبل رخ داد. همه نشریات و برنامههای رادیو و تلویزیونها، حتی بخشهایی از دنیای مجازی فارسی زبان، به شرح و تحلیل روزهای انقلاب مشغولند. گرچه بخشی از مردم از هم میپرسند که آن انقلاب چگونه و چرا اتفاق افتاد، بخشی دیگر از وقوعش شادمانند و بدان مدیون.
در این میان برگزاری جشنواره سالانه فیلم، همه نشریات هنری را به خود مشغول کرده است. این جشنواره در اصل پنجاه سال قبل به صورت حادثهای بینالمللی در ایران پاگرفت اما انقلاب در اول کار نه که سینماها را آتش زد بلکه جشنواره را هم تعطیل کرد تا چهار سال بعد که جمعی از اهل هنر از جمع انقلابیون، جشنواره را زنده کردند (گیرم عنوان فجر گرفت تا همسو با زمانه شود) اما صنعت سینما را زنده داشتند و به سرعت استعدادهای تازه با همه دخالتهای انقلابیون، وارد صحنه شدند و چیزی نگذشت که سینمای ایران جلوه تازه خود را جهانی کرد و ماندگار شد. هشت سال خاتمی سینمای ایران جهان آرا شد، هشت سال بعد به فاجعه کشید، هشت سال روحانی جانی دیگر گرفت و اینک باز …
مجله گزارش فیلم که ادامه راه مجله فیلم است که همزمان با اولین جشنواره فجر شروع به کار کرد، در سرمقاله شماره بهمن خود نوشته: همیشه اعداد رند جذابیت خاصی دارند. انگار ایســتگاههایی در میانه راهنــد و فرصتهایی بــرای نفس تازه کردن و بررســی مســیر طی شــده و چشــم اندازه ای پیــش رو. جشــنواره فیلــم فجر هم حالا به چهل ســالگی رســیده و این سن وسالی ست حساس؛ حتی برای یک جشنواره سینمایی! برگــزاری هــردوره جشــنواره فیلــم فجــر،همیشــه با حرف وحدیث های فراوانی همراه بوده، امســال نیز از این قاعده بیرون نیســت.
عباس یاری رییس شورای سیاستگذاری مجله، در اولین شماره ویژه جشنواره نوشته: “چهلمین جشنواره فیلم فجر با نمایش ۲۲ فیلم دربخش رقابتی ســودای ســیمرغ آغاز به کار کرد. جشنواره در سال ۱۳۶۱ فقــط بــا پنــج فیلــم ایرانــی مــرگ یزدگــرد (بهــرام بیضایی)،حاجی واشــنگتن (علی حاتمی)، خط قرمز (مســعود کیمیایی)، اشــباح (رضــا میرلوحی) و ســفیر (فریـبـرز صالح) کارش را آغاز کرد. در ســه چهار دوره اول، دفــتر جشــنواره بــه تمامی دفترهای فیلمســازی و نهادهــای هــنری و غیرهنری، از تلویزیون و حوزه هنری گرفته تا کمیته انقلاب اســلامی و بنیاد شــهید و بنیاد مستضعفان و کانون پرورش و… اعلام میکردند که اگر فیلمی دارید برایمان بفرستید”.
اما مجله فرهنگی آزما ، سالگرد ۲۳ سالگی خود را جشن گرفته و دیگر از دردها و فشارها و مصیبت و کوشش برای ماندن، چیزی ننوشته. از درد اشتیاق گفته که همه این سالها مدیر (ندا عابد) و هوشنگ اعلم سردبیر، و همراه همکاران و همدلان، کشیده و چشیدهاند.
سردبیر به جای رنجنامه سربسته مینویسد: “در زندگی رنج رهایی هست که از گوهری یگانه پدیدار میشود، گوهر عشق. رنجهایی که بر هر جانی نمینشیند مگر به اقبالی بلند و بر جانی توانمند به حملش، و من چنین رنجی را رنج مقدس مینامم. رنجی که هیچ کس – جز آن که گرفتارش میشود نه ارزش آن را میفهمد نه آزار استخوان سوزش را. رنجی همچون رنج مادر شدن و مادری کردن”.
- هفته هنر و فرهنگ؛ نامداران رفتند، یکلیای از تنهایی به درآمد، غرفههای خالی و بیحشمت
- فرهنگ و هنر هفته؛ پاییز بی شجر، روز صلح با قطع دست و سر، فرهنگ ترس خورده
حریم فرهنگ، مثل حریم دریا آزاد
چه کسی تصور میکرد که حاشیههای تئاتر شهر، فرهنگیترین نقطه شهر، روزی خوابگه از دست رفتگان شود. یعنی شهرداری اینک در اختیار جناح انقلابی، بیشتر تمایل دارد که این مرکز که میزبان بازیها و نقشها و اجراها در طول ۵۰ سال گذشته بوده است، روزی چنین یتیم و بیپشتوانه قرار گیرد. چنین است که مخالفان معتقدند تعمدی در کارست برای از ریخت انداختن این مرکز فرهنگی -و شاید مراکز مشابه هم.
شهر خبر نوشته: “تئاتر شهر این روزها حال و روز خوبی ندارد و اطراف این مجموعه فرهنگی به تسخیرِ دستفروشان و رمالان درآمده است؛ آنگونه که دیگر امنیتی برای حضور خانوادهها در اطراف این مجموعه وجود ندارد”.
مدیر این مرکز به خبرنگار شهرخبر گفته: “یادم هست که یکی از اعضای شورای شهر میگفت که فضای فرهنگی پیرامون تئاتر شهرِ امروز مانند ترمینال جنوب دو دهه پیش است. متاسفانه فضای اطراف ترمینال جنوب از دو دهه پیش رها شد و اکنون آن اطراف معضلات بسیاری دارد. شاید اگر آن فضا از دو دهه پیش با مدیریت درستی مواجه میشد، اکنون شاهد آن معضلات نبودیم. متاسفانه این اتفاق برای تئاتر شهر هم در حال رخ دادن است”.
به دنبال انتشار تصاویر قمهکشی در محوطه تئاتر شهر. این هفته پیام دهکردی بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون با انتشار یک پیام تصویری خواستار رسیدگی روسای ۳ قوه به وضعیت فرهنگ و تئاتر (تاکید بر تئاتر شهر) شد و خواست همان طور که فرمان آزادی حریم ساحل بحرخزر را صادر کنید، حریم فرهنگ را هم آزاد کنید
دهکردی گفت: “زنگ خطر حوزه فرهنگ سالهاست به صدا درآمده. فرهنگی که بهمثابه هواست و این هوا امروز آغشه به خون و بوی آهن است. در پیشانی تئاتر کشور، نماد تئاتر کشور، ساختمانی که یک هویت غنی دارد و بزرگان بسیاری در آن تئاترها روی صحنه بردهاند و تولید اندیشه کردهاند، در فضای پیرامونیاش هیچ امنیتی وجود ندارد؛ به همان اندازه که در فضای فرهنگ امنیت وجود ندارد”.
چراغی در تاریکی
مجلسی برای قدردانی انجمن منتقدان و نویسندگان و پژوهشگران از علی نصیریان، تنها بازمانده آخرین نسل بزرگان نمایش. و بهروز غریب پور هنرآشنا در گزارش آن شب نوشته که: استاد مجالی خواست تا قدردانی کند از قدردانان و قدردانیاش چنان دلنشین بود که انگار آینه زمان را در دست گرفته است و زمان را ورق میزند.
و گفتند افسانهها را فراموش نکنید، بازی ایرانی را از یاد نبرید: “سوژه ایرانی را از یاد نبرید و من بیمعلم و بیمدرسه “بلبل سرگشته” را نوشتم، در ایران درخشید، در فرانسه تأیید شد و من احساس کردم به ایران و افسانههایش به نمایشهایش مدیونم و به سیاه تختحوضی، به زنپوشان خلاق تقلید به تعزیهخوانها مدیونم اما نه، نه، به خاطر درم و دینار و اسکناس و دلار به خاطر دلم نوشتم، بازی کردم و کارگردانی کردم: به خاطر دلم، دلم، دلم و نه به خاطر مقام و مرتبت و جایگاه – مگر وزیرمان کردند؟ مگر سفیرمان کردند، نه، نه ما عاشق بودیم و در معرض هر تیری هر تهمتی هر توهینی: مگر یادمان رفته است آن انگ تلخ مطربی؟ و مطرببودن هرچند ما همین طعن و لعن را جواب میدادیم: ای وای خدایا: حتی بنگاه تئاترال را هم که بر صحنه بردم، امیر ارسلان که بر صحنه بردم همان نداها بود”.
غریب پور نوشته: “و با اینکه من آینه را برابر او میدیدم اما خودش میگفت که برای جوانان میگوید ولی من ایمان داشتم روی سخنش با آینهای به وسعت زمان بود و… میترسیدیم که ناگهان بخواند: کوه ما سینه ما/ ناخن ما شیشه ما/ اشک ما باده ما/ دیده ما شیشه ما. و چنان بخواند که شیشه بشکند، می، خونین بریزد و جشن را عزا کند که خدا را شکر که نشکست و نریخت آن اشک شرابواری که بوی ناگواری ایام میداد”.
در مقاله گزارش گونه روزنامه شرق آمده: “از سکوی صحنه که پایین آمد خواست نشان بدهد که هنوز جانش را و توانش را دارد که بیآنکه دستی بر شانه کسی بگذارد میتواند دل از معبودش، صحنه، بکند، اما شاید از شدت مرور ۷۲ سال عشق توأم با رنج، پایش یک لحظه تاب تحمل تن نحیفش را از دست داد و راهنمای جوان زیر بالش را گرفت و شاید علی نصیریان عاشق حافظ از زبان لسانالغیب در دلش غرید و خواند: که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند/که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد”.
و در پایان نویسنده تاکید کرده که: “علی نصیریان در این خرابآباد به گنجش رسیده است؛ با تمام فراز و فرودهایی که برای کسی مانند او طبیعی است، پس استاد! آرزویم این است آنقدر بمانی که از دارو و درمان و پرستار دولتی بینیاز باشی”.
تعطیل و تجمیع کتاب
آخر هفته بود که اسد امراللهی شاعر و نگهبان صدیق ادبیات و اهل ادب و هنر، در یک خبر خبرمان کرد که “خبر ناخوشایند اولین روز سومین هفته بهمنماه تعطیلی کتاب آگاه یزد است که پس از قریب به ۴۳ سال فعالیت، فرهنگی کرکرههایش را پایین کشیدند.”
با خواندن این خبر در ذهن پرسشی ظاهر میشود: “عامل این پائین کشیدن کیست. نکند مردمی هستند که کتاب نمیخرند و امکان نمیدهد که کتاب و کتابخوانی، و شاید بتوان گفت فعالیتهای فرهنگی مستقل چون از حمایتهای دولت برخوردار نیست، مجال نفس نمیماند برای کتابفروشی معتبر یزد. پس کتاب خوان نبودن مردم فقط رویه نازکی از ماجراست”.
همزمان با گفتگوی کسانی که از راکد ماندن دکههای فرهنگی مایوس و در عذابند، نشانههای دیگر هم ظاهر میشود.
کیست که نداند مرکز انتشاراتی فرانکلین و کتابهای جیبی، چه سابقه شیرین و به یادماندنی در یادها گذاشتند. مگر کسی هست که همایون صنعتی و جعفری امیرکبیر را، چنان که بنگاه ترجمه و نشر کتاب را. حالا در خبرآمده که مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی در حکمی محمد حسنی مدیر انتشارات جمکران را به مدیریت انتشارات علمی و فرهنگی منصوب کرده است.
هیچ خبر عجیبی نیست. همه با این حکایت آشنایند. جمکران به جای فرانکلین آرزو بسیاری میتواند باشد تاکنون هم در شغلهایی مهمتر از این جاسازی شدند. وگرنه چطور ممکن بود که کتابهای معتبر و خواندنی این مراکز در استخری نگهداری شود که هیچ از آنها باقی نماند.
- هنر و فرهنگ هفته؛ مانیفست نوحهخوانان، همصدایی با پنجشیر، درد مشترک زنان هنرمند
- هفته هنر و فرهنگ؛ در سرگیجه و عذاب، مرگ علامه، دلمرده همسایه
بازجویی و درمان با هم
فریده صالحی نوشته: “والس نقابها نمایشی پرکار و پربازیگر و عمیق نبود، اما نمیتوان گفت سوژهاش بکر و جسورانه نیست. میماند این که آیا باج داده برای درآوردن چنین سوژهای که تماشاگران به دنبال گوشههای تاریخ در آن هستند. تاریخ کار مهمی دارد در این نمایش …”
نمایش در حقیقت قصه فروغ زنی تنهاست که دچار فروپاشی روانی شده و در یک بهداری نظامی نگهداری میشود. در حقیقت زندانی است اما زندانی روان خود هم هست، چرا که گزارشها نشان داده که وی با مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) مشارکت داشته است. دکتر منصوری با او مصاحبه میکند و از طریق نمایش درمانی سعی در تخلیه اطلاعاتی و درمان وی دارد. در طول نمایش ماجرای فروغ خاطراتش را با دکتر بازی میکند.
نویسندگان هانا صالحی راد و مهدی تنگ عیش بودند و کارگردان: هانا صالحی راد
بازیگران نیز عبارت بودند از زینب عباسی، هادی شبانی، نگین سوهانی، امیرحسین جعفرپور و ،محمد درویش
نمی توان گفت نمایش والس نقاب ها با وجود سوژه جذاب، با نمایش هایی مانند بلاک
فرانک حمیدیان در دیوار تیوال نوشته: نمایش فوق العاده بود بخصوص اجرای فروغ (خانم زینب عباسی) و دکتر(آقای هادی شبانی). کاملا مخاطب را ترغیب میکرد که با هیجان تا انتهای اجرا را دنبال کند.
بیشتر کسانی که نمایش را دیده اند به خصوص از بازی زینب عباسی در نقش فروغ یاد کرده و آن را دوست داشتهاند.
در ستایش جهان اطراف
یک نمایشگاه نقاشی “فراخوانی” در خانه هنرمندان ایران آغاز شد، با نمایش آثاری از حامد صحیحی، شامل ۲۸ اثر نقاشی با تکنیکهای اکرلیک رو بوم و ترکیب مواد.
نمایشگاه نقاشی “فراخوانی” در ستایش جهان اطراف ماست که در هر اثر از منظر متفاوتی به آن نگاه شده است.
کارتون هفته
کار: هادی حیدری
مهربانیهای رییس
بی بی سی فارسی
لتا منگیشکر؛ اسطوره موسیقی هند در ۹۲ سالگی درگذشت؛ دو روز عزای عمومی اعلام شد
لتا منگیشکر، یکی از محبوبترین خوانندههای هند که صدای او موسیقی متن بیش از هزار فیلم بالیوودی است، در سن ۹۲ سالگی درگذشت.
او در ماه ژانویه پس از مثبت شدن آزمایش کووید-۱۹ در بیمارستانی در مومبای (بمبئی) بستری شده بود.
پزشک معالج او گفت که خانم منگیشکر پس از آن که چند عضو بدن او دچار نارسایی شد، فوت کرد.
منگیشکر بیش از نیم قرن زندگی حرفهای فوقالعاده خود بیش از ۳۰ هزار آهنگ را به ۳۶ زبان خواند.
اما خوانندگی او در بالیوود، صنعت فیلم هند بود که او را به یک نماد ملی تبدیل کرد.
دولت هند از روز یکشنبه دو روز عزای عمومی اعلام کرد که طی آن پرچم ملی در سراسر کشور نیمه افراشته خواهد شد.
برای لتا منگیشکر تشییع جنازهای با تشریفات دولتی برگزار خواهد شد. مراسم سوزاندن جسد او عصر یکشنبه در بمبئی انجام میشود.
ادای احترام
پس از نشر خبر درگذشت، ادای احترام به منگیشکر، که اغلب “بلبل بالیوود” نامیده میشد، شروع شد.
رام نات کویند رئیس جمهور هند گفت که این خبر “قلبم را شکست، همانند میلیونها نفر در سراسر جهان” و افزود که در آهنگهای او “نسلها احساسات عمیق درونی خود را در آهنگهای او یافتند”.
نارندرا مودی نخست وزیر هند گفت که مرگ منگیشکر “خلائی در کشور ما ایجاد کرد که پرشدنی نیست”.
راهول گاندی، رهبر اپوزیسیون، در توییتی نوشت که صدای منگیشکر “جاودانه” است و “در قلب هوادارانش تکرار خواهد شد”.
ویرات کوهلی کاپیتان پیشین کریکت هند گفت که آهنگهای او “میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده است”.
چندین ستاره بالیوود نیز از این خبر ابراز غم و اندوه کردند.
هما مالینی بازیگر سینما گفت که “خوش شانس” بوده که در چند آهنگ منگیشکر اجرا کرده است.
او به خبرگزاری ایانآی گفت: “هیچکس نمیتواند مانند او بخواند، او بسیار خاص بود. درگذشت او خیلی غمانگیز است.”
مانوج باجپایی بازیگر از جمله افرادی است که گفت درگذشت منگیشکر پایان “عصر طلایی” برای دوستداران موسیقی هند است.
بزرگداشت؛ لتا منگیشکر، نماد فرهنگی هند
برای چندین دهه، لتا منگیشکر پرفروشترین خواننده کشور بود و هر بازیگر برتر زن از او میخواست که آهنگهایش را بخواند.
آلبومهای او دهها هزار فروخته شد، و او فهرستی متشکل از ۳۰۰۰۰ آهنگ در ژانرهای متعدد و در مجموع ۳۶ زبان داشت.
زمانی که او آهنگ (ای، مردم سرزمینم) ادای احترام ماندگار و روحانگیز برای سربازان هندی کشته شده در جنگ فاجعهبار سال ۱۹۶۲ با چین را در یک محفل عمومی خواند، گفته میشود چشمان جواهر لعل نهرو، نخستوزیر وقت پر از اشک شد.
او برای هر ستاره زن در دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ آواز خواند و تقریبا با همه کارگردانان برجسته بالیوود، از راج کاپور و گورو دات گرفته تا مانی راتنام و کاران جوهر، کار کرد.
یک آهنگسرا زمانی صدای ملودیک و آواز روحانگیز او را “ناب و شفاف مثل بهترین مروارید کریستال” توصیف کرد.
اما او خیلی بیشتر از صدایش بود. منگیشکر یک طرفدار پرشور کریکت بود و به خودروها و بازی “وگاس” علاقه داشت. او همچنین با برخی از درخشانترین ستارههای بالیوود – و حداقل یک گروه بیتل – رقصید.
ویر سنگوی، روزنامه نگار، منگیشکر را “صدای یک ملت، کسی که هند را با آواز بسیار خوب به بسیاری از زبانها (هندی) متحد کرد”. او به ارتباط عاطفی میلیونها هندی با آهنگهای او اشاره کرد و گفت: ما عاشق آهنگهای او شدیم، با موسیقی او جشن گرفتیم و وقتی غم و اندوه داشتیم، او آن را برای ما خواند.”
چینمایی سریپادا خواننده، آدیتی میتال کمدین و بسیاری دیگر مرگ منگیشکر را “پایان یک دوران” توصیف کردند.
سریپادا در توییتر خود نوشت: “حتی وقتی لتای عزیز از این قلمرو خاکی میگذرد، او همیشه زنده خواهد ماند و صدایش همیشه با ما خواهد بود”.
خاطرات منگیشکر رسانههای اجتماعی در هند را فرا گرفت زیرا صدها نفر عکسها و ویدیوهای او را توییت کردند و آهنگهای مورد علاقه خود را از او به اشتراک گذاشتند.
او در ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۹ در شهر ایندور در ایالت مادیا پرادش در مرکز هند به دنیا آمد و در سن ۵ سالگی از پدرش دینانات منگیشکر که در تئاتر فعال بود آموزش موسیقی را آغاز کرد.
پس از مرگ پدرش، خانواده به مومبای (بمبئی) نقل مکان کردند، جایی که لتا منگیشکر نوجوان شروع به خواندن برای فیلمهای مراتی کرد.
او همچنین برای حمایت از خانوادهاش در چند فیلم بازی کرد، اما بعدا در مصاحبهای گفت که دلش در این کار نبود. “من در آواز شادترین بودم.”.
موفقیت بزرگ او در سال ۱۹۴۹ اتفاق افتاد – آهنگی جذاب به نام “آیگا آنی والا” را برای فیلم “محال” خواند.
محمد ظهور خیام کارگردان موسیقی به یاد میآورد: “به زودی هر بازیگر زن صدای او را میخواست. اما همیشه سرش شلوغ بود و تنها چند کارگردان خوش شانس موسیقی این شانس را داشتند که او را وادار به آواز خواندن کنند.”
در طی چند دهه بعد، منگیشکر هزاران آهنگ “لیپ سینگ” (لبخوانی آواز) از بزرگترین قهرمانان بالیوود را در طول نسلها خواند.
او در سال ۱۹۹۹ به عنوان نامزد مجلس اعلای پارلمان هند معرفی شد، اما بعدا گفت که از حضور “اکراه” داشته است و دوره عضویت او در آنجا “هرچیزی جز خوشحالی” بود.
او در سال ۲۰۰۱ نشان بهارات راتنا، بالاترین نشان افتخار هند برای غیرنظامیان را دریافت کرد.
در سال ۲۰۰۴، زمانی که او ۷۵ ساله شد، یکی از بزرگترین کارگردانان بالیوود، یاش چوپرا، برای بیبیسی نوشت که “نعمت خدا در صدای او” است.
منگیشکر هرگز ازدواج نکرد، زندگی پرباری در خارج از کارش داشت و علایقاش از کریکت گرفته تا خودروها را در بر میگرفت.
خواهر کوچکتر او آشا بوسل نیز خواننده مشهور بالیوود است. این دو همیشه هرگونه نشانهای از رقابت خواهرانه را رد میکردند و حتی گاهی اوقات با هم اجرا میکردند.
بوسل در سال ۲۰۱۵ به بیبیسی گفت: “ما خیلی به هم نزدیک هستیم – ما هرگز با یکدیگر رقابت نکرده ایم.”
بی بی سی فارسی
‘زنبورک در گام مینور’ در آپارات
این هفته در آپارات فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری به نمایش در میآید.
پس از آن آپارات با پروانه حسینی پژوهشگر انسانشناسی و مطالعات خاورمیانه از امریکا، فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی از ایتالیا و مصطفی عزیزی نویسنده و تهیهکننده سینما و تلویزیون از کانادا درباره فیلم گفتگو خواهد کرد.
درباره فیلم
غربت مجموعهای از مهاجرت و تبعید است. غربتنشینی در روزگار معاصر در جهان به شدت رایج شده و زندگی در شرایط غربتنشینی نمادها و پیامدهایی دارد که در بین افراد و جوامع شباهتهایی بسیاری دارد و آنهایی که به هرشکل در غربت زندگی میکنند، رویههای متفاوتی در برخود با جامعه میزبان در پیش میگیرند. از انزوا و پیگیری آنچه در وطن میگذرد تا ادغام کامل در جامعه میزبان. پرفسورحمید نفیسی پژوهشگرو نویسنده نامدار ایرانی از جمله کسانی است که سالهای سال دور از ایران زندگی کرده و در عین حال ربط خود را با موطن با اشکال مختلف حفظ کرده است. فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ سفری است به درون زندگی حمید نفیسی. در این فیلم بیشتر با او، رویاهایش و محیط زندگیاش آشنا میشویم. این فیلم ساخته مریم سپهری است. پیش از این او فیلم ‘فراتر از رنگ ‘ را در آپارات دیده بودیم. خانم سپهری با فیلم ‘زنبورک در گام مینور’، برنده تندیس افتخار بهترین کارگردانی و بهترین موسیقی متن در جشن مستقل خانه سینما در سال ۱۳۹۷ شده است.
ویژگی فیلم
فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری، یک پرتره لطیف و روان است درباره یک شخصیت و در عین حال که از یک نوستالژی صحبت میکند، شکلی جذاب دارد و هرگزملالآور نیست. ساختاری متمایز دارد و به یک بیان درونی از یک شخصیت میرسد. از طرف دیگر گرچه ‘زنبورک در گام مینور’ فیلم پرتره یک شخصیت است اما در عین حال معنایی گسترده و جهانشمولتر پیدا میکند ومیتواند تصویری از وضعیت زندگی انسان معاصر در غربت باشد.
درباره کارگردان
مریم سپهری کارگردان متولد ۱۳۴۹ در گرگان و دانشآموخته کارشناسی تدوین و کارشناسی ارشد عکاسی دانشگاه هنر تهران است. او از اواخر دهه هشتاد به فیلمسازی رو آورده و با فیلمهایش در جشنوارههای مختلف شرکت کرده و جوایزی را کسب کرده است. پارهای از دستآوردهای او قرار زیر است:
۱۳۹۰ دریافت جایزه بهترین مستند برای فیلم ‘ تا باران بعدی ‘ در جشنواره بین المللی سوره
۱۳۹۰ کاندید بهترین مستند برای فیلم ‘ تا باران بعدی ‘ در جشنواره فیلم کوتاه تهران
۱۳۹۳ دریافت جایزه بهترین مستند برای ‘فراتر از رنگ ‘ از جشنواره فیلم میلواکی
۱۳۹۴دریافت جایزه بهترین دستاورد هنری از جشنواره استونی بروک
۱۳۹۷ کاندید بهترین کارگردانی، تدوین (آرش زاهدی)، و موسیقی (کیاوش صاحب نسق) از جشنواره ی سینما – حقیقت برای فیلم ‘زنبورک در گام مینور ‘
۱۳۹۷ برنده تندیس و لوح افتخار بهترین کارگردانی و برنده تندیس و لوح افتخار بهترین موسیقی در جشن مستقل خانه ی سینما
درباره کارشناسان برنامه
پروانه حسینی، پژوهشگر انسانشناسی و دانشجوی مقطع دکترای ‘مطالعات خاورمیانه’ و ‘انسان شناسی’ دانشگاه آریزونا است. او همچنین در این دانشگاه مشغول تدریس است. اصلیترین موضوع تحقیقات او در این دو رشته رابطه مفاهیم هویت، ملیت، دیاسپورا و جنسیت است. او در دانشگاه آریزونا در کلاسهای فرهنگ خاورمیانه، زبان فارسی، و انسان شناسی نژاد و قوم مشغول تدریس بوده، مدیر برنامه ایمرژن فارسی دانشگاه ویسکانسین بوده است. پروانه حسینی قبل از ترک ایران مدرس دانشگاه تهران و الزهرا بوده و هم اکنون در وبسایتها و رسانههای خارج از ایران مینویسد و در میزگردهای آنها حضور دارد.
فرحناز غلامپور متولد تهران و دانش آموخته کارگردانی نمایش از دانشکده سینماتاتر دانشگاه هنر تهران و ‘تکنولوژیهای نو در هنر’ از آکادمی هنرهای زیبای بررا در شهر میلان است. او از سال ۱۳۷۴ شروع به ساخت و تولید فیلم های کوتاه داستانی و مستند نموده و در تولید دهها برنامه آموزشی و تلویزیونی برای سازمان های دولتی و غیر دولتی در داخل ایران مشارکت داشته است. پروژه پایانی تحصیلی او ٰ’ماسک رسانه در ایران’ مطالعه ای بر روشهای پروپاگاندای جمهوری اسلامی ایران در تولید اخبار و فیلم های مستند است. از جمله کارهای او می توان به چاپ اولین مجموعه شعر او با نام ‘ زهاب’ که در نشر گردون منتشر شده، اشاره کرد. او از سال ۱۳۹۱ به ایتالیا مهاجرت کرده و با رسانه های فارسیزبان خارج از ایران به عنوان گزارشگر، تحلیلگر و کارشناس هنرهای نمایشی همکاری میکند.
مصطفی عزیزی، نویسنده، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و برنامهساز تلویزیونی متولد اراک و مقیم تورنتوی کانادا است. او تحصیلکرده اقتصاد نظری دانشگاه تهران است و کار حرفهایاش را با نویسندگی برنامههای علمی و فرهنگی برای شبکه رادیویی ایران در سال ۱۳۶۵ آغاز کرده است. او تا سال ۱۳۷۳ که شرکت خصوصی خودش را تاسیس کرد، مدیر بخشهای فنی صدا و انیمیشن رایانهای شبکه تلویزیونی ایران بود و به عنوان تهیهکننده با آنجا همکاری میکرد. از کارهای او در این دوره میتوان به طراحی و تهیهکنندگی مسابقه تلویزیونی ‘تلاش ‘ و نویسندگی و تهیهکنندگی مجموعه پر مخاطب تلویزیونی ‘مسافر ‘ اشاره کرد. در کنار اینها او در این دوره سازنده دهها فیلم و آگهیتبلیغاتی تلویزیونی بود. او پس از مهاجرت به کانادا، در سال ۱۳۹۲ و پس از بازگشت به ایران به اتهام توهین به رهبری، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به زندان محکوم شد ولی در سال ۱۳۹۵ مشمول عفو شد و از زندان آزاد گردید. او هماکنون در تورنتوی کانادا زندگی میکند.
گفتگوی آپارات – زنبورک در گام مینور
گفتگوی آپارات با پروانه حسینی پژوهشگر انسانشناسی و مطالعات خاورمیانه از امریکا، فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی از ایتالیا و مصطفی عزیزی نویسنده و تهیهکننده سینما و تلویزیون از کانادا درباره فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری را اینجا ببینید.
زمان پخش آپارات به وقت ایران :
جمعه ساعت ۹ شب
شنبه ساعت ۱۱ صبح
یکشنبه ۱۲ شب
سهشنبه ۳:۳۰ بعدازظهر
چهارشنبه ۱۲ شب
تکرار جمعه ۰۲:۳۰ بامداد
آرشیو برنامه های آپارات
برای دسترسی به صفحات برنامههای گذشته آپارات روی اینجاکلیک کنید.
مشاهده برنامه از طریق وبسایت بیبیسی فارسی
این فیلم در ساعات اعلام شده در جدول فوق از طریق کلیک بر روی اینجا، لینک پخش زنده تلویزیون وبسایت بیبیسی فارسی
و یا اینجا، لینک پخش زنده تلویزیون بیبیسی فارسی در کانال بیبیسی فارسی در یوتیوب نیز قابل مشاهده است.
آدرس پست الکترونیک برنامه آپارات: aparat@bbc.co.uk
آدرس فیس بوک برنامه آپارات: https://www.facebook.com/bbcpersiantv
می توانید از طریق پنجره زیر هم با ما تماس بگیرید:
-
تجارت2 روز ago
علاقهمندی شرکتی ۷۷ ترکی برای سرمایهگذاری در پروژه سمنت جوزجان
-
رویداد های اخیر4 روز ago
شش کارمند اداره تحقیقات فدرال پاکستان در تورخم توسط نیروهای امنیتی آن کشور لت و کوب شدند
-
اخبار ساحوی2 روز ago
مسکو: امریکا، انگلیس و اوکراین در حمله تروریستی روسیه نقش داشتند
-
اخبار ساحوی3 روز ago
پایگاه هوایی نیروی بحری پاکستان در بلوچستان مورد حمله قرار گرفت
-
رویداد های اخیر4 روز ago
بنیاد بیات در ننگرهار کمکهای رمضانی توزیع کرد
-
جهان2 روز ago
گزارشگر خاص حقوق بشر سازمان ملل اسرائیل را به نسلکشی متهم کرد
-
رویداد های اخیر3 روز ago
شش تن در حمله انتحاری به انجینران چینایی در پاکستان کشته شدند
-
رویداد های اخیر3 روز ago
سهمیه حج افغانستان برای امسال ۳۰ هزار نفر اعلام شد