Connect with us

بی بی سی فارسی

هفته هنر و فرهنگ، هنرمند دور از سیاست، ‘ما آمده ایم بمانیم’

منتشر شده

در

(Last Updated On: عقرب ۲, ۱۴۰۱)
هفته هنر و فرهنگ

BBC

هفته در گرمایی نفسگیر و تابستانی پیشرس گذشت. صندوق رای که سال ها تا می‌رسید یخ ها آب می شد، امسال نه. در انتخابات سالیان پیش، نام آوران هنر و فرهنگ و ورزش از هر سو به پایکوبی جوانان سر می زدند و به شوق روان می شدند. اما در این هفته، گوییا دستی هنرمندان و نامداران را مانع شد. حتی صدای آن ها که به یک اشاره شان، انتخابات جان می گرفت، دیگر به صدا نمی رسید.

با این حال، مطابق ربع قرن گذشته، همزمان با آشکار شدن نام برنده انتخابات ریاست جمهوری، مراسمی برپا شد که معمول بود.

اینکه هیچ یک از نامداران هنری و فرهنگی از هیچ نامزد انتخابات حمایتی ابراز نکردند، از دید عمومی نشانه اخطاری حکومتی داشت.

منقدان هنری و سیاسی، محدود شدن حضور چهره های مشهور در مبارزات انتخاباتی را بدان جهت دیدند که روشنفکران، ادیبان، هنرمندان و ورزشکاران نامی، به هر حال خود را به اصلاح طلبان نزدیک تر کرده و «مردمی» می نمودند. در انتخابات پیشین ابراهیم رییسی با دیدار دوستانه با تتلو خواننده جنجالی و خبرساز رپ، جنجال بزرگی برپا کرد. از آن سو در انتخابات سال ۱۳۸۴، مهدی کروبی نامزد بخشی از اصلاح طلبان با ساسی مانکن یک خواننده دیگر ملاقات کرد که آن هم جنجال ها ساخت. تتلو و ساسی مانکن هر دو بعد از این دیدارها از کشور خارج شده اند.

پیداست که قطع ارتباط چهره‌های مشهور هنری و فرهنگی با چهره‌های سیاسی، تصمیمی است که جناح اصولگرا هوادار آن است اما از سوی دیگر بخش عمده ای از هنرمندان و کارگزاران هنری و فرهنگی نیز مخالف این ارتباط بوده و آن را موجد ارتباط هایی می دانند که می تواند هنرمندان مشهور از امکانات و توجهات بیشتری برخوردار شوند. هر چه هست اینک هر دو سوی ماجرا ترجیح داده‌اند که خود را از خطر غضب جناح انقلابی دور نگه دارند.

کارتونی که دیده نشد

با پایان نمایشگاه ” ۸۲ میلیون”، فرصت آن است که بگوییم دو اثر از این نمایشگاه سانسور شد که در همین صفحه به تماشا در آمد، اما حالا فرصت دیدار از کاریکاتوری است که سانسور شد و چیزی هم به جایش ننشست. این کارتون متعلق به رضا کشاورزی بود که کسی هم او را نشناخت. ولی مهم تر این که کارتون قوی و افشاگرش به شیطنت در کار انتخابات هم متهم شد.

نمایشگاه ۸۲ میلیون که با استقبال مردم به پایان رسید کارهای سه نسل کاریکاتور ایران بود که به کوشش داود احمدی مونس (آروین) در گالری ثالث برپا شد و آثاری از اردشیر محصص، کامبیز درمبخش، پرویز شاپور، احمدرضا دالوند، داود شهیدی، عمران صلاحی، پرویز کلانتری، محمدرفیع ضیایی، جواد علیزاده، احمد عربانی و… تا کارتونیست‌های نسل جوان در آن دیده شد.

وارهول در تهران

این هفته، بعد از ۴۲ سال، گوشه‌ای از گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران به روی صاحبان اصلی‌اش گشوده شد تا نسلی که آثار اندی وارهول را، از نزدیک ندیده بود، به تماشا برود و با آن ها عکس بگیرد. یاد و خاطره کسانی زنده شد که یک سال پیش از رفتن از خانه، گنجینه ها برای اهل خانه خریدند که ماند. اما در میان آثار گرانبها و یگانه نقاش نوگرا، تصویر شهبانو فرح بانی موزه هم بود، که به نمایشگاه نرسید.

آن چه در نمایشگاه وجود ندارد، پرتره های دیگری است که اندی وارهول هنرمند پیشتاز از ملکه پیشین ایران و شاهزاده اشرف پهلوی (خواهر دوقلوی پادشاه سابق ایران ) کشیده است که گفته می‌شود در گنجیینه موزه است اما در این نمایشگاه نیست.

استقبال از این نمایشگاه بسیار بوده است، از واکنش های هنرشناسان پیداست که تماشای تابلوهایی که ۴۲ سال در انبار بودند – و خوشبختانه بدون آسیب ماندند- برای همه لذت آفرین بوده است.

لیلی گلستان هنرشناس و مترجم، شادمانی خود را از تماشای نمایشگاه با انتشار عکسی همراه با ۱۰ لته مائو نشان داده است.

حکایت یک هاشمی دیگر

طنزپردازی نوشت: شورای نگهبان کاری کرد که نه تنها از خانواده بنیانگذاران کسی وارد میدان رقابت انتخاباتی نشود بلکه به همسایه‌ها و ماموران حفاظت‌شان هم امکان شرکت در مناظرات انتخاباتی نداد. در همین زمان نمایش “خانواده آقای هاشمی” روی صحنه رفت. اما در توصیف این نمایش نوشته شده بود که “خانواده‌ای که تعدادی از آنها به کار تعزیه و تعدادی دیگر به کار تخت حوضی مشغولند.

این نخست باری نیست که هنرمندان با عنوان خانواده آقای هاشمی بازی تبلیغاتی می‌کنند. نمایش هایی که دو سال پیش با اشارات بسیار به خانواده هاشمی رفسنجانی تدارک دیده شد، روی صحنه نرفت. ولی همچنان هوس آن در دل اهل نمایش ماند، مگر نه اینکه این نام می تواند باعث رغبت تماشاگران شود و رونق آورد؛ چه رسد که نمایش کمدی هم باشد.

اما سازندگان نمایش خانواده آقای هاشمی که در تماشاخانه سنگلج روی صحنه است، ۳ برادر عامل هاشمی را در برمی‌گیرد و ربطی به اکبر هاشمی رفسنجانی رییس جمهور دهه هفتاد ندارد و موضوع آن شادی سازی از طریق حرکات تخت حوضی است.

علی از میان برادران عامل هاشمی متن نمایشنامه را نوشته و خود کارگردانی کرده، هادی برادر دیگر تهیه کننده و مشاور کارگردان بوده و هدایت هاشمی، برادر جوانتر هم تا آخرین لحظات در فهرست بازیگران بود.

هادی عامل هاشمی، تهیه کننده نمایش می‌گوید: این نمایش خانوادگی اجرا می‌شود ولی از آنجا که هدایت هاشمی، دیگر برادر ما، فرصت حضور در این نمایش را ندارد و گروه اجرایی به طنز می‌گویند، این نمایش قصه “خانواده آقای هاشمی بدون هدایت” است.

به گفته او، این نمایش هم گوشه چشمی دارد به ماجراهای خانواده آقای هاشمی، خانواده‌ای کازرونی که ماجراهای آن را در کتاب اجتماعی دوره مدرسه بود و هم اشاره‌هایی به خانواده برادران هاشمی (هنرمندان تئاتر ایران).

در نمایش، مادر خانواده‌ هاشمی یک سال پیش فوت کرده؛ نیمی از این خانواده در کار تعزیه‌خوانی هستند و نیمی دیگر در کار نمایش‌های شادی‌آور ایرانی و از این راه گذران زندگی می‌کنند. پیش از این، پدر خانوانده هم فوت کرده بود. در جریان عزاداری است که ماجراهایی تازه ای برای آنان رخ می‌دهد.

هادی عامل هاشمی می‌گوید: “با اینکه روزهای سختی را می گذرانیم ولی خوشبختانه حاصل تمرین‌های ما کمدی خوبی شده است و در این دوره که عموما حال همه‌ بد است، با این نمایش حال‌مان خوب شده و امیدواریم این حال به تماشاگران هم منتقل شود.”

چند سال پیش تهیه فیلم مستندی با عنوان هاشمی زنده است هم خبرساز بود، آن فیلم نه تنها با استقبال خانواده هاشمی رفسنجانی روبرو نشد و آنان حاضر به حضور در مراسم افتتاح نشدند، بلکه سهم فضای مجازی شد. محمد هاشمی برادر اکبر هاشمی رفسنجانی، قرار بود در افتتاحیه باشد که در آخرین لحظات با صدور اطلاعیه ای، از صحنه دور شد. سایر اعضای خانواده نیز حاضر به دیدن فیلمی که به گفته آن ها جهت‌گیری‌های آشکار علیه مرد دوم جمهوری اسلامی بوده، نشدند.

آمده بودیم اینجا بمیریم

حسین رسولی منقد در مقاله‌ای نوشته بدون مرگ، تولد دوباره‌ای نخواهد بود. از دل تاریک‌ترین لحظات است که روشنایی ‌زاده می‌شود. این جوهره سفر قهرمان است. روبه‌رو شدن با مرگ، فناپذیری‌مان را به یادمان می‌آورد. ما از یک سو، قهرمانان جنگ را در آغوش می‌گیریم و از سوی دیگر از ویرانی‌های جنگ دوری می‌کنیم. معمولا گفته می‌شود هنرمندان از تجربیات شخصی خود درباره جنگ می‌گویند.

مریم منصوری در نمایش‌ “آمده بودیم اینجا بمیریم” روش دیگری را برای روایت جنگی خود استفاده کرده است. این نمایش از سوم خرداد، همزمان با روز آزادسازی خرمشهر در تماشاخانه “سرو” به صحنه رفت. دریا یاسری، ندا گلرنگی، محسن پوشایی، نازنین نادرپور، پرهام روئین و پریناز لطف‌الهی در این نمایش بازی می‌کنند.

به نوشته مقاله اعتماد: منصوری، قهرمانی را برای نمایش خود انتخاب نکرده تا با آن هم‌ذات‌پنداری کنیم بلکه خانواده‌ای جنگ‌زده را با روایتی شاعرانه در برابر ما قرار می‌دهد. در واقع، خانواده‌ای پس از جنگ به خانه‌ خود در خرمشهر برمی‌گردند که در زمان اشغال، مقر فرماندهی عراقی‌ها بوده و همچنان هم تابلویی با تصویر صدام در آنجا آویزان است. مادر که یک پسر و یک دخترش را همراه با خود دارد در جست‌وجوی دو فرزند دیگرش آمده است. پدر از شنیدن حرف‌های مردم درباره دختر جامانده‌اش لال شده ولی در آخر حرف می‌زند و پسر ۱۳ساله خانواده هم به دنبال مهاجرت است. او به مادرش می‌گوید: “کاش هیچ‌وقت برنمی‌گشتیم”. مادر هم می‌گوید: “کاش هیچ‌وقت جنگ نمی‌شد”.

دختر خانواده نیز با خاطره مردی که عاشقش بود زندگی می‌کند و در رویا و خیال غرق شده است. زنی هم در همسایگی این خانواده هست که برای‌شان غذا می‌آورد. دختر این خانه چشم او را گرفته تا برای پسرش خواستگاری کند.

نمایش آمده بودیم اینجا بمیریم ده شب اجراهای خود را در تماشاخانه سرو ادامه داد. در خلاصه نمایش آمده است: در استخوان هایم برف می آمد ولی در دلم، خرمشهر گُر گرفته بود…. انگار یک چیزی در خرمشهر جا مانده بود که امیرم یه تیکه داغ او بود….

بیشتر بخوانید

برندگان جایزه ارغوان

جایزه غیردولتی ارغوان برندگان خود را شناخت. شرکت کنندگان در این مراسم از میان ۶۰۰ نفری برگزیده شدند که بیشترشان از زنان بودند. هیات انتخاب جایزه فرشته احمدی ،میترا الیاتی ، فرهاد توحیدی‌ ، محمد چرم‌شیر و مهسا محبعلی بودند که داستان های کوتاهی با موضوع آخرین سال قرن را از نظر گذراندند و به هیات داوران دادند که عبارت بودند از احمد پوری، حسین سناپور و لیلی گلستان. اختتامیه این دوره به علت همه گیری کرونا به صورت مجازی بود.

برگزیدگان این جایزه به ترتیب اولویت از دهم تا یکم، به شرح زیر هستند:

دهم: امیرحسین بریمانی از تهران

نهم: الهام وطن خواهان اصفهانی از اصفهان

هشتم: غزل محمدی از تهران

هفتم: علی نادری از اصفهان

ششم: حامد گراوندی از کرمانشاه

پنجم: عباس عظیمی از افغانستان و ساکن اراک

چهارم:مهلا یزدانی احمد آبادی از تهران

سوم: امیر محمد محدثی از تهران

دوم: سید رحیم حسینی‌نژاد از تهران

اول: امیرحسین طالبی‌نیا از تهران

در این مراسم احمد پوری نویسنده و مترجم نامدار ضمن اشاره به اولین تجربه نویسندگی خود که داستان کوتاهی بود و در مجله فردوسی چاپ شد آن اتفاق را “لذتی تکرارناپذیر” خواند. وی افزود: : نوشتن جدا کردن رویا از خود است. اگر کسی نمی‌خواهد دیگری را در رویایش شریک کند، چرا باید آن را از خود جدا کند و این چنین است که هر هنرمندی در هر رشته‌ای، از رسیدن اثر به مخاطبش لذت می‌برد. به همین قصد بود که جایزه “ارغوان” چنین کتابی را منتشر کرد. اگر این کار تداوم یابد، برای جوانانی که دست به قلم برده‌اند، سکوی بسیار مناسبی خواهد بود.

حسین سناپور و لیلی گلستان نیز در اختتامیه سخن‌ها گفتند. داستان های کوتاهی که نویسندگان خود را به جایزه ارغوان رساندند پس از این در کتابی منتشر خواهد شد. مراسم یا یاد و نام اصغر عبداللهی و کامپوزیا پرتوی آغاز شد. دو تنی که از چهره های ماندگار قصه و نمایش نویسی بودند.

در حاشیه مراسم فیلم کوتاهی هم تهیه شد که جایزه را جاودانی کرد. از نامزدهای جوایز خواسته شده بود که موقع اعلام نام برگزیدگان تصویر و واکنش خود را ضبط کنند. تنوع واکنش ها، جذابیتی به این فیلم داده است.

شب، نور و آسمان

فاروق مظلومی در نقدی در روزنامه اعتماد نوشته: در این اوضاع کرونا که همه کارها نوعی بندبازی خطرناک است گالری‌گردی از امور واجب نیست اما نوعی تجدیدقوا برای تحمل پروتکل‌های کرونایی است. به هر حال گالری‌گردی این روزها خطیرتر از قبل است و مخاطب انتظار دارد گالری‌ها در انتخاب آثار دقیق‌تر و جدی‌تر باشند.

گالری شیرین با نمایشگاه انفرادی “شب پیداست” نمایش آثار عکاسی از مناظر شب از طاها قوچکانلو را شروع کرد. قوچکانلو با این عکس‌ها نشان داد که به ابزار و امکانات بیشتر از هنر اهمیت می‌دهد. او با عکاسی از طبیعت آفریقا با دوربین پیشرفته عکس‌هایی زیبا و شیرین را به گالری شیرین آورد.

اما طاها قوچکانلو در توصیف نمایشگاهش نوشته: امروز بسیاری از مردم با زندگی در شهرهای بزرگ، زیر گنبدی بزرگ به اسم آلودگی نوری، ارتباطشان با آسمان گسسته شده است و ممکن است بسیاری از آنها هیچگاه تا آخر عمر، تجربه دیدن آسمان پرستاره شب را نداشته باشند. از یاد بردن آسمان تراژدی بزرگیست زیرا آسمان همانیست که تمامی تحولات زمین ما را در خاطره دارد و تمامی نشانه‌هایش در زندگی تمامی ملت‌ها از دیرباز نقش بازی‌کرده است.

به توصیف این عکاس: اینجا، درست در میان هیاهو و تمام نورهای شهر تهران “شب پیداست”. مجموعه ای از تصاویر که شما را با من در سفر به مکان‌هایی با مناظر بدیع، همراه می‌کند و زیر چتر پرستاره آسمان قرار می‌دهد. اینجا می‌توان روبروی هر منظره ایستاد و خود را درون آن دید. اکنون در این فضا شاید راحت‌تر بتوان مفهوم این جمله را درک کرد که “شب جهانی را پنهان و عالمی را آشکار می‌کند”.

زائده‌ای دور جیب!

شاذلی در روزنامه طنز شهرونگ نوشت: عجب گرفتاری شدیم‌ها. نه که موضوع این انتخابات یا انتخابات‌های قبلی باشد. الان مدت‌هاست ما به این گرفتاری دچار شده‌ایم. متأسفانه کاندیداهای محترم در تمامی ادوار اصلا ملاحظه ظرفیت جیب مردم را نمی‌کنند. این‌بار البته اوضاع بدتر هم هست. راستش وقتی پارچه را بردم پیش همان خیاطی که معرف حضورتان است و گفتم برایم کت و شلوار مناسبی بدوزد، از من پرسید چند جیب لازم داری؟ و من که می‌دانستم آن کت و شلوار در موسم انتخابات آماده خواهد شد، به او جواب دادم شما ٤٥ تا جیب بدوز بعد کت و شلوار را به آنها الصاق کن.

به نوشته این طنزنویس: وقتی خیاط گفت این دیگر چه جور طرحی است؟ برایش توضیح دادم که با وعده وعیدهای نامزدها و قول‌هایی که در مورد پرداخت یارانه به ما مردم نگون‌بخت می‌دهند، ما بیشتر به جیب نیاز داریم تا خشتک. چاره‌ای هم نمی‌ماند به جز انبارکردن پولی که وعده‌اش را به ما می‌دهند. برای این کار باید محل مناسبی درنظر بگیریم و از آنجایی که پول موجود در بانک‌ها را اختلاس می‌کنند و پول زیر بالش‌ها را هم دزد محترم با خودش خواهد برد، پس بهترین محل انبار پول‌های هنگفتی که طبق وعده نامزدها در راه است، همین جیب مبارک است.

بیشتر بخوانید

Advertisement

بی بی سی فارسی

هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟

Published

on

(Last Updated On: عقرب ۲, ۱۴۰۱)
ایارن

BBC

در سالگرد انقلاب در این هفته، جشنواره فیلم از چهره‌های دوران انقلاب و قبل از آن خالی شد، و از آثار جوانانی پر، که متولد دوران انقلاب بودند یا بعد از آن، حتی داوران. چنین شد که تنها ناظر و شاهد از دوران دور، مسعود کیمیایی، حاضر نشد به مراسم برود اما فیلم ساخته او که یک نوستالژی فرهنگی از سال‌های مصدقی است، راه خود گشود.

و هفته جز این‌ها نیز تکان‌ها داشت. اول این که جای بنیانگذار فرانکلین به کتابدار جمکران سپرده شد و در شادمانی هفته سالگرد انقلاب، مجلات گرچه چهره آراستند اما خبرهای آخر هم برایشان ناگوار بود و زیر لب گفتند پیام رسیده که در فکر کار دیگر باشید. در این اثنا کتابفروشی آگاه یزد هم در سالگرد تولدش تعطیل شد. چراغ دیگر را پیرقوم نمایش گیراند در مجلسی در خانه هنر. ناله را دیگران کردند از بیم صدمه به معتبرترین تئاتر شهر، خواستار آزادی فرهنگ شدند حالا که سواحل خزر آزاد می‌شوند.

انقلاب و سرنوشت سینما

همزمان با هفته‌ای که به یادآوری انقلاب اختصاص دارد که ۴۴ سال قبل رخ داد. همه نشریات و برنامه‌های رادیو و تلویزیون‌ها، حتی بخش‌هایی از دنیای مجازی فارسی زبان، به شرح و تحلیل روزهای انقلاب مشغولند. گرچه بخشی از مردم از هم می‌پرسند که آن انقلاب چگونه و چرا اتفاق افتاد، بخشی دیگر از وقوعش شادمانند و بدان مدیون.

در این میان برگزاری جشنواره سالانه فیلم، همه نشریات هنری را به خود مشغول کرده است. این جشنواره در اصل پنجاه سال قبل به صورت حادثه‌ای بین‌المللی در ایران پاگرفت اما انقلاب در اول کار نه که سینماها را آتش زد بلکه جشنواره را هم تعطیل کرد تا چهار سال بعد که جمعی از اهل هنر از جمع انقلابیون، جشنواره را زنده کردند (گیرم عنوان فجر گرفت تا همسو با زمانه شود) اما صنعت سینما را زنده داشتند و به سرعت استعدادهای تازه با همه دخالت‌های انقلابیون، وارد صحنه شدند و چیزی نگذشت که سینمای ایران جلوه تازه خود را جهانی کرد و ماندگار شد. هشت سال خاتمی سینمای ایران جهان آرا شد، هشت سال بعد به فاجعه کشید، هشت سال روحانی جانی دیگر گرفت و اینک باز …

مجله گزارش فیلم که ادامه راه مجله فیلم است که همزمان با اولین جشنواره فجر شروع به کار کرد، در سرمقاله شماره بهمن خود نوشته: همیشه اعداد رند جذابیت خاصی دارند. انگار ایســتگاه‌هایی در میانه راهنــد و فرصت‌هایی بــرای نفس تازه کردن و بررســی مســیر طی شــده و چشــم اندازه ای پیــش رو. جشــنواره فیلــم فجر هم حالا به چهل ســالگی رســیده و این سن وسالی ست حساس؛ حتی برای یک جشنواره سینمایی! برگــزاری هــردوره جشــنواره فیلــم فجــر،همیشــه با حرف وحدیث های فراوانی همراه بوده، امســال نیز از این قاعده بیرون نیســت.

عباس یاری رییس شورای سیاستگذاری مجله، در اولین شماره ویژه جشنواره نوشته: “چهلمین جشنواره فیلم فجر با نمایش ۲۲ فیلم دربخش رقابتی ســودای ســیمرغ آغاز به کار کرد. جشنواره در سال ۱۳۶۱ فقــط بــا پنــج فیلــم ایرانــی مــرگ یزدگــرد (بهــرام بیضایی)،حاجی واشــنگتن (علی حاتمی)، خط قرمز (مســعود کیمیایی)، اشــباح (رضــا میرلوحی) و ســفیر (فریـبـرز صالح) کارش را آغاز کرد. در ســه چهار دوره اول، دفــتر جشــنواره بــه تمامی دفترهای فیلمســازی و نهادهــای هــنری و غیرهنری، از تلویزیون و حوزه هنری گرفته تا کمیته انقلاب اســلامی و بنیاد شــهید و بنیاد مستضعفان و کانون پرورش و… اعلام می‌کردند که اگر فیلمی دارید برایمان بفرستید”.

اما مجله فرهنگی آزما ، سالگرد ۲۳ سالگی خود را جشن گرفته و دیگر از دردها و فشارها و مصیبت و کوشش برای ماندن، چیزی ننوشته. از درد اشتیاق گفته که همه این سال‌ها مدیر (ندا عابد) و هوشنگ اعلم سردبیر، و همراه همکاران و همدلان، کشیده و چشیده‌اند.

سردبیر به جای رنجنامه سربسته می‌نویسد: “در زندگی رنج رهایی هست که از گوهری یگانه پدیدار میشود، گوهر عشق. رنج‌هایی که بر هر جانی نمی‌نشیند مگر به اقبالی بلند و بر جانی توانمند به حملش، و من چنین رنجی را رنج مقدس می‌نامم. رنجی که هیچ کس – جز آن که گرفتارش میشود نه ارزش آن را می‌فهمد نه آزار استخوان سوزش را. رنجی همچون رنج مادر شدن و مادری کردن”.

حریم فرهنگ، مثل حریم دریا آزاد

چه کسی تصور می‌کرد که حاشیه‌های تئاتر شهر، فرهنگی‌ترین نقطه شهر، روزی خوابگه از دست رفتگان شود. یعنی شهرداری اینک در اختیار جناح انقلابی، بیشتر تمایل دارد که این مرکز که میزبان بازی‌ها و نقش‌ها و اجراها در طول ۵۰ سال گذشته بوده است، روزی چنین یتیم و بی‌پشتوانه قرار گیرد. چنین است که مخالفان معتقدند تعمدی در کارست برای از ریخت انداختن این مرکز فرهنگی -و شاید مراکز مشابه هم.

شهر خبر نوشته: “تئاتر شهر این روزها حال و روز خوبی ندارد و اطراف این مجموعه‌ فرهنگی به تسخیرِ دستفروشان و رمالان درآمده است؛ آنگونه که دیگر امنیتی برای حضور خانواده‌ها در اطراف این مجموعه وجود ندارد”.

مدیر این مرکز به خبرنگار شهرخبر گفته: “یادم هست که یکی از اعضای شورای شهر می‌گفت که فضای فرهنگی پیرامون تئاتر شهرِ امروز مانند ترمینال جنوب دو دهه پیش است. متاسفانه فضای اطراف ترمینال جنوب از دو دهه پیش رها شد و اکنون آن اطراف معضلات بسیاری دارد. شاید اگر آن فضا از دو دهه پیش با مدیریت درستی مواجه میشد، اکنون شاهد آن معضلات نبودیم. متاسفانه این اتفاق برای تئاتر شهر هم در حال رخ دادن است”.

به ‌دنبال انتشار تصاویر قمه‌کشی در محوطه تئاتر شهر. این هفته پیام دهکردی بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون با انتشار یک پیام تصویری خواستار رسیدگی روسای ۳ قوه به وضعیت فرهنگ و تئاتر (تاکید بر تئاتر شهر) شد و خواست همان طور که فرمان آزادی حریم ساحل بحرخزر را صادر کنید، حریم فرهنگ را هم آزاد کنید

دهکردی گفت: “زنگ خطر حوزه فرهنگ سال‌هاست به صدا درآمده. فرهنگی که به‌مثابه هواست و این هوا امروز آغشه به خون و بوی آهن است. در پیشانی تئاتر کشور، نماد تئاتر کشور، ساختمانی که یک هویت غنی دارد و بزرگان بسیاری در آن تئاترها روی صحنه برده‌اند و تولید اندیشه کرده‌اند، در فضای پیرامونی‌اش هیچ امنیتی وجود ندارد؛ به همان اندازه که در فضای فرهنگ امنیت وجود ندارد”.

چراغی در تاریکی

مجلسی برای قدردانی انجمن منتقدان و نویسندگان و پژوهشگران از علی نصیریان، تنها بازمانده آخرین نسل بزرگان نمایش. و بهروز غریب پور هنرآشنا در گزارش آن شب نوشته که: استاد مجالی خواست تا قدردانی کند از قدردانان و قدردانی‌اش چنان دلنشین بود که انگار آینه زمان را در دست گرفته است و زمان را ورق می‌زند.

و گفتند افسانه‌ها را فراموش نکنید، بازی ایرانی را از یاد نبرید: “سوژه ایرانی را از یاد نبرید و من بی‌معلم و بی‌مدرسه “بلبل سرگشته” را نوشتم، در ایران درخشید، در فرانسه تأیید شد و من احساس کردم به ایران و افسانه‌هایش به نمایش‌هایش مدیونم و به سیاه تخت‌حوضی، به زن‌پوشان خلاق تقلید به تعزیه‌خوان‌ها مدیونم اما نه، نه، به خاطر درم و دینار و اسکناس و دلار به‌ خاطر دلم نوشتم، بازی کردم و کارگردانی کردم: به‌ خاطر دلم، دلم، دلم و نه به ‌خاطر مقام و مرتبت و جایگاه – مگر وزیرمان کردند؟ مگر سفیرمان کردند، نه، نه ما عاشق بودیم و در معرض هر تیری هر تهمتی هر توهینی: مگر یادمان رفته است آن انگ تلخ مطربی؟ و مطرب‌بودن هرچند ما همین طعن و لعن را جواب می‌دادیم: ای وای خدایا: حتی بنگاه تئاترال را هم که بر صحنه بردم، امیر ارسلان که بر صحنه بردم همان نداها بود”.

غریب پور نوشته: “و با اینکه من آینه را برابر او می‌دیدم اما خودش می‌گفت که برای جوانان می‌گوید ولی من ایمان داشتم روی سخنش با آینه‌ای به وسعت زمان بود و… می‌ترسیدیم که ناگهان بخواند: کوه ما سینه ما/ ناخن ما شیشه ما/ اشک ما باده ما/ دیده ما شیشه ما. و چنان بخواند که شیشه بشکند، می‌، خونین بریزد و جشن را عزا کند که خدا را شکر که نشکست و نریخت آن اشک شراب‌واری که بوی ناگواری ایام می‌داد”.

در مقاله گزارش گونه روزنامه شرق آمده: “از سکوی صحنه که پایین آمد خواست نشان بدهد که هنوز جانش را و توانش را دارد که بی‌آنکه دستی بر شانه کسی بگذارد می‌تواند دل از معبودش، صحنه، بکند، اما شاید از شدت مرور ۷۲ سال عشق توأم با رنج، پایش یک لحظه تاب تحمل تن نحیفش را از دست داد و راهنمای جوان زیر بالش را گرفت و شاید علی نصیریان عاشق حافظ از زبان لسان‌الغیب در دلش غرید و خواند: که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند/که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد”.

و در پایان نویسنده تاکید کرده که: “علی نصیریان در این خراب‌آباد به گنجش رسیده است؛ با تمام فراز و فرودهایی که برای کسی مانند او طبیعی است، پس استاد! آرزویم این است آن‌قدر بمانی که از دارو و درمان و پرستار دولتی بی‌نیاز باشی”.

تعطیل و تجمیع کتاب

آخر هفته بود که اسد امراللهی شاعر و نگهبان صدیق ادبیات و اهل ادب و هنر، در یک خبر خبرمان کرد که “خبر ناخوشایند اولین روز سومین هفته بهمن‌ماه تعطیلی کتاب آگاه یزد است که پس از قریب به ۴۳ سال فعالیت، فرهنگی کرکره‌هایش را پایین کشیدند.”

با خواندن این خبر در ذهن پرسشی ظاهر می‌شود: “عامل این پائین کشیدن کیست. نکند مردمی هستند که کتاب نمی‌خرند و امکان نمی‌دهد که کتاب و کتابخوانی، و شاید بتوان گفت فعالیت‌های فرهنگی مستقل چون از حمایت‌های دولت برخوردار نیست، مجال نفس نمی‌ماند برای کتابفروشی معتبر یزد. پس کتاب خوان نبودن مردم فقط رویه نازکی از ماجراست”.

همزمان با گفتگوی کسانی که از راکد ماندن دکه‌های فرهنگی مایوس و در عذابند، نشانه‌های دیگر هم ظاهر می‌شود.

کیست که نداند مرکز انتشاراتی فرانکلین و کتاب‌های جیبی، چه سابقه شیرین و به یادماندنی در یادها گذاشتند. مگر کسی هست که همایون صنعتی و جعفری امیرکبیر را، چنان که بنگاه ترجمه و نشر کتاب را. حالا در خبرآمده که مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی در حکمی محمد حسنی مدیر انتشارات جمکران را به مدیریت انتشارات علمی و فرهنگی منصوب کرده است.

هیچ خبر عجیبی نیست. همه با این حکایت آشنایند. جمکران به جای فرانکلین آرزو بسیاری می‌تواند باشد تاکنون هم در شغل‌هایی مهم‌تر از این جاسازی شدند. وگرنه چطور ممکن بود که کتاب‌های معتبر و خواندنی این مراکز در استخری نگهداری شود که هیچ از آن‌ها باقی نماند.

بازجویی و درمان با هم

فریده صالحی نوشته: “والس نقاب‌ها نمایشی پرکار و پربازیگر و عمیق نبود، اما نمی‌توان گفت سوژه‌اش بکر و جسورانه نیست. می‌ماند این که آیا باج داده برای درآوردن چنین سوژه‌ای که تماشاگران به دنبال گوشه‌های تاریخ در آن هستند. تاریخ کار مهمی دارد در این نمایش …”

نمایش در حقیقت قصه فروغ زنی تنهاست که دچار فروپاشی روانی شده و در یک بهداری نظامی نگهداری می‌شود. در حقیقت زندانی است اما زندانی روان خود هم هست، چرا که گزارش‌ها نشان داده که وی با مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) مشارکت داشته است. دکتر منصوری با او مصاحبه می‌کند و از طریق نمایش درمانی سعی در تخلیه اطلاعاتی و درمان وی دارد. در طول نمایش ماجرای فروغ خاطراتش را با دکتر بازی می‌کند.

نویسندگان هانا صالحی راد و مهدی تنگ عیش بودند و کارگردان: هانا صالحی راد

بازیگران نیز عبارت بودند از زینب عباسی، هادی شبانی، نگین سوهانی، امیرحسین جعفرپور و ،محمد درویش

نمی توان گفت نمایش والس نقاب ها با وجود سوژه جذاب، با نمایش هایی مانند بلاک

فرانک حمیدیان در دیوار تیوال نوشته: نمایش فوق العاده بود بخصوص اجرای فروغ (خانم زینب عباسی) و دکتر(آقای هادی شبانی). کاملا مخاطب را ترغیب می‌کرد که با هیجان تا انتهای اجرا را دنبال کند.

بیشتر کسانی که نمایش را دیده اند به خصوص از بازی زینب عباسی در نقش فروغ یاد کرده و آن را دوست داشته‌اند.

در ستایش جهان اطراف

یک نمایشگاه نقاشی “فراخوانی” در خانه هنرمندان ایران آغاز شد، با نمایش آثاری از حامد صحیحی، شامل ۲۸ اثر نقاشی با تکنیک‌های اکرلیک رو بوم و ترکیب مواد.

نمایشگاه نقاشی “فراخوانی” در ستایش جهان اطراف ماست که در هر اثر از منظر متفاوتی به آن نگاه شده است.

کارتون هفته

کار: هادی حیدری

مهربانی‌های رییس

Continue Reading

بی بی سی فارسی

لتا منگیشکر؛ اسطوره موسیقی هند در ۹۲ سالگی درگذشت؛ دو روز عزای عمومی اعلام شد

Published

on

(Last Updated On: عقرب ۲, ۱۴۰۱)
Lata Mangeshkar

Getty Images
لتا منگیشکربیش از ۳۰۰۰۰ آهنگ خواند

لتا منگیشکر، یکی از محبوب‌ترین خواننده‌های هند که صدای او موسیقی متن بیش از هزار فیلم بالیوودی است، در سن ۹۲ سالگی درگذشت.

او در ماه ژانویه پس از مثبت شدن آزمایش کووید-۱۹ در بیمارستانی در مومبای (بمبئی) بستری شده بود.

پزشک معالج او گفت که خانم منگیشکر پس از آن که چند عضو بدن او دچار نارسایی شد، فوت کرد.

منگیشکر بیش از نیم قرن زندگی حرفه‌ای فوق‌العاده خود بیش از ۳۰ هزار آهنگ را به ۳۶ زبان خواند.

اما خوانندگی او در بالیوود، صنعت فیلم هند بود که او را به یک نماد ملی تبدیل کرد.

دولت هند از روز یکشنبه دو روز عزای عمومی اعلام کرد که طی آن پرچم ملی در سراسر کشور نیمه افراشته خواهد شد.

برای لتا منگیشکر تشییع جنازه‌ای با تشریفات دولتی برگزار خواهد شد. مراسم سوزاندن جسد او عصر یکشنبه در بمبئی انجام می‌شود.

ادای احترام

پس از نشر خبر درگذشت، ادای احترام به منگیشکر، که اغلب “بلبل بالیوود” نامیده می‌شد، شروع شد.

رام نات کویند رئیس جمهور هند گفت که این خبر “قلبم را شکست، همانند میلیون‌ها نفر در سراسر جهان” و افزود که در آهنگ‌های او “نسل‌ها احساسات عمیق درونی خود را در آهنگ‌های او یافتند”.

نارندرا مودی نخست وزیر هند گفت که مرگ منگیشکر “خلائی در کشور ما ایجاد کرد که پرشدنی نیست”.

راهول گاندی، رهبر اپوزیسیون، در توییتی نوشت که صدای منگیشکر “جاودانه” است و “در قلب هوادارانش تکرار خواهد شد”.

ویرات کوهلی کاپیتان پیشین کریکت هند گفت که آهنگ‌های او “میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده است”.

چندین ستاره بالیوود نیز از این خبر ابراز غم و اندوه کردند.

هما مالینی بازیگر سینما گفت که “خوش شانس” بوده که در چند آهنگ منگیشکر اجرا کرده است.

او به خبرگزاری ای‌ان‌آی گفت: “هیچکس نمی‌تواند مانند او بخواند، او بسیار خاص بود. درگذشت او خیلی غم‌انگیز است.”

مانوج باجپایی بازیگر از جمله افرادی است که گفت درگذشت منگیشکر پایان “عصر طلایی” برای دوستداران موسیقی هند است.

.

Getty Images

بزرگداشت؛ لتا منگیشکر، نماد فرهنگی هند

برای چندین دهه، لتا منگیشکر پرفروش‌ترین خواننده کشور بود و هر بازیگر برتر زن از او می‌خواست که آهنگ‌هایش را بخواند.

آلبوم‌های او ده‌ها هزار فروخته شد، و او فهرستی متشکل از ۳۰۰۰۰ آهنگ در ژانرهای متعدد و در مجموع ۳۶ زبان داشت.

زمانی که او آهنگ (ای، مردم سرزمینم) ادای احترام ماندگار و روح‌انگیز برای سربازان هندی کشته شده در جنگ فاجعه‌بار سال ۱۹۶۲ با چین را در یک محفل عمومی خواند، گفته می‌شود چشمان جواهر لعل نهرو، نخست‌وزیر وقت پر از اشک شد.

او برای هر ستاره زن در دهه‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ آواز خواند و تقریبا با همه کارگردانان برجسته بالیوود، از راج کاپور و گورو دات گرفته تا مانی راتنام و کاران جوهر، کار کرد.

یک آهنگ‌سرا زمانی صدای ملودیک و آواز روح‌انگیز او را “ناب و شفاف مثل بهترین مروارید کریستال” توصیف کرد.

اما او خیلی بیشتر از صدایش بود. منگیشکر یک طرفدار پرشور کریکت بود و به خودروها و بازی “وگاس” علاقه داشت. او همچنین با برخی از درخشان‌ترین ستاره‌های بالیوود – و حداقل یک گروه بیتل – رقصید.


ویر سنگوی، روزنامه نگار، منگیشکر را “صدای یک ملت، کسی که هند را با آواز بسیار خوب به بسیاری از زبان‌ها (هندی) متحد کرد”. او به ارتباط عاطفی میلیون‌ها هندی با آهنگ‌های او اشاره کرد و گفت: ما عاشق آهنگ‌های او شدیم، با موسیقی او جشن گرفتیم و وقتی غم و اندوه داشتیم، او آن را برای ما خواند.”

چینمایی سریپادا خواننده، آدیتی میتال کمدین و بسیاری دیگر مرگ منگیشکر را “پایان یک دوران” توصیف کردند.

سریپادا در توییتر خود نوشت: “حتی وقتی لتای عزیز از این قلمرو خاکی می‌گذرد، او همیشه زنده خواهد ماند و صدایش همیشه با ما خواهد بود”.

خاطرات منگیشکر رسانه‌های اجتماعی در هند را فرا گرفت زیرا صدها نفر عکس‌ها و ویدیوهای او را توییت کردند و آهنگ‌های مورد علاقه خود را از او به اشتراک گذاشتند.

او در ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۹ در شهر ایندور در ایالت مادیا پرادش در مرکز هند به دنیا آمد و در سن ۵ سالگی از پدرش دینانات منگیشکر که در تئاتر فعال بود آموزش موسیقی را آغاز کرد.

پس از مرگ پدرش، خانواده به مومبای (بمبئی) نقل مکان کردند، جایی که لتا منگیشکر نوجوان شروع به خواندن برای فیلم‌های مراتی کرد.

او همچنین برای حمایت از خانواده‌اش در چند فیلم بازی کرد، اما بعدا در مصاحبه‌ای گفت که دلش در این کار نبود. “من در آواز شادترین بودم.”.

.

Getty Images

موفقیت بزرگ او در سال ۱۹۴۹ اتفاق افتاد – آهنگی جذاب به نام “آیگا آنی والا” را برای فیلم “محال” خواند.

محمد ظهور خیام کارگردان موسیقی به یاد می‌آورد: “به زودی هر بازیگر زن صدای او را می‌خواست. اما همیشه سرش شلوغ بود و تنها چند کارگردان خوش شانس موسیقی این شانس را داشتند که او را وادار به آواز خواندن کنند.”

.

Getty Images
لتا منگیشکر در ۱۹۷۱

در طی چند دهه بعد، منگیشکر هزاران آهنگ “لیپ سینگ” (لب‌خوانی آواز) از بزرگترین قهرمانان بالیوود را در طول نسل‌ها خواند.

او در سال ۱۹۹۹ به عنوان نامزد مجلس اعلای پارلمان هند معرفی شد، اما بعدا گفت که از حضور “اکراه” داشته است و دوره عضویت او در آنجا “هرچیزی جز خوشحالی” بود.

او در سال ۲۰۰۱ نشان بهارات راتنا، بالاترین نشان افتخار هند برای غیرنظامیان را دریافت کرد.

در سال ۲۰۰۴، زمانی که او ۷۵ ساله شد، یکی از بزرگ‌ترین کارگردانان بالیوود، یاش چوپرا، برای بی‌بی‌سی نوشت که “نعمت خدا در صدای او” است.

منگیشکر هرگز ازدواج نکرد، زندگی پرباری در خارج از کارش داشت و علایق‌اش از کریکت گرفته تا خودروها را در بر می‌گرفت.

خواهر کوچکتر او آشا بوسل نیز خواننده مشهور بالیوود است. این دو همیشه هرگونه نشانه‌ای از رقابت خواهرانه را رد می‌کردند و حتی گاهی اوقات با هم اجرا می‌کردند.

بوسل در سال ۲۰۱۵ به بی‌بی‌سی گفت: “ما خیلی به هم نزدیک هستیم – ما هرگز با یکدیگر رقابت نکرده ایم.”

Continue Reading

بی بی سی فارسی

‘زنبورک در گام مینور’ در آپارات

Published

on

(Last Updated On: عقرب ۲, ۱۴۰۱)

این هفته در آپارات فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری به نمایش در می‌آید.

پس از آن آپارات با پروانه حسینی پژوهش‌گر انسان‌شناسی و مطالعات خاورمیانه از امریکا، فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی از ایتالیا و مصطفی عزیزی نویسنده و تهیه‌کننده سینما و تلویزیون از کانادا درباره فیلم گفتگو خواهد کرد.

درباره فیلم

غربت مجموعه‌ای از مهاجرت و تبعید است. غربت‌نشینی در روزگار معاصر در جهان به شدت رایج شده و زندگی در شرایط غربت‌نشینی نمادها و پیامدهایی دارد که در بین افراد و جوامع شباهت‌هایی بسیاری دارد و آنهایی که به هرشکل در غربت زندگی می‌کنند، رویه‌های متفاوتی در برخود با جامعه میزبان در پیش می‌گیرند. از انزوا و پیگیری آنچه در وطن می‌گذرد تا ادغام کامل در جامعه میزبان. پرفسورحمید نفیسی پژوهش‌گرو نویسنده نام‌دار ایرانی از جمله کسانی است که سال‌های سال دور از ایران زندگی کرده و در عین حال ربط خود را با موطن با اشکال مختلف حفظ کرده است. فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ سفری است به درون زندگی حمید نفیسی. در این فیلم بیشتر با او، رویاهایش و محیط زندگی‌اش آشنا می‌شویم. این فیلم ساخته مریم سپهری است. پیش از این او فیلم فراتر از رنگ را در آپارات دیده بودیم. خانم سپهری با فیلم ‘زنبورک در گام مینور’، برنده تندیس افتخار بهترین کارگردانی و بهترین موسیقی متن در جشن مستقل خانه سینما در سال ۱۳۹۷ شده است.

ویژگی فیلم

فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری، یک پرتره لطیف و روان است درباره یک شخصیت و در عین حال که از یک نوستالژی صحبت می‌کند، شکلی جذاب دارد و هرگزملال‌آور نیست. ساختاری متمایز دارد و به یک بیان درونی از یک شخصیت می‌رسد. از طرف دیگر گرچه ‘زنبورک در گام مینور’ فیلم پرتره یک شخصیت است اما در عین حال معنایی گسترده و جهانشمول‌تر پیدا می‌کند ومی‌تواند تصویری از وضعیت زندگی انسان معاصر در غربت باشد.

درباره کارگردان

مریم سپهری کارگردان متولد ۱۳۴۹ در گرگان و دانش‌آموخته کارشناسی تدوین و کارشناسی ارشد عکاسی دانشگاه هنر تهران است. او از اواخر دهه هشتاد به فیلم‌سازی رو آورده و با فیلم‌هایش در جشنواره‌های مختلف شرکت کرده و جوایزی را کسب کرده است. پاره‌ای از دست‌آوردهای او قرار زیر است:

۱۳۹۰ دریافت جایزه بهترین مستند برای فیلم تا باران بعدی در جشنواره بین المللی سوره

۱۳۹۰ کاندید بهترین مستند برای فیلم تا باران بعدی در جشنواره فیلم کوتاه تهران

۱۳۹۳ دریافت جایزه بهترین مستند برای فراتر از رنگ از جشنواره فیلم میلواکی

۱۳۹۴دریافت جایزه بهترین دستاورد هنری از جشنواره استونی بروک

۱۳۹۷ کاندید بهترین کارگردانی، تدوین (آرش زاهدی)، و موسیقی (کیاوش صاحب نسق) از جشنواره ی سینما – حقیقت برای فیلم زنبورک در گام مینور

۱۳۹۷ برنده تندیس و لوح افتخار بهترین کارگردانی و برنده تندیس و لوح افتخار بهترین موسیقی در جشن مستقل خانه ی سینما

درباره کارشناسان برنامه

پروانه حسینی، پژوهش‌گر انسان‌شناسی و دانشجوی مقطع دکترای ‘مطالعات خاورمیانه’ و ‘انسان شناسی’ دانشگاه آریزونا است. او همچنین در این دانشگاه مشغول تدریس است. اصلی‌ترین موضوع تحقیقات او در این دو رشته رابطه مفاهیم هویت، ملیت، دیاسپورا و جنسیت است. او در دانشگاه آریزونا در کلاس‌های فرهنگ خاورمیانه، زبان فارسی، و انسان شناسی نژاد و قوم مشغول تدریس بوده، مدیر برنامه ایمرژن فارسی دانشگاه ویسکانسین بوده است. پروانه حسینی قبل از ترک ایران مدرس دانشگاه تهران و الزهرا بوده و هم اکنون در وب‌سایت‌ها و رسانه‌های خارج از ایران می‌نویسد و در میزگردهای آنها حضور دارد.

فرحناز غلامپور متولد تهران و دانش آموخته کارگردانی نمایش از دانشکده سینماتاتر دانشگاه هنر تهران و ‘تکنولوژیهای نو در هنر’ از آکادمی هنرهای زیبای بررا در شهر میلان است. او از سال ۱۳۷۴ شروع به ساخت و تولید فیلم های کوتاه داستانی و مستند نموده و در تولید دهها برنامه آموزشی و تلویزیونی برای سازمان های دولتی و غیر دولتی در داخل ایران مشارکت داشته است. پروژه پایانی تحصیلی او ٰ’ماسک رسانه در ایران’ مطالعه ای بر روشهای پروپاگاندای جمهوری اسلامی ایران در تولید اخبار و فیلم های مستند است. از جمله کارهای او می توان به چاپ اولین مجموعه شعر او با نام ‘ زهاب’ که در نشر گردون منتشر شده، اشاره کرد. او از سال ۱۳۹۱ به ایتالیا مهاجرت کرده و با رسانه های فارسی‌زبان خارج از ایران به عنوان گزارش‌گر، تحلیل‌گر و کارشناس هنرهای نمایشی همکاری می‌کند.

فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی

BBC
فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی

مصطفی عزیزی، نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس، تهیه‌کننده و برنامه‌ساز تلویزیونی متولد اراک و مقیم تورنتوی کانادا است. او تحصیل‌کرده اقتصاد نظری دانشگاه تهران است و کار حرفه‌ای‌اش را با نویسندگی برنامه‌های علمی و فرهنگی برای شبکه رادیویی ایران در سال ۱۳۶۵ آغاز کرده است. او تا سال ۱۳۷۳ که شرکت خصوصی خودش را تاسیس کرد، مدیر بخش‌های فنی صدا و انیمیشن رایانه‌ای شبکه تلویزیونی ایران بود و به عنوان تهیه‌کننده با آنجا همکاری می‌کرد. از کارهای او در این دوره می‌توان به طراحی و تهیه‌کنندگی مسابقه تلویزیونی تلاش و نویسندگی و تهیه‌کنندگی مجموعه پر مخاطب تلویزیونی مسافر اشاره کرد. در کنار اینها او در این دوره سازنده ده‌ها فیلم و آگهی‌تبلیغاتی تلویزیونی بود. او پس از مهاجرت به کانادا، در سال ۱۳۹۲ و پس از بازگشت به ایران به اتهام توهین به رهبری، توهین به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به زندان محکوم شد ولی در سال ۱۳۹۵ مشمول عفو شد و از زندان آزاد گردید. او هم‌اکنون در تورنتوی کانادا زندگی می‌کند.

گفتگوی آپارات – زنبورک در گام مینور

گفتگوی آپارات با پروانه حسینی پژوهش‌گر انسان‌شناسی و مطالعات خاورمیانه از امریکا، فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی از ایتالیا و مصطفی عزیزی نویسنده و تهیه‌کننده سینما و تلویزیون از کانادا درباره فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری را اینجا ببینید.

زمان پخش آپارات به وقت ایران :

جمعه ساعت ۹ شب

شنبه ساعت ۱۱ صبح

یکشنبه ۱۲ شب

سه‌شنبه ۳:۳۰ بعدازظهر

چهارشنبه ۱۲ شب

تکرار جمعه ۰۲:۳۰ بامداد

آرشیو برنامه های آپارات

برای دسترسی به صفحات برنامه‌های گذشته آپارات روی اینجاکلیک کنید.

آرشیو صفحه‌های آپارات

مشاهده برنامه از طریق وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی

این فیلم در ساعات اعلام شده در جدول فوق از طریق کلیک بر روی اینجا، لینک پخش زنده تلویزیون وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی

و یا اینجا، لینک پخش زنده تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی در کانال بی‌بی‌سی فارسی در یو‌تیوب نیز قابل مشاهده است.

آدرس پست الکترونیک برنامه آپارات: aparat@bbc.co.uk

آدرس فیس بوک برنامه آپارات: https://www.facebook.com/bbcpersiantv

می توانید از طریق پنجره زیر هم با ما تماس بگیرید:

Continue Reading

Trending

Copyright © 2022 Ariana News. All rights reserved!