بی بی سی فارسی
نخستین چاپ ‘عیاری از خراسان’ با خط سریلیک در تاجیکستان رونمایی شد
کتاب “عیاری از خراسان”، نوشته خلیلالله خلیلی، یکی از بزرگترین شاعران، نویسندگان و چهرههای سیاسی قرن بیست افغانستان است که برای نخستین بار به خط سریلیک در دوشنبه پایتخت تاجیکستان رونمایی شد.
قهرمان این داستان تاریخی و ادبی امیر حبیبالله کلکانی است که در افغانستان از جانب مخالفنش به نام “بچه سقآ” هم شهرت دارد.
در تاریخ معاصر افغانستان او نخستین تاجیکی محسوب میشود که در آغاز سده بیست (از ۱۷ ژانویه تا ۱۳ اکتبر سال ۱۹۲۹) به مدت ۹ ماه در افغانستان به تخت پادشاهی نشست.
خلیلالله خلیلی داستان “عیاری از خراسان” را چهل سال پیش، سال ۱۹۸۰ در زمان اقامت در ایالت نیو جرسی آمریکا نوشت.
کار برگردان این اثر را از فارسی به “سیریلیک” جمعهخان سیدعلی، روزنامهنگار تاجیک و کارمند دانشنامه ملی تاجیکستان انجام داده است.
به گفته آقای سیدعلی بخشهایی از داستان “عیاری از خراسان” پیشتر در سال ۲۰۰۱ در نشریه “جوانان تاجیکستان” چاپ شده بود.
این نخستین بار است که برگردان کامل این داستان تاریخی به خط “سیریلیک” در تاجیکستان چاپ میشود.
جعفر رنجبر، مؤسس “کتابخانه استاد خلیلالله خلیلی” در تاجیکستان میگوید که در گذشته داستان “عیاری از خراسان” دو بار در کابل و پاکستان نشر شده بود.
این پژوهشگر آثار آقای خلیلی میگوید که در زمان حکومتهای سابق در افغانستان به دلیل مسائل سیاسی، به ویژه همخوانی نداشتن شخصیت و دیدگاههای استاد خلیلی با افکار و اندیشههای حاکم، چاپ داستان “عیاری از خراسان” مشکل بود.
با وجود این، در اواخر دوره حکومت نجیب این کتاب با کوشش واصف باختری و سخی غیرت در کابل چاپ شد و آقای باختری مقدمهای هم به این کتاب نوشته است.
آقای رنجبر معتقد است که در تاجیکستان و ایران و حتی افغانستان اکثریت اهل تحقیق و علم و ادب با این داستان تاریخی آشنایی خوب ندارند.
یادآوری باید کرد که ۲۱ سال پیش “کتابخانه استاد خلیلالله خلیلی” داستان “عیاری از خراسان” را به خط نیاکان، یعنی فارسی در دوشنبه به تعداد ۵۰۰ نسخه چاپ کرده بود.
به گفته مسئولان چاپ نسخه سیریلیک داستان، بر اساس نسخه فارسی دو دهه قبل “عیاری از خراسان” بود.
جعفر رنجبر، مؤسس “کتابخانه استاد خلیلالله خلیلی” آن را “یک چاپ کامل، مصور و “خواننده پسند” عنوان کرد.
فعالیتهای کتابخانه استاد خلیلالله خلیلی در تاجیکستان
‘کتابخانه استاد خلیلالله خلیلی ‘ بیست و یک سال قبل به ابتکار جعفر رنجبر، پژوهشگر افغان مقیم تاجیکستان در شهر دوشنبه تأسیس شد.
این کتابخانه بیش از ۲۵۰۰ نسخه کتاب دارد و در طول بیش از بیست سال اخیر ۲۰ عنوان کتاب چاپ کرده است.
کتابخانه استاد خلیلالله خلیلی تا حالا سه بار نقل مکان کرده است. این کتابخانه ابتدا در داخل ‘موزه اسباب موسیقی ذوقی بیک اف ‘ واقع بود، بعدتر به ساختمان اتحادیه نویسندگان تاجیکستان رفت و در نهایت به فرهنگستان علوم تاجیکستان کوچ بست.
اما در حال حاضر این کتابخانه فعالیت ندارد. اگرچه مسئولان فرهنگستان علوم تاجیکستان میگویند که این کتابخانه در زیرزمینی مرکز خاورشناسی و میراث خطی این کشور منتقل شده و در فعالیتش مشکلی نیست.
شرح حال و آثار خلیلالله خلیلی
خلیلالله خلیلی، متولد سال ۱۲۸۵ هجری شمسی (۱۹۰۷ میلادی) در کابل است. در هفت سالگی مادرش از دنیا گذشت و در ایام نوجوانی پدرش به فرمان امانالله خان، پادشاه وقت افغانستان اعدام شد.
بعد از سالهای تبعید و آوارگی، آقای خلیلی در نهادهای دولتی استخدام شد. در عهد حبیبالله کلکانی او والی ولایت بلخ تعیین شده بود.
همچنین در وزارت مالیه (دارایی)، دانشگاه کابل و دربار شاه افغانستان کار کرده است.
خلیلالله خلیلی همچنان در عربستان، عراق، کویت و سوریه سفیر افغانستان بود.
آقای خلیلی در سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۸ میلادی) در پیشاور پاکستان درگذشت و جسد او بر اساس وصیتش در گورستان آوارگان افغان در حومه این شهر به خاک سپرده شد.
بقایای پیکر او را پس از ۲۵ سال از درگذشتش به کابل انتقال دادند و بر اساس تصمیم حکومت افغانستان تابوت او را در محوطه دانشگاه کابل و در کنار آرامگاه سید جمالالدین افغانی به خاک سپردند.
به جز از داستان “عیاری از خراسان”، “اثار هرات”، “سلطنت غزنویان”، “فیض قدس”، “احوال و آثار حکیم سنایی”، “از بلخ تا قونیه”، “یمگان” و “نی نامه” از دیگر آثار پژوهشی خلیلالله خلیلی هستند.
این شاعر سیاستمدار پس از کودتای هفتم ثور/اردیبهشت سال ۱۳۵۷ (آوریل سال ۱۹۷۸) از کارهای دولتی کنار رفت و مدتی در اروپا و آمریکا بود، اما در سالهای اخیر عمرش در پاکستان زندگی میکرد.
ارتباط خلیلی با تاجیکستان
آن گونه که در مراسم رونمایی کتاب “عیاری از خراسان” در شهر دوشنبه یادآوری کردند، خلیلالله خلیلی سه بار از تاجیکستان بازدید کرده است.
ضمناً در این کتاب، خاطرههای رجب علی قدرتزاده، خبرنگار وقت رادیوی برونمرزی تاجیکستان از دیدارش با استاد خلیلی در سال ۱۹۷۲در شهر دوشنبه هم جا داده شده.
به نوشته آقای قدرتزاده، آن سال خلیلالله خلیلی برای شرکت در برنامههای بزرگداشت ۱۰۰۰- مین سالگرد تولد ابوریحان بیرونی ، دانشمند و ریاضیدان فارسیزبان سدههای چهارم و پنجم هجری که بر اساس تصمیم یونسکو یا سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد جشن گرفته میشد، از تاجیکستان بازدید کرده بوده است.
آن سالها آقای خلیلی سفیر افغانستان در عراق بود
اولین دیدار او از تاجیکستان در ماه اکتبر سال ۱۹۵۸ صورت گرفته است.
۱۵ اکتبر آن سال در تاجیکستان ۱۱۰۰- سالگی تولد ابوعبدالله رودکی، پدر شعر فارسی را جشن گرفتند.
هیئت هایی از ۷۰ کشور جهان در جلسه افتتاحیه این جشن حضور داشته اند و خلیلالله خلیلی یکی از سخنرانان این جلسه باشکوه بوده است.
بار دوم استاد خلیلی پاییز سال ۱۹۶۴ به تاجیکستان سفر داشته است. در آن روزها تاجیکستان ۵۵۰-سالگی مولانا عبدالرحمان جامی، شاعر، موسیقیدان، ادیب و صوفی نامدار فارسیزبان سده ۹ قمری را تجلیل میکرد. آقای خلیلی که یکی از سخنرانان همایش علمی بینالمللی به افتخار این جشن بود، از جمله به زبان و فرهنگ مشترَک مردمان کشورهای فارسیزبان تأکید کرده، گفت:
“…ما از سرزمینی آمدهایم که پنجصد سال قبل از این، یکی از شهرهای آن پرورشگاه نبوغ فکری و تولید اندیشههای متفکر بزرگ مولانا نورالدین عبدالرحمان جامی بود. از غزنه تا جام و از هرات تا سمرقند و شهر زیبای دوشنبه تجلیلگاه اندیشه و فکر روشن او بود. ما و شما در تجلیل مقام جامی شریک همدیگریم. “
در ضمن، سال ۲۰۰۷ در فرهنگستان علوم تاجیکستان به افتخار ۱۰۰-مین سالگرد تولد خلیلالله خلیلی همایشی برگزار شده بود.
در پیام خود به شرکتکنندگان این همایش امامعلی رحمان، رئیس جمهوری تاجیکستان، خلیلی را “دوست صمیمی و بزرگ تاجیکستان” خوانده، اظهار امیدواری کرده بود که این همایش “قدم مهم در شناخت شخصیت و آثار ارزشمند بزرگمایه این سخنور شهیر گردد.”
در دهه ۱۹۵۰ میلادی در سده بیست مجموعه اشعار خلیلالله خلیلی به نام “شب شاعر” در تاجیکستان چاپ شده بود که به قول عسکر حکیم، شاعر خلق تاجیکستان “در دل هواداران شعر بلند مقام ویژهای را به خود اختصاص داده بود.”
قهرمان داستان “عیاری از خراسان” کیست؟
قهرمان داستان تاریخی “عیاری از خراسان” امیر حبیبالله کلکانی است.
حبیبالله کلکانی ابتدای سال ۱۹۲۹ میلادی با شورش علیه حکومت امانالله خان در افغانستان و با خلع قدرت او به مدت 9 ماه قدرت را در این کشور در دست داشت.
اما پس از اقتدار محمد نادرخان که با یاری بریتانیا و روسیه قدرت را به دست آورده بود، او حبیبالله کلکانی و جمعی همکارانش را با وجود مهر سوگند در قرآن اعدام کرد.
کلکانی تنها پادشاه معاصر تاجیک افغانستان بود که تاجیکان را بعد از چند صد سال در رأس قدرت سیاسی در این کشور آورد.
ارشاد سلیمانی، روزنامهنگار شناخته شده تاجیکستان شخصیت کلکانی را “قابل بحث و جنجال برانگیز” میداند، اما به باور او “حبیبالله کلکانی توانست حکومت دوصدساله پشتونها را در افغانستان به زور شکست دهد و به قدرت برسد. این شیوه به قدرت رسیدن حبیبالله کلکانی برای رهبران پشتون که خود را قوم برتر در افغانستان میدانستند، یک نوع اهانت بود.”
آقای سلیمانی حبیبالله کلکانی را برای تاجیکان آسیای میانه، از جمله تاجیکستان نه تنها یک شخصیت همتبار، بلکه پدیدهای دارای اهمیت تاریخی و ژئوپلیتیک میداند.
ضمناً، زمانی که حبیبالله کلکانی در افغانستان به قدرت رسید، تاجیکستان جمهوری خودمختار در هیئت ازبکستان شوروی بود.
آقای سلیمانی یکی از دلایل شناسایی تاجیکستان به عنوان کشور هفتم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی از سوی استالین، رهبر وقت شوروی را وابسته به تشکیل دولت امیر حبیبالله کلکانی در آن سوی آمو، یعنی در افغانستان مربوط میداند.
به گفته ارشاد سلیمانی، رهبران دولت شوروی از پناه بردن سید امیر عالمخان، امیر بخارا در افغانستان و امکان به هم پیوستن تاجیکان دو سوی آمو، احساس خطر میکردند.
از این رو او میگوید استالین سراسیمه تصمیم میگیرد که تاجیکستان هم یک دولت به اصطلاح مستقل در هیئت اتحاد جماهیر شوروی باشد.
به اعتقاد این روزنامهنگار تاجیک “بسیاری حبیبالله کلکانی را یک نماد مبارزه و جهاد میدانستند و تا حالا همین طور است.”
آقای سلیمانی، حبیبالله کلکانی را در تاریخ مبارزات سیاسی در منطقه یک شخصیت مهم میداند.
این روزنامهنگار تاجیک داستان “عیاری از خراسان” – را “بسیار معتبر و موثّق” میداند، زیرا به گفته او نویسنده این داستان سالها همنشین حبیبالله کلکانی بوده است.
این در حالیست که مخالفان آقای حبیبالله کلکانی او را رهبر “عقبگرا و مخالف “پیشرفتهای مدرن” میخوانند.
ارشاد سلیمانی “عیاری از خراسان” – را “پاسخی قاطع” به مخالفان آقای کلکانی میداند.
گلحسین رحمتی، نماینده سفارت افغانستان درتاجیکستان چاپ کتاب “عیاری از خراسان” به خطّ سیریلیک را شادباش گفت و نقش جعفر رنجبر، مؤسس کتابخانه استاد خلیلالله خلیلی را در این راستا ستود.
آقای رحمتی در باره اهمیت چاپ داستان تاریخی خلیلالله خلیلی برای خواننده تاجیک گفت، “استاد خلیلی فرهنگی از ادبیات و شعر و زبان فارسی را در بین سرزمین ها و مردمان سرزمینش نهادینه ساخت. رفتن استاد خلیلالله خلیلی به عنوان یک نابغه دانشمند ضایعه ای بزرگ بود و امروز میبینیم که نجوای دل اورا، احساس درونی اورا برادران تاجیکزمین ما چه جانانه و باشکوه تجلیل و قدردانی میکنند .”
در مراسم رونمایی از کتاب “عیاری از خراسان” برخی از پژوهشگران، ادیبان و روشنفکران تاجیکستان و افغانستان نشر سیریلیک این داستان را رویداد مهم فرهنگی و ادبی خواندند و آنرا گامی مهم در شناخت شخصیت و آثار خلیلالله خلیلی و کارنامه حبیبالله کلکانی در تاجیکستان دانستند.
فرهنگیان تاجیک در این رویداد ابراز امیدواری کردند که پیوندهای مشترَک تاریخی و فرهنگی، همزبانی و همسایگی میان تاجیکستان و افغانستان استوار و پایدار بماند.
بی بی سی فارسی
هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟
در سالگرد انقلاب در این هفته، جشنواره فیلم از چهرههای دوران انقلاب و قبل از آن خالی شد، و از آثار جوانانی پر، که متولد دوران انقلاب بودند یا بعد از آن، حتی داوران. چنین شد که تنها ناظر و شاهد از دوران دور، مسعود کیمیایی، حاضر نشد به مراسم برود اما فیلم ساخته او که یک نوستالژی فرهنگی از سالهای مصدقی است، راه خود گشود.
و هفته جز اینها نیز تکانها داشت. اول این که جای بنیانگذار فرانکلین به کتابدار جمکران سپرده شد و در شادمانی هفته سالگرد انقلاب، مجلات گرچه چهره آراستند اما خبرهای آخر هم برایشان ناگوار بود و زیر لب گفتند پیام رسیده که در فکر کار دیگر باشید. در این اثنا کتابفروشی آگاه یزد هم در سالگرد تولدش تعطیل شد. چراغ دیگر را پیرقوم نمایش گیراند در مجلسی در خانه هنر. ناله را دیگران کردند از بیم صدمه به معتبرترین تئاتر شهر، خواستار آزادی فرهنگ شدند حالا که سواحل خزر آزاد میشوند.
انقلاب و سرنوشت سینما
همزمان با هفتهای که به یادآوری انقلاب اختصاص دارد که ۴۴ سال قبل رخ داد. همه نشریات و برنامههای رادیو و تلویزیونها، حتی بخشهایی از دنیای مجازی فارسی زبان، به شرح و تحلیل روزهای انقلاب مشغولند. گرچه بخشی از مردم از هم میپرسند که آن انقلاب چگونه و چرا اتفاق افتاد، بخشی دیگر از وقوعش شادمانند و بدان مدیون.
در این میان برگزاری جشنواره سالانه فیلم، همه نشریات هنری را به خود مشغول کرده است. این جشنواره در اصل پنجاه سال قبل به صورت حادثهای بینالمللی در ایران پاگرفت اما انقلاب در اول کار نه که سینماها را آتش زد بلکه جشنواره را هم تعطیل کرد تا چهار سال بعد که جمعی از اهل هنر از جمع انقلابیون، جشنواره را زنده کردند (گیرم عنوان فجر گرفت تا همسو با زمانه شود) اما صنعت سینما را زنده داشتند و به سرعت استعدادهای تازه با همه دخالتهای انقلابیون، وارد صحنه شدند و چیزی نگذشت که سینمای ایران جلوه تازه خود را جهانی کرد و ماندگار شد. هشت سال خاتمی سینمای ایران جهان آرا شد، هشت سال بعد به فاجعه کشید، هشت سال روحانی جانی دیگر گرفت و اینک باز …
مجله گزارش فیلم که ادامه راه مجله فیلم است که همزمان با اولین جشنواره فجر شروع به کار کرد، در سرمقاله شماره بهمن خود نوشته: همیشه اعداد رند جذابیت خاصی دارند. انگار ایســتگاههایی در میانه راهنــد و فرصتهایی بــرای نفس تازه کردن و بررســی مســیر طی شــده و چشــم اندازه ای پیــش رو. جشــنواره فیلــم فجر هم حالا به چهل ســالگی رســیده و این سن وسالی ست حساس؛ حتی برای یک جشنواره سینمایی! برگــزاری هــردوره جشــنواره فیلــم فجــر،همیشــه با حرف وحدیث های فراوانی همراه بوده، امســال نیز از این قاعده بیرون نیســت.
عباس یاری رییس شورای سیاستگذاری مجله، در اولین شماره ویژه جشنواره نوشته: “چهلمین جشنواره فیلم فجر با نمایش ۲۲ فیلم دربخش رقابتی ســودای ســیمرغ آغاز به کار کرد. جشنواره در سال ۱۳۶۱ فقــط بــا پنــج فیلــم ایرانــی مــرگ یزدگــرد (بهــرام بیضایی)،حاجی واشــنگتن (علی حاتمی)، خط قرمز (مســعود کیمیایی)، اشــباح (رضــا میرلوحی) و ســفیر (فریـبـرز صالح) کارش را آغاز کرد. در ســه چهار دوره اول، دفــتر جشــنواره بــه تمامی دفترهای فیلمســازی و نهادهــای هــنری و غیرهنری، از تلویزیون و حوزه هنری گرفته تا کمیته انقلاب اســلامی و بنیاد شــهید و بنیاد مستضعفان و کانون پرورش و… اعلام میکردند که اگر فیلمی دارید برایمان بفرستید”.
اما مجله فرهنگی آزما ، سالگرد ۲۳ سالگی خود را جشن گرفته و دیگر از دردها و فشارها و مصیبت و کوشش برای ماندن، چیزی ننوشته. از درد اشتیاق گفته که همه این سالها مدیر (ندا عابد) و هوشنگ اعلم سردبیر، و همراه همکاران و همدلان، کشیده و چشیدهاند.
سردبیر به جای رنجنامه سربسته مینویسد: “در زندگی رنج رهایی هست که از گوهری یگانه پدیدار میشود، گوهر عشق. رنجهایی که بر هر جانی نمینشیند مگر به اقبالی بلند و بر جانی توانمند به حملش، و من چنین رنجی را رنج مقدس مینامم. رنجی که هیچ کس – جز آن که گرفتارش میشود نه ارزش آن را میفهمد نه آزار استخوان سوزش را. رنجی همچون رنج مادر شدن و مادری کردن”.
- هفته هنر و فرهنگ؛ نامداران رفتند، یکلیای از تنهایی به درآمد، غرفههای خالی و بیحشمت
- فرهنگ و هنر هفته؛ پاییز بی شجر، روز صلح با قطع دست و سر، فرهنگ ترس خورده
حریم فرهنگ، مثل حریم دریا آزاد
چه کسی تصور میکرد که حاشیههای تئاتر شهر، فرهنگیترین نقطه شهر، روزی خوابگه از دست رفتگان شود. یعنی شهرداری اینک در اختیار جناح انقلابی، بیشتر تمایل دارد که این مرکز که میزبان بازیها و نقشها و اجراها در طول ۵۰ سال گذشته بوده است، روزی چنین یتیم و بیپشتوانه قرار گیرد. چنین است که مخالفان معتقدند تعمدی در کارست برای از ریخت انداختن این مرکز فرهنگی -و شاید مراکز مشابه هم.
شهر خبر نوشته: “تئاتر شهر این روزها حال و روز خوبی ندارد و اطراف این مجموعه فرهنگی به تسخیرِ دستفروشان و رمالان درآمده است؛ آنگونه که دیگر امنیتی برای حضور خانوادهها در اطراف این مجموعه وجود ندارد”.
مدیر این مرکز به خبرنگار شهرخبر گفته: “یادم هست که یکی از اعضای شورای شهر میگفت که فضای فرهنگی پیرامون تئاتر شهرِ امروز مانند ترمینال جنوب دو دهه پیش است. متاسفانه فضای اطراف ترمینال جنوب از دو دهه پیش رها شد و اکنون آن اطراف معضلات بسیاری دارد. شاید اگر آن فضا از دو دهه پیش با مدیریت درستی مواجه میشد، اکنون شاهد آن معضلات نبودیم. متاسفانه این اتفاق برای تئاتر شهر هم در حال رخ دادن است”.
به دنبال انتشار تصاویر قمهکشی در محوطه تئاتر شهر. این هفته پیام دهکردی بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون با انتشار یک پیام تصویری خواستار رسیدگی روسای ۳ قوه به وضعیت فرهنگ و تئاتر (تاکید بر تئاتر شهر) شد و خواست همان طور که فرمان آزادی حریم ساحل بحرخزر را صادر کنید، حریم فرهنگ را هم آزاد کنید
دهکردی گفت: “زنگ خطر حوزه فرهنگ سالهاست به صدا درآمده. فرهنگی که بهمثابه هواست و این هوا امروز آغشه به خون و بوی آهن است. در پیشانی تئاتر کشور، نماد تئاتر کشور، ساختمانی که یک هویت غنی دارد و بزرگان بسیاری در آن تئاترها روی صحنه بردهاند و تولید اندیشه کردهاند، در فضای پیرامونیاش هیچ امنیتی وجود ندارد؛ به همان اندازه که در فضای فرهنگ امنیت وجود ندارد”.
چراغی در تاریکی
مجلسی برای قدردانی انجمن منتقدان و نویسندگان و پژوهشگران از علی نصیریان، تنها بازمانده آخرین نسل بزرگان نمایش. و بهروز غریب پور هنرآشنا در گزارش آن شب نوشته که: استاد مجالی خواست تا قدردانی کند از قدردانان و قدردانیاش چنان دلنشین بود که انگار آینه زمان را در دست گرفته است و زمان را ورق میزند.
و گفتند افسانهها را فراموش نکنید، بازی ایرانی را از یاد نبرید: “سوژه ایرانی را از یاد نبرید و من بیمعلم و بیمدرسه “بلبل سرگشته” را نوشتم، در ایران درخشید، در فرانسه تأیید شد و من احساس کردم به ایران و افسانههایش به نمایشهایش مدیونم و به سیاه تختحوضی، به زنپوشان خلاق تقلید به تعزیهخوانها مدیونم اما نه، نه، به خاطر درم و دینار و اسکناس و دلار به خاطر دلم نوشتم، بازی کردم و کارگردانی کردم: به خاطر دلم، دلم، دلم و نه به خاطر مقام و مرتبت و جایگاه – مگر وزیرمان کردند؟ مگر سفیرمان کردند، نه، نه ما عاشق بودیم و در معرض هر تیری هر تهمتی هر توهینی: مگر یادمان رفته است آن انگ تلخ مطربی؟ و مطرببودن هرچند ما همین طعن و لعن را جواب میدادیم: ای وای خدایا: حتی بنگاه تئاترال را هم که بر صحنه بردم، امیر ارسلان که بر صحنه بردم همان نداها بود”.
غریب پور نوشته: “و با اینکه من آینه را برابر او میدیدم اما خودش میگفت که برای جوانان میگوید ولی من ایمان داشتم روی سخنش با آینهای به وسعت زمان بود و… میترسیدیم که ناگهان بخواند: کوه ما سینه ما/ ناخن ما شیشه ما/ اشک ما باده ما/ دیده ما شیشه ما. و چنان بخواند که شیشه بشکند، می، خونین بریزد و جشن را عزا کند که خدا را شکر که نشکست و نریخت آن اشک شرابواری که بوی ناگواری ایام میداد”.
در مقاله گزارش گونه روزنامه شرق آمده: “از سکوی صحنه که پایین آمد خواست نشان بدهد که هنوز جانش را و توانش را دارد که بیآنکه دستی بر شانه کسی بگذارد میتواند دل از معبودش، صحنه، بکند، اما شاید از شدت مرور ۷۲ سال عشق توأم با رنج، پایش یک لحظه تاب تحمل تن نحیفش را از دست داد و راهنمای جوان زیر بالش را گرفت و شاید علی نصیریان عاشق حافظ از زبان لسانالغیب در دلش غرید و خواند: که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند/که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد”.
و در پایان نویسنده تاکید کرده که: “علی نصیریان در این خرابآباد به گنجش رسیده است؛ با تمام فراز و فرودهایی که برای کسی مانند او طبیعی است، پس استاد! آرزویم این است آنقدر بمانی که از دارو و درمان و پرستار دولتی بینیاز باشی”.
تعطیل و تجمیع کتاب
آخر هفته بود که اسد امراللهی شاعر و نگهبان صدیق ادبیات و اهل ادب و هنر، در یک خبر خبرمان کرد که “خبر ناخوشایند اولین روز سومین هفته بهمنماه تعطیلی کتاب آگاه یزد است که پس از قریب به ۴۳ سال فعالیت، فرهنگی کرکرههایش را پایین کشیدند.”
با خواندن این خبر در ذهن پرسشی ظاهر میشود: “عامل این پائین کشیدن کیست. نکند مردمی هستند که کتاب نمیخرند و امکان نمیدهد که کتاب و کتابخوانی، و شاید بتوان گفت فعالیتهای فرهنگی مستقل چون از حمایتهای دولت برخوردار نیست، مجال نفس نمیماند برای کتابفروشی معتبر یزد. پس کتاب خوان نبودن مردم فقط رویه نازکی از ماجراست”.
همزمان با گفتگوی کسانی که از راکد ماندن دکههای فرهنگی مایوس و در عذابند، نشانههای دیگر هم ظاهر میشود.
کیست که نداند مرکز انتشاراتی فرانکلین و کتابهای جیبی، چه سابقه شیرین و به یادماندنی در یادها گذاشتند. مگر کسی هست که همایون صنعتی و جعفری امیرکبیر را، چنان که بنگاه ترجمه و نشر کتاب را. حالا در خبرآمده که مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی در حکمی محمد حسنی مدیر انتشارات جمکران را به مدیریت انتشارات علمی و فرهنگی منصوب کرده است.
هیچ خبر عجیبی نیست. همه با این حکایت آشنایند. جمکران به جای فرانکلین آرزو بسیاری میتواند باشد تاکنون هم در شغلهایی مهمتر از این جاسازی شدند. وگرنه چطور ممکن بود که کتابهای معتبر و خواندنی این مراکز در استخری نگهداری شود که هیچ از آنها باقی نماند.
- هنر و فرهنگ هفته؛ مانیفست نوحهخوانان، همصدایی با پنجشیر، درد مشترک زنان هنرمند
- هفته هنر و فرهنگ؛ در سرگیجه و عذاب، مرگ علامه، دلمرده همسایه
بازجویی و درمان با هم
فریده صالحی نوشته: “والس نقابها نمایشی پرکار و پربازیگر و عمیق نبود، اما نمیتوان گفت سوژهاش بکر و جسورانه نیست. میماند این که آیا باج داده برای درآوردن چنین سوژهای که تماشاگران به دنبال گوشههای تاریخ در آن هستند. تاریخ کار مهمی دارد در این نمایش …”
نمایش در حقیقت قصه فروغ زنی تنهاست که دچار فروپاشی روانی شده و در یک بهداری نظامی نگهداری میشود. در حقیقت زندانی است اما زندانی روان خود هم هست، چرا که گزارشها نشان داده که وی با مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) مشارکت داشته است. دکتر منصوری با او مصاحبه میکند و از طریق نمایش درمانی سعی در تخلیه اطلاعاتی و درمان وی دارد. در طول نمایش ماجرای فروغ خاطراتش را با دکتر بازی میکند.
نویسندگان هانا صالحی راد و مهدی تنگ عیش بودند و کارگردان: هانا صالحی راد
بازیگران نیز عبارت بودند از زینب عباسی، هادی شبانی، نگین سوهانی، امیرحسین جعفرپور و ،محمد درویش
نمی توان گفت نمایش والس نقاب ها با وجود سوژه جذاب، با نمایش هایی مانند بلاک
فرانک حمیدیان در دیوار تیوال نوشته: نمایش فوق العاده بود بخصوص اجرای فروغ (خانم زینب عباسی) و دکتر(آقای هادی شبانی). کاملا مخاطب را ترغیب میکرد که با هیجان تا انتهای اجرا را دنبال کند.
بیشتر کسانی که نمایش را دیده اند به خصوص از بازی زینب عباسی در نقش فروغ یاد کرده و آن را دوست داشتهاند.
در ستایش جهان اطراف
یک نمایشگاه نقاشی “فراخوانی” در خانه هنرمندان ایران آغاز شد، با نمایش آثاری از حامد صحیحی، شامل ۲۸ اثر نقاشی با تکنیکهای اکرلیک رو بوم و ترکیب مواد.
نمایشگاه نقاشی “فراخوانی” در ستایش جهان اطراف ماست که در هر اثر از منظر متفاوتی به آن نگاه شده است.
کارتون هفته
کار: هادی حیدری
مهربانیهای رییس
بی بی سی فارسی
لتا منگیشکر؛ اسطوره موسیقی هند در ۹۲ سالگی درگذشت؛ دو روز عزای عمومی اعلام شد
لتا منگیشکر، یکی از محبوبترین خوانندههای هند که صدای او موسیقی متن بیش از هزار فیلم بالیوودی است، در سن ۹۲ سالگی درگذشت.
او در ماه ژانویه پس از مثبت شدن آزمایش کووید-۱۹ در بیمارستانی در مومبای (بمبئی) بستری شده بود.
پزشک معالج او گفت که خانم منگیشکر پس از آن که چند عضو بدن او دچار نارسایی شد، فوت کرد.
منگیشکر بیش از نیم قرن زندگی حرفهای فوقالعاده خود بیش از ۳۰ هزار آهنگ را به ۳۶ زبان خواند.
اما خوانندگی او در بالیوود، صنعت فیلم هند بود که او را به یک نماد ملی تبدیل کرد.
دولت هند از روز یکشنبه دو روز عزای عمومی اعلام کرد که طی آن پرچم ملی در سراسر کشور نیمه افراشته خواهد شد.
برای لتا منگیشکر تشییع جنازهای با تشریفات دولتی برگزار خواهد شد. مراسم سوزاندن جسد او عصر یکشنبه در بمبئی انجام میشود.
ادای احترام
پس از نشر خبر درگذشت، ادای احترام به منگیشکر، که اغلب “بلبل بالیوود” نامیده میشد، شروع شد.
رام نات کویند رئیس جمهور هند گفت که این خبر “قلبم را شکست، همانند میلیونها نفر در سراسر جهان” و افزود که در آهنگهای او “نسلها احساسات عمیق درونی خود را در آهنگهای او یافتند”.
نارندرا مودی نخست وزیر هند گفت که مرگ منگیشکر “خلائی در کشور ما ایجاد کرد که پرشدنی نیست”.
راهول گاندی، رهبر اپوزیسیون، در توییتی نوشت که صدای منگیشکر “جاودانه” است و “در قلب هوادارانش تکرار خواهد شد”.
ویرات کوهلی کاپیتان پیشین کریکت هند گفت که آهنگهای او “میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده است”.
چندین ستاره بالیوود نیز از این خبر ابراز غم و اندوه کردند.
هما مالینی بازیگر سینما گفت که “خوش شانس” بوده که در چند آهنگ منگیشکر اجرا کرده است.
او به خبرگزاری ایانآی گفت: “هیچکس نمیتواند مانند او بخواند، او بسیار خاص بود. درگذشت او خیلی غمانگیز است.”
مانوج باجپایی بازیگر از جمله افرادی است که گفت درگذشت منگیشکر پایان “عصر طلایی” برای دوستداران موسیقی هند است.
بزرگداشت؛ لتا منگیشکر، نماد فرهنگی هند
برای چندین دهه، لتا منگیشکر پرفروشترین خواننده کشور بود و هر بازیگر برتر زن از او میخواست که آهنگهایش را بخواند.
آلبومهای او دهها هزار فروخته شد، و او فهرستی متشکل از ۳۰۰۰۰ آهنگ در ژانرهای متعدد و در مجموع ۳۶ زبان داشت.
زمانی که او آهنگ (ای، مردم سرزمینم) ادای احترام ماندگار و روحانگیز برای سربازان هندی کشته شده در جنگ فاجعهبار سال ۱۹۶۲ با چین را در یک محفل عمومی خواند، گفته میشود چشمان جواهر لعل نهرو، نخستوزیر وقت پر از اشک شد.
او برای هر ستاره زن در دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ آواز خواند و تقریبا با همه کارگردانان برجسته بالیوود، از راج کاپور و گورو دات گرفته تا مانی راتنام و کاران جوهر، کار کرد.
یک آهنگسرا زمانی صدای ملودیک و آواز روحانگیز او را “ناب و شفاف مثل بهترین مروارید کریستال” توصیف کرد.
اما او خیلی بیشتر از صدایش بود. منگیشکر یک طرفدار پرشور کریکت بود و به خودروها و بازی “وگاس” علاقه داشت. او همچنین با برخی از درخشانترین ستارههای بالیوود – و حداقل یک گروه بیتل – رقصید.
ویر سنگوی، روزنامه نگار، منگیشکر را “صدای یک ملت، کسی که هند را با آواز بسیار خوب به بسیاری از زبانها (هندی) متحد کرد”. او به ارتباط عاطفی میلیونها هندی با آهنگهای او اشاره کرد و گفت: ما عاشق آهنگهای او شدیم، با موسیقی او جشن گرفتیم و وقتی غم و اندوه داشتیم، او آن را برای ما خواند.”
چینمایی سریپادا خواننده، آدیتی میتال کمدین و بسیاری دیگر مرگ منگیشکر را “پایان یک دوران” توصیف کردند.
سریپادا در توییتر خود نوشت: “حتی وقتی لتای عزیز از این قلمرو خاکی میگذرد، او همیشه زنده خواهد ماند و صدایش همیشه با ما خواهد بود”.
خاطرات منگیشکر رسانههای اجتماعی در هند را فرا گرفت زیرا صدها نفر عکسها و ویدیوهای او را توییت کردند و آهنگهای مورد علاقه خود را از او به اشتراک گذاشتند.
او در ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۹ در شهر ایندور در ایالت مادیا پرادش در مرکز هند به دنیا آمد و در سن ۵ سالگی از پدرش دینانات منگیشکر که در تئاتر فعال بود آموزش موسیقی را آغاز کرد.
پس از مرگ پدرش، خانواده به مومبای (بمبئی) نقل مکان کردند، جایی که لتا منگیشکر نوجوان شروع به خواندن برای فیلمهای مراتی کرد.
او همچنین برای حمایت از خانوادهاش در چند فیلم بازی کرد، اما بعدا در مصاحبهای گفت که دلش در این کار نبود. “من در آواز شادترین بودم.”.
موفقیت بزرگ او در سال ۱۹۴۹ اتفاق افتاد – آهنگی جذاب به نام “آیگا آنی والا” را برای فیلم “محال” خواند.
محمد ظهور خیام کارگردان موسیقی به یاد میآورد: “به زودی هر بازیگر زن صدای او را میخواست. اما همیشه سرش شلوغ بود و تنها چند کارگردان خوش شانس موسیقی این شانس را داشتند که او را وادار به آواز خواندن کنند.”
در طی چند دهه بعد، منگیشکر هزاران آهنگ “لیپ سینگ” (لبخوانی آواز) از بزرگترین قهرمانان بالیوود را در طول نسلها خواند.
او در سال ۱۹۹۹ به عنوان نامزد مجلس اعلای پارلمان هند معرفی شد، اما بعدا گفت که از حضور “اکراه” داشته است و دوره عضویت او در آنجا “هرچیزی جز خوشحالی” بود.
او در سال ۲۰۰۱ نشان بهارات راتنا، بالاترین نشان افتخار هند برای غیرنظامیان را دریافت کرد.
در سال ۲۰۰۴، زمانی که او ۷۵ ساله شد، یکی از بزرگترین کارگردانان بالیوود، یاش چوپرا، برای بیبیسی نوشت که “نعمت خدا در صدای او” است.
منگیشکر هرگز ازدواج نکرد، زندگی پرباری در خارج از کارش داشت و علایقاش از کریکت گرفته تا خودروها را در بر میگرفت.
خواهر کوچکتر او آشا بوسل نیز خواننده مشهور بالیوود است. این دو همیشه هرگونه نشانهای از رقابت خواهرانه را رد میکردند و حتی گاهی اوقات با هم اجرا میکردند.
بوسل در سال ۲۰۱۵ به بیبیسی گفت: “ما خیلی به هم نزدیک هستیم – ما هرگز با یکدیگر رقابت نکرده ایم.”
بی بی سی فارسی
‘زنبورک در گام مینور’ در آپارات
این هفته در آپارات فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری به نمایش در میآید.
پس از آن آپارات با پروانه حسینی پژوهشگر انسانشناسی و مطالعات خاورمیانه از امریکا، فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی از ایتالیا و مصطفی عزیزی نویسنده و تهیهکننده سینما و تلویزیون از کانادا درباره فیلم گفتگو خواهد کرد.
درباره فیلم
غربت مجموعهای از مهاجرت و تبعید است. غربتنشینی در روزگار معاصر در جهان به شدت رایج شده و زندگی در شرایط غربتنشینی نمادها و پیامدهایی دارد که در بین افراد و جوامع شباهتهایی بسیاری دارد و آنهایی که به هرشکل در غربت زندگی میکنند، رویههای متفاوتی در برخود با جامعه میزبان در پیش میگیرند. از انزوا و پیگیری آنچه در وطن میگذرد تا ادغام کامل در جامعه میزبان. پرفسورحمید نفیسی پژوهشگرو نویسنده نامدار ایرانی از جمله کسانی است که سالهای سال دور از ایران زندگی کرده و در عین حال ربط خود را با موطن با اشکال مختلف حفظ کرده است. فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ سفری است به درون زندگی حمید نفیسی. در این فیلم بیشتر با او، رویاهایش و محیط زندگیاش آشنا میشویم. این فیلم ساخته مریم سپهری است. پیش از این او فیلم ‘فراتر از رنگ ‘ را در آپارات دیده بودیم. خانم سپهری با فیلم ‘زنبورک در گام مینور’، برنده تندیس افتخار بهترین کارگردانی و بهترین موسیقی متن در جشن مستقل خانه سینما در سال ۱۳۹۷ شده است.
ویژگی فیلم
فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری، یک پرتره لطیف و روان است درباره یک شخصیت و در عین حال که از یک نوستالژی صحبت میکند، شکلی جذاب دارد و هرگزملالآور نیست. ساختاری متمایز دارد و به یک بیان درونی از یک شخصیت میرسد. از طرف دیگر گرچه ‘زنبورک در گام مینور’ فیلم پرتره یک شخصیت است اما در عین حال معنایی گسترده و جهانشمولتر پیدا میکند ومیتواند تصویری از وضعیت زندگی انسان معاصر در غربت باشد.
درباره کارگردان
مریم سپهری کارگردان متولد ۱۳۴۹ در گرگان و دانشآموخته کارشناسی تدوین و کارشناسی ارشد عکاسی دانشگاه هنر تهران است. او از اواخر دهه هشتاد به فیلمسازی رو آورده و با فیلمهایش در جشنوارههای مختلف شرکت کرده و جوایزی را کسب کرده است. پارهای از دستآوردهای او قرار زیر است:
۱۳۹۰ دریافت جایزه بهترین مستند برای فیلم ‘ تا باران بعدی ‘ در جشنواره بین المللی سوره
۱۳۹۰ کاندید بهترین مستند برای فیلم ‘ تا باران بعدی ‘ در جشنواره فیلم کوتاه تهران
۱۳۹۳ دریافت جایزه بهترین مستند برای ‘فراتر از رنگ ‘ از جشنواره فیلم میلواکی
۱۳۹۴دریافت جایزه بهترین دستاورد هنری از جشنواره استونی بروک
۱۳۹۷ کاندید بهترین کارگردانی، تدوین (آرش زاهدی)، و موسیقی (کیاوش صاحب نسق) از جشنواره ی سینما – حقیقت برای فیلم ‘زنبورک در گام مینور ‘
۱۳۹۷ برنده تندیس و لوح افتخار بهترین کارگردانی و برنده تندیس و لوح افتخار بهترین موسیقی در جشن مستقل خانه ی سینما
درباره کارشناسان برنامه
پروانه حسینی، پژوهشگر انسانشناسی و دانشجوی مقطع دکترای ‘مطالعات خاورمیانه’ و ‘انسان شناسی’ دانشگاه آریزونا است. او همچنین در این دانشگاه مشغول تدریس است. اصلیترین موضوع تحقیقات او در این دو رشته رابطه مفاهیم هویت، ملیت، دیاسپورا و جنسیت است. او در دانشگاه آریزونا در کلاسهای فرهنگ خاورمیانه، زبان فارسی، و انسان شناسی نژاد و قوم مشغول تدریس بوده، مدیر برنامه ایمرژن فارسی دانشگاه ویسکانسین بوده است. پروانه حسینی قبل از ترک ایران مدرس دانشگاه تهران و الزهرا بوده و هم اکنون در وبسایتها و رسانههای خارج از ایران مینویسد و در میزگردهای آنها حضور دارد.
فرحناز غلامپور متولد تهران و دانش آموخته کارگردانی نمایش از دانشکده سینماتاتر دانشگاه هنر تهران و ‘تکنولوژیهای نو در هنر’ از آکادمی هنرهای زیبای بررا در شهر میلان است. او از سال ۱۳۷۴ شروع به ساخت و تولید فیلم های کوتاه داستانی و مستند نموده و در تولید دهها برنامه آموزشی و تلویزیونی برای سازمان های دولتی و غیر دولتی در داخل ایران مشارکت داشته است. پروژه پایانی تحصیلی او ٰ’ماسک رسانه در ایران’ مطالعه ای بر روشهای پروپاگاندای جمهوری اسلامی ایران در تولید اخبار و فیلم های مستند است. از جمله کارهای او می توان به چاپ اولین مجموعه شعر او با نام ‘ زهاب’ که در نشر گردون منتشر شده، اشاره کرد. او از سال ۱۳۹۱ به ایتالیا مهاجرت کرده و با رسانه های فارسیزبان خارج از ایران به عنوان گزارشگر، تحلیلگر و کارشناس هنرهای نمایشی همکاری میکند.
مصطفی عزیزی، نویسنده، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و برنامهساز تلویزیونی متولد اراک و مقیم تورنتوی کانادا است. او تحصیلکرده اقتصاد نظری دانشگاه تهران است و کار حرفهایاش را با نویسندگی برنامههای علمی و فرهنگی برای شبکه رادیویی ایران در سال ۱۳۶۵ آغاز کرده است. او تا سال ۱۳۷۳ که شرکت خصوصی خودش را تاسیس کرد، مدیر بخشهای فنی صدا و انیمیشن رایانهای شبکه تلویزیونی ایران بود و به عنوان تهیهکننده با آنجا همکاری میکرد. از کارهای او در این دوره میتوان به طراحی و تهیهکنندگی مسابقه تلویزیونی ‘تلاش ‘ و نویسندگی و تهیهکنندگی مجموعه پر مخاطب تلویزیونی ‘مسافر ‘ اشاره کرد. در کنار اینها او در این دوره سازنده دهها فیلم و آگهیتبلیغاتی تلویزیونی بود. او پس از مهاجرت به کانادا، در سال ۱۳۹۲ و پس از بازگشت به ایران به اتهام توهین به رهبری، توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به زندان محکوم شد ولی در سال ۱۳۹۵ مشمول عفو شد و از زندان آزاد گردید. او هماکنون در تورنتوی کانادا زندگی میکند.
گفتگوی آپارات – زنبورک در گام مینور
گفتگوی آپارات با پروانه حسینی پژوهشگر انسانشناسی و مطالعات خاورمیانه از امریکا، فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی از ایتالیا و مصطفی عزیزی نویسنده و تهیهکننده سینما و تلویزیون از کانادا درباره فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری را اینجا ببینید.
زمان پخش آپارات به وقت ایران :
جمعه ساعت ۹ شب
شنبه ساعت ۱۱ صبح
یکشنبه ۱۲ شب
سهشنبه ۳:۳۰ بعدازظهر
چهارشنبه ۱۲ شب
تکرار جمعه ۰۲:۳۰ بامداد
آرشیو برنامه های آپارات
برای دسترسی به صفحات برنامههای گذشته آپارات روی اینجاکلیک کنید.
مشاهده برنامه از طریق وبسایت بیبیسی فارسی
این فیلم در ساعات اعلام شده در جدول فوق از طریق کلیک بر روی اینجا، لینک پخش زنده تلویزیون وبسایت بیبیسی فارسی
و یا اینجا، لینک پخش زنده تلویزیون بیبیسی فارسی در کانال بیبیسی فارسی در یوتیوب نیز قابل مشاهده است.
آدرس پست الکترونیک برنامه آپارات: aparat@bbc.co.uk
آدرس فیس بوک برنامه آپارات: https://www.facebook.com/bbcpersiantv
می توانید از طریق پنجره زیر هم با ما تماس بگیرید:
-
تجارت2 روز ago
علاقهمندی شرکتی ۷۷ ترکی برای سرمایهگذاری در پروژه سمنت جوزجان
-
رویداد های اخیر4 روز ago
شش کارمند اداره تحقیقات فدرال پاکستان در تورخم توسط نیروهای امنیتی آن کشور لت و کوب شدند
-
رویداد های اخیر5 روز ago
یک دیپلومات ارشد هندی از سفارت افغانستان در دهلی نو بازدید کرد
-
اخبار ساحوی2 روز ago
مسکو: امریکا، انگلیس و اوکراین در حمله تروریستی روسیه نقش داشتند
-
رویداد های اخیر5 روز ago
نماينده امريكا: فرمانهای امارت اسلامی عليه زنان، افغانستان را وابسته به کمکهای خارجی نگهمیدارد
-
اخبار ساحوی3 روز ago
پایگاه هوایی نیروی بحری پاکستان در بلوچستان مورد حمله قرار گرفت
-
رویداد های اخیر4 روز ago
بنیاد بیات در ننگرهار کمکهای رمضانی توزیع کرد
-
رویداد های اخیر3 روز ago
شش تن در حمله انتحاری به انجینران چینایی در پاکستان کشته شدند