Connect with us

بی بی سی فارسی

حملات ۱۱ سپتامبر: گزارش دقیقه به دقیقه روزی که جهان را تغییر داد

منتشر شده

در

(Last Updated On: عقرب ۲, ۱۴۰۱)
پیامدهای حملات یازدهم سپتامبر هنوز هم ادامه دارد

Reuters
پیامدهای حملات یازدهم سپتامبر هنوز هم ادامه دارد

بیست سال پیش در صبحی در اواخر تابستان در روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ جهان تغییر کرد زیرا چهار هواپیمای ربوده شده به دو ساختمان مهم ایالات متحده، نمادهایی از قدرت اقتصادی ، سیاسی و نظامی آن کشور، برخورد کردند.

حملات ۱۱ سپتامبر که ۲۹۹۹ نفر را کشت تا حالا بزرگترین حمله مسلحانه در خاک ایالات متحده است و پیامدهای آن تا امروز احساس می شود.

پس از این حملات بود که به اصطلاح “جنگ علیه تروریسم” توسط ایالات متحده از جمله با حمله به دو کشور افغانستان و عراق آغاز شد.

در سطح شخصی‌تر، اعضای یک نسل کامل هنوز به خاطر می‌آورند که وقتی خبر حملات آن روز را شنیدند دقیقاً کجا بودند.

این مقاله داستان ۱۴۹دقیقه هرج و مرج و وحشت در آن صبح را دقیقه به دقیقه بازگو می‌کند.


۰۷:۵۹

پرواز شماره ۱۱ خطوط هواپیمایی امریکن (AA۱۱) از فرودگاه بین المللی لوگان در بوستون به مقصد لس آنجلس با حداکثر ظرفیت خدمه به پرواز در می‌آید و حامل خلبان، کمک خلبان و ۹ مهماندار است.

این هواپیما مسافر هم دارد و در میان ۸۱ مسافر، پنج هواپیماربا به سرپرستی محمد عطا، اهل مصر نشسته‌اند.

برنامه حمله در حال اجراست.

 

یازده سپتامبر

BBC

طراحی این برنامه پنج سال پیش در پایگاه شبکه ضدآمریکایی القاعده در افغانستان آغاز شده بود.

خالد شیخ محمد، شبه‌نظامی اهل پاکستان که طراح این حملات شناخته می‌شود، برنامه‌ای را تدوین کرد که بر اساس آن مسلمانان متعهد به این گروه برای ربودن هواپیما و استفاده از آن به عنوان سلاح علیه آمریکا آموزش می‌دیدند.

Khalid Sheikh Mohammed and Osama Bin Laden, the masterminds of the 9/11 attacks

BBC
خالد شیخ محمد و رهبر القاعده اسامه بن لادن

این طرح به تایید اسامه بن لادن، میلیونر شهروند عربستان و رهبر القاعده رسید که سازمان‌های جاسوسی آمریکا در پی او بودند و به زودی به تحت تعقیب‌ترین مرد در جهان تبدیل می‌شد.


۰۸:۱۴

از ترمینال دیگری در همان فرودگاه بوستون، پرواز ۱۷۵ شرکت هواپیمایی یونایتد (UA۱۷۵) هم با ۹ نفر خدمه و ۵۶ مسافر به مقصد لس آنجلس پرواز کرد.

پنج نفر از مسافران هواپیماربا هستند.

یازده سپتامبر

BBC

در همان زمان ، در پرواز AA۱۱، هواپیماربایان موفق می‌شوند وارد کابین خلبان و کنترل اولین هواپیمای این عملیات را در دست بگیرند.

اول دو مهماندار هواپیما احتمالا توسط هواپیماربایانی که در بخش درجه یک سفر می‌کردند کشته می‌شوند. در مرحله بعد، عطا، یکی از پنج هواپیماربای آموزش دیده در رشته خلبانی، از قسمت بیزنش راهی کابین می‌شود و یک هواپیماربای دیگر او را همراهی می‌کند و همزمان هواپیماربای پنجم هم به یک مسافر چاقو می‌زند.

این شخص که چاقو خورده دانیل لوین است که چهار سال در ارتش اسرائیل خدمت کرده بود و درست پشت سر عطا نشسته بود. اعتقاد بر این است که او هنگام تلاش برای جلوگیری از ادامه کار هواپیماربایان جانش را از دست داد.

درست مانند آنچه در هواپیماهای ربوده شده دیگر اتفاق افتاد، بقیه خدمه و مسافران مجبور می‌شوند به قسمت عقب هواپیما بروند. جنگجویان القاعده همراه با استفاده از گاز تحریک کننده، مسافران را تهدید می‌کنند که بمبی را که همراه دارند منفجر خواهند کرد هرچند گمان می‌رود هرگز بمبی وجود نداشته است.

بتی اونگ، مهماندار هواپیما، موفق می‌شود با مرکز رزرواسیون شرکت هواپیمایی امریکن تماس بگیرد و هشدار می‌دهد که هواپیمای پرواز AA ۱۱ ربوده شده است.


۰۸:۲۰

در این لحظه پرواز شماره ۷۷ شرکت هواپیمایی آمریکن (AA۷۷) از فرودگاه بین‌المللی واشنگتن-دولز در واشنگتن دی‌سی با شش خدمه و ۵۸ مسافر، از جمله پنج هواپیماربا، به پرواز در می‌آید.

مقصد هواپیما لس‌آنجلس است.

یازده سپتامبر

BBC

انتخاب این مقصد تصادفی نیست چون قرار است هر چهار هواپیمای ربوده شده از ساحل شرقی به ساحل غربی آمریکا بروند و بنابراین، تا ۴۳۰۰۰ لیتر سوخت حمل می‌کنند و قدرت انفجاری زیادی دارند.

هواپیماها در دست ربایندگان به موشک‌های هدایت شونده تبدیل می‌شوند.


۰۸:۲۴

عطا سعی می‌کند با استفاده از میکروفون کابین با مسافران ارتباط برقرار کند، اما دکمه اشتباه را فشار می‌دهد و خبر ربوده شدن هواپیما را به برج کنترل ترافیک هوایی در بوستون می‌رساند.

او فاش می‌کند که نه یک هواپیما، بلکه چند هواپیما ربوده شده است.

برج کنترل گیج شده و سعی دارد بفهمد چه اتفاقی در حال رخ دادن است، اما پیام دوم عطا جایی برای تردید باقی نمی‌گذارد: هواپیمای پرواز AA۱۱ ربوده شده است.

در آن زمان، مهاجمان ترانسپوندر یا دستگاه فرستنده مکان‌یابی هواپیما را خاموش کرده‌اند. این وسیله‌ای است که به کنترل ترافیک هوایی کمک می‌کند هر هواپیمایی را شناسایی و مسیر، سرعت و ارتفاع آن را تعیین کند.

خاموش کردن دستگاه، مکان‌یابی هواپیما را دشوارتر می‌کند.

اخبار مربوط به هواپیماربایی به رده‌های بالا در اداره هواپیمایی فدرال ایالات متحده (FAA)، یعنی سازمان کنترل ترافیک هوایی دولتی، منتقل می‌شود.

بیش از نیم ساعت می‌گذرد تا مقامات اداره هواپیمایی و مدیران شرکت‌های هواپیمایی مربوطه معنای واقعی کلمات عطا را درک کنند: “ما تعدادی هواپیما را در اختیار گرفته‌ایم.”

در همین حال، پرواز هواپیماهای مختلف در سراسر آمریکا مطابق برنامه و بدون هشدار ادامه می‌یابد و در میان آنها، چهارمین و آخرین هواپیمایی است که در آن روز ربوده شده و برای اجرای مقاصد مهاجمان به کار می‌رود.


۰۸:۴۲

پرواز ۹۳ شرکت هواپیمایی یونایتد (UA۹۳) از فرودگاه بین‌المللی نیوآرک در نیوجرسی، عازم سانفرانسیسکو است.

قرار بود این هواپیما ساعت ۸ صبح حرکت کند، اما ترافیک سنگین صبحگاهی در فرودگاه، پرواز را به تأخیر می‌اندازد.

یازده سپتامبر

BBC

این هواپیما به هدف مورد نظر خود نمی‌رسد و تصور می‌شود که تأخیر پرواز عامل آن است.

اما یک عامل مهم دیگر نیز وجود دارد. این پرواز با هفت خدمه و ۳۷ مسافر انجام می‌شود که چهار نفر از آنها هواپیماربا هستند – بر خلاف سه هواپیمای دیگر که پنج نفر هواپیماربا در این طرح مشارکت دارند.

با بلند شدن هواپیمای پرواز A۹۳ ، هواپیمای دوم – یعنی پرواز UA۱۷۵ – در هوا ربوده می‌شود.


۰۸:۴۴

نیم ساعت پس از ربوده شدن هواپیمای پرواز AA۱۱ ، این بمب پرنده به آسمان صاف نیویورک می‌رسد.

آسمان نه تنها از ابر، بلکه از هواپیما نیز پاک است: برج کنترل فرودگاه فکر می‌کند هواپیما به سمت فرودگاه بین‌المللی جان اف کندی پرواز می‌کند و از هواپیماهای دیگر می خواهند که از سر راه کنار بروند.

علیرغم خطرات احتمالی، مادلین سوینی، مهماندار هواپیما با استفاده از تلفن عقب هواپیما برای حدود ۱۵ دقیقه وضعیت را به مدیر خدمات پرواز به نام مایکل وودوارد گزارش داده است.

پرواز AA۱۱ ارتفاع خود را کم می‌کند اما به سمت فرودگاه نمی‌رود سوینی می‌گوید: “مشکلی در کار است چون ما در حال کاهش سریع ارتفاع هستیم.”

وودوارد از سوینی می خواهد تا از پنجره به بیرون نگاه کند تا ببیند آیا می‌تواند محل هواپیما را حدس بزند.

سوینی می‌گوید: “ما در ارتفاع خیلی کم پرواز می‌کنیم. ما خیلی خیلی پایین پرواز می‌کنیم. ما خیلی پایین پرواز می‌کنیم.”

سپس چند ثانیه بعد: “خدای من، ما خیلی پایین آمدیم.”

آن وقت است که تماس قطع می‌شود.


۰۸:۴۶

هواپیمای پرواز AA۱۱ به برج شمالی، یکی از برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی برخورد می‌کند. این آسمانخراش با ۱۱۰ طبقه خود به مدت سه دهه بر افق نیویورک مسلط بود.

سرگردانی مطلق حکمفرماست.

کنستانس لابتی که در آن لحظه در طبقه ۹۹ برج جنوبی کار می‌کرد دید اولین هواپیما نزدیک می‌شود.

یازده سپتامبر

BBC

او می گوید: “در جا خشکم زده، می‌توانم حرکت کنم.”

صدای او صدای یکی از بازماندگان و بستگان قربانیانی است که یادشان در مراسم یادبود و موزه ۱۱ سپتامبر به یادگار پخش می‌شود.

او می‌گوید: “می‌توانستم ببینم که هواپیما نزدیکتر و نزدیکتر می‌شود و حروف AA را روی دمش می‌دیدم. حتی می‌توانستم پنجره‌های رنگی کابین خلبان را ببینم، آنقدر نزدیک بود.”

لابتی می‌گوید: “صدای برخورد به برج شمالی مانند غرشی هولناک بود، برای یک لحظه، فقط در آن لحظه، تقریبا با آرامش آه کشیدم اما فورا متوجه واقعیت شدم … همه کسانی که در آن برج بودند کشته می‌شدند.”

بدنه هواپیما طبقه ۹۳ تا ۹۹ را می‌شکافد و بلافاصله صدها نفر کشته می‌شوند.

اعتقاد بر این است که این برخورد تمام پلکان طبقه ۹۲ به بالا را غیر قابل دسترس کرد – صدها نفر دیگر به دام افتادند.

یازده سپتامبر

BBC

در زمان برخورد، محفظه سوخت هواپیما مثل گلوله‌ای منفجر می‌شود که حداقل تعدادی از آسانسورها و برخی از طبقه‌های پایین‌تر، از جمله طبقات همسطح خیابان وست استریت و B۴ و چهار طبقه زیر زمین را ویران می‌کند.

در برخی نقاط ساختمان دما به ۱۰۰۰ درجه سانتیگراد می رسد و دود سیاه و غلیظ طبقات بالا را فرا می‌گیرد، نه تنها در برج شمالی، بلکه حتی در برج جنوبی.

سیستم ارتباط داخلی دستور می‌دهد مردم تخلیه نشوند، اما ران فازیو، رئیس لابتی در شرکت آئون به همه کارکنان می‌گوید بلافاصله با استفاده از پلکان از ساختمان خارج شوند.

این تصمیم جان ده‎ها نفر را نجات خواهد داد.


۰۸:۴۷

جورج دبلیو بوش، رئیس جمهوری در آستانه ورود به یک کلاس درس در مدرسه ابتدایی بوکر در ساراسوتا، فلوریدا است که به او اطلاع می‌دهند “یک هواپیمای کوچک دو موتوره” به یکی از برج‌های دوقلو برخورد کرده است.

به بوش گفته می‌شود هنوز اطلاعات بیشتری در دست نیست و او برنامه خود را برای کتابخوانی برای بچه‌ها را ادامه می‌دهد.

اگرچه سازمان هواپیمایی فدرال بیش از ۲۰ دقیقه است که از ربوده شدن اولین هواپیما مطلع شده، اما هیچ گزارشی وجود ندارد که نهاد دیگری در واشنگتن از این موضوع مطلع شده باشد.

کاخ سفید نیز از آن مطلع نیست.

دیک چنی، معاون رئیس جمهور، خبر را از تلویزیون می‌شنود و واکنش او مشابه واکنش شاید میلیون‌ها نفر در سراسر جهان است: “چطور ممکن است هواپیمایی به مرکز تجارت جهانی برخورد کند؟

تقریباً در همان زمان، هواپیماربایان کنترل هواپیمای سوم، هواپپمای پرواز AA۷۷ را در دست می‌گیرند.


۰۸:۵۶

ده دقیقه پس از اولین برخورد، جای چندانی در طبقات بالای برج شمالی باقی نمانده که از گرما، آتش و دود در امان مانده باشد.

تصاویری از سقوط یا پریدن افراد از پنجره‌های از ارتفاع ۳۰۰ متری از سطح زمین ضبط شده است.

این فاجعه بُعد جدیدی از وحشت به خود می‌گیرد.


۰۹:۰۱

هرج و مرج در مرکز کنترل ترافیک هوایی در نیویورک به حدی است که هواپیمای دوم، پرواز UA۱۷۵ از مسیر برنامه‌ریزی شده خارج می‌شود بی‌آنکه مکان‌یاب خود را خاموش کرده باشد اما بدون هیچ مشکلی در آسمان شهر پرواز می‌کند.

زمانی اطلاعات مربوط به ربوده شدن احتمالی یک هواپیمای دیگر به سازمان هواپیمایی می‌رسد که کار از کار گذشته است.

یازده سپتامبر

BBC

۰۹:۰۳

هواپیمای پرواز ۱۷۵ UA با برج جنوبی مرکز تجارت جهانی برخورد می‌کند و طبقات ۷۷ تا ۸۵ ویران می‌شود.

در این زمان، تنها ۱۷ دقیقه از برخورد اول به برج شمالی می‌گذرد.

بزرگترین عملیات نجات در تاریخ نیویورک در حال اجراست.

کنستانس لابتی هنوز در حال پایین آمدن از پله ها بود که هواپیما به همین ساختمان، یعنی برج جنوبی برخورد کرد.

او در شهادت ضبط شده خود در کمیته رسیدگی به واقعه ۱۱ سپتامبر می‌گوید: “فکر می‌کنم به طبقه ۷۲ یا طبقه ۷۵ رسیده بودیم که صدای بلندی را شنیدیم و لرزش شدیدی را احساس کردیم و تعدادی از افرادی که از پله پایین می‌آمدند به پایین پرتاب شدند.”

یازده سپتامبر

BBC

خانم لابتی می‌گوید: “به نظر می‌رسید کسی ساختمان را گرفته، تکان داده و آن را در جای خود قرار داده است. من نرده‌ها با محکم نگاه داشتم تا زمین نخوردم اما بسیار دیگری از افراد را دیدم که روی پله‌هایی بودند که داشت خراب می‌شد.”

لابتی با اعتقاد به این که فقط برج شمالی در مقابل ساختمان آنها فرو ریخته‌ به راه خود ادامه می‌دهد.

اما میلیون‌ها نفر در مقابل صفحه تلویزیون می‌دانند که هواپیمای دوم به برج دوم که کنستانس لابتی در آن است برخورد کرده است.

شبهه اولیه که احتمالا این واقعا یک تصادف بوده از بین می‌رود و عمدی بودن آن آشکار می‌شود.

برخلاف هواپیمای اول ، UA۱۷۵ قبل از سقوط به سمت پایین متمایل می‌‌شود و بخش‌هایی از طبقات که به آنها برخورد کرده فورا ویران نمی‌شود.

یکی از راه پله‌ها نیز حداقل از طبقه ۹۱ به پایین قابل دسترسی است، اما فرود آسان نیست. آتش، دود، تاریکی و بوی بد گاز فرار را به طور فزاینده‌ای دشوار می‌کند.

و یک مشکل دیگر وجود دارد: شماره تلفن۹۱۱ یعنی خط تلفن اضطراری نیویورک.

خدمات اورژانس با هجوم مراجعان مواجه است اما به مردم توصیه می‌کند تا زمانی که نیروهای امدادی نرسیده‌اند، در محل خود بمانند، صرفنظر از اینکه در بالا یا زیر محل اصابت قرار دارند یا اینکه می‌توانند از محل خارج شوند یا نه و اینکه آیا ماموران امداد می‌توانند به آنان برسند.

اعداد و ارقام متفاوت است، اما به نظر می‌رسد بیش از دوازده تا بیست نفر نتوانسته‌اند از محل اصابت یا بالاتر از آن به پایین بیایند.

یازدهم سپتامبر

Getty Images

۰۹:۰۵

بوش هنوز در مقابل بچه‌های ۷ ساله نشسته که اندرو کارت، رئیس دفتر کاخ سفید خبر حمله دوم به برج‌های دوقلو را در گوشش زمزمه می‌کند.

رئیس جمهور نشسته است، سرش را کمی تکان می‌دهد و لب هایش را جمع می‌کند.

بوش در مستند “۱۱ سپتامبر: داخل اتاق جنگ رئیس جمهور” به بی‌بی‌سی گفت: “در جریان یک بحران، بسیار مهم است که بر لحن خود مسلط باشید و نگرانی بروز ندهید، من منتظر لحظه مناسبی بودم که بتوانم از کلاس خارج شوم.”

او گفت: “نمی‌خواستم کاری دراماتیک انجام دهم، نمی خواستم ناگهان از صندلی بلند شوم و بیرون بیایم و کلاس پر از بچه‌ها را متوحش کنم، بنابراین منتظر ماندم.”

U.S. President George W. Bush listens as White House Chief of Staff Andrew Card informs him of a second plane hitting the World Trade Center while Bush was conducting a reading seminar at the Emma E. Booker Elementary School, in Sarasota, Florida, September 11, 2001.

Reuters

۰۹:۲۴

اندکی پس از برخورد دوم به برج‌های دوقلو، خطوط هوایی امریکن و یونایتد ایرلاینز تصمیم می‌گیرند دیگر پروازهای خود را در سراسر کشور متوقف کنند.

اد بالینگر، کنترل کننده ترافیک هوایی یونایتد ایرلاینز با بیش از ۴۰ سال سابقه، تصمیم می‌گیرد یک قدم جلوتر برود و به همه پروازهای زیر رادار خود در آن روز هشدار بدهد.

هواپیمای پرواز UA۹۳ یکی از آنها بود و چند دقیقه تا تبدیل شدن به چهارمین هواپیمای ربوده شده فاصله داشت.

در پیام کوتاه بالینگر آمده است: “مراقب هرگونه نفوذ به کابین خلبان باشید. دو هواپیمای تجاری به مرکز تجارت جهانی برخورد کردند.”

خلبان جیسون دال که گیح شده، پاسخ می‌دهد: “محتوای آخرین پیام را تایید کنید”.

اما جواب به موقع نرسید.

سال‌ها گذشته اما بالینگر همچنان افسوس می‌خورد که شاید پیام او به اندازه کافی واضح نبود.

۰۹:۲۸

در میان صداهای ناشی از درگیری، خلبان یا کمک خلبان هواپیمای UA۹۳ در تماس اضطراری درخواست کمک می‌کند.

برج کنترل کلیولند، اوهایو، تماس مهمی را دریافت می‌کند اما نمی‌تواند کاری بکند زیرا هواپیماربایان قبلا هواپیما را در اختیار گرفته‌اند.

ربودن هواپیمای پرواز UA۹۳ درست ۴۶ دقیقه پس از برخاستن از باند آغاز شد، نه نیم ساعت پس از پرواز مانند سه هواپیمای دیگر. این زمان اضافی و ۴۲ دقیقه تاخیر پرواز در سرنوشت این هواپیما تعیین کننده بود.

مهاجمان به رهبری زیاد جراح، شهروند لبنانی، تاکتیک تهدید مسافران و خدمه با بمب احتمالی را تکرار می‌کنند و مدعی می‌شوند که هواپیما را به فرودگاه باز می‌گردانند و همه را به قسمت عقب هواپیما منتقل می‌کنند.

در انتهای هواپیما، مسافران با استفاده از تلفن‌ هواپیما و تلفن‌های همراه با عزیزان خود تماس می‌گیرند . چندین نفر از آنها می‌گویند تماس تلفنی آنان باعث ناراحتی هواپیماربایان نمی‌شود.

حداقل ۳۷ تماس برقرار می‌شود.

اینگونه آنها از حملات به برج‌های دوقلو در نیویورک و سرنوشتی که در صورت عدم اقدام در انتظارشان است مطلع می‌شوند.


۰۹:۳۴

در وزارت دادگستری در واشنگتن، مقامات از قبل می‌دانند که هواپیمای سوم هم ربوده شده است.

تئودور اولسون، دادستان کل، این خبر را از همسرش باربارا ، که در پرواز AA۷۷ بود، شنید.

اولسون بعداً به خاطر می‌آورد که همسرش قبل از قطع تماس به او گفت: “به خلبان چه بگویم؟ به خلبان بگویم چه کاری باید انجام دهد؟”

سازمان هواپیمایی برای نیم ساعت تلاش کرده هواپیما را پیدا کند، اما فرستنده مکان‌یاب هواپیما خاموش است.

مقامات تصمیم می گیرند ارتش را مطلع کنند.

مرکز هواپیمایی فدرال در واشنگتن به فرماندهی پدافند هوایی آمریکای شمالی (NORAD) که مسئول حفاظت از حریم هوایی ایالات متحده در برابر حملات هوایی است، می گوید: “ما ۷۷ آمریکایی را نیز از دست دادیم.”

سرویس مخفی توسط مقامات فرودگاه رونالد ریگان در واشنگتن مطلع می‌شود که یک هواپیمای ناشناس به سمت کاخ سفید در حرکت است.

معاون رئیس جمهوری به پناهگاه کاخ منتقل می‌شود.

اما سپس هواپیما مسیر خود را ۳۳۰ درجه تغییر می‌دهد.

این هواپیما دیگر به سمت کاخ سفید یا ساختمان کنگره حرکت نمی‌کند بلکه با سرعت کامل ۱۹۰۰ کیلومتر در ساعت به سوی پنتاگون می‌رود که ۸ کیلومتر با کاخ سفید فاصله دارد.


۰۹:۳۷

هواپیمای پرواز AA۷۷ به دیوار غربی پنتاگون برخورد می‌کند و به یک گلوله آتش تبدیل می‌شود که تا ارتفاع ۶۰ متر بالا می‌رود.

همه ۶۴ سرنشین هواپیما و ۱۲۵ نفر در مقر وزارت دفاع کشته می‌شوند.

یازده سپتامبر

BBC

دهها نفر دیگر به شدت زخمی شده‌اند.

اخبار حمله به برج های دوقلو، حمله به پنتاگون را تا حدودی تحت‌الشعاع قرار داده است.

اما برای جورج بوش اینطور نبود.

او به مستندسازان بی‌بی‌سی گفت که آن زمان بود که متوجه شد کشور در جنگ است.

بوش می‌گوید: “برخورد هواپیمای اول می‌تواند تصادفی باشد. هواپیمای دوم قطعاً حمله بود. هواپیمای سوم اعلام جنگ بود.”


۰۹:۴۲

پس از حمله پنتاگون، سازمان هواپیمایی در اقدامی بی‌سابقه دستور می‌دهد همه پروازهای تجاری بلافاصله در نزدیکترین فرودگاه فرود بیایند.

در سراسر آمریکا حدود ۴۵۰۰ نفر زمین‌گیر شده‌اند.

نگرانی‌هایی در مورد یک هواپیما وجود دارد که هنوز در حال پرواز است: هواپیمای پرواز UA۹۳ ، ربوده شده و فرستنده مکان‌یاب آن خاموش است.


۰۹:۵۷

خدمه و مسافران UA۹۳ می‌دانند اگر برای متوقف کردن مهاجمان اقدامی نکنند محکوم به مرگ هستند.

آلیس هوگلند، مهماندار سابق هواپیما، برای پسرش، مارک بینگهام، که در هواپیماست دو پیام صوتی می‌گذارد.

او در اولین پیام می‌گوید: “مارک، این مادرت است. اخبار این است که هواپیما توسط تروریست‌ها ربوده شده. آنها در حال برنامه‌ریزی هستند تا احتمالا از هواپیما برای هدف قرار دادن محل‌هایی روی زمین استفاده کنند. من می‌گویم دست به کار شوید و هر کاری که می‌توانید برای غلبه بر آنها انجام دهید ، زیرا آنها مصمم هستند.”

و توصیه را در پیام دوم با لحنی سریع تکرار می‌کند: “می‌گویند یک هواپیما به سمت سان فرانسیسکو حرکت می‌کند. ممکن است این پرواز شما باشد، بنابراین اگر می‌توانید تعدادی از افراد را گروه‌بندی کنید و هر کاری را که می‌توانید بکنید، دوستت دارم، موفق باشی.”

بر اساس اطلاعاتی که به افراد محلی ارسال شد، همه سرنشینان هم نظر بودند که بهترین راه، مبارزه با مهاجمان است.


۰۹:۵۸

شرایط هولناک نیویورک ادامه دارد و برج جنوبی کاملا فرو می‌ریزد.

تنها ۱۱ ثانیه طول می‌کشد تا کل ساختمان پایین بیاید.

همه کسانی که در ساختمان هستند همراه با مردمی که در خیابان و هتل ماریوت در داخل مرکز تجارت جهانی هستند جان خود را از دست می‌دهند.

یازده سپتامبر

Getty Images
یازده ثانیه طول کشید تا برج جنوبی فرو ریزد

کنستانس لابتی یکی از افرادی است که موفق به فرار از برج می‌شود اما ابری از گردوخاک ناشی از آوار منطقه را فرا گرفته است.

صبح روز بعد او می‌فهمد که فازیو، رئیس و “قهرمان” او، که همه افراد دفتر را به تخلیه تشویق کرده بود موفق به فرار نشد.


۱۰:۰۳

به مدت شش دقیقه مسافران هواپیمای پرواز UA۹۳ برای ورود به کابین خلبان هواپیما و مهار هواپیماربایان تلاش می‌کنند.

دستگاه ضبط صدا در جعبه سیاه هواپیما صدای ضربات بلند، برخورد، فریاد و شکستن شیشه و بشقاب را ضبط می‌کند در حالی که مسافران سعی دارند در کابین را به زور باز کنند.

در یک مرحله، زیاد جراح هواپیما را به چپ و راست متمایل می‌کند تا مسافران از حالت تعادل خارج شوند در حالی که هواپیمارباهای دیگر پشت در را گرفته‌اند تا باز نشود.

جراح می گوید: “همینجاست؟ تمامش کنیم؟” هواپیماربای دیگر پاسخ می‌دهد: “نه هنوز. وقتی همه آمدند، ما کار را تمام می‌کنیم.”

یازده سپتامبر

BBC

آنها هنوز ۲۰ دقیقه با هدف خود در، واشنگتن دی‌سی فاصله دارند.

جراح دوباره از هواپیماربای دیگر می‌پرسد که آیا باید هواپیما را به زمین بکوبد؟ این بار به او گفته می شود “بله”.

در حالی که هواپیما با سرعت به سوی زمین سقوط می‌کند، یکی از هواپیماربایان شعار می‌دهد: “الله اکبر، الله اکبر!”

در حالی که تلاش مسافران برای ورود به کابین ادامه دارد، هواپیما با سرعت بیش از ۹۳۰ کیلومتر در ساعت در یک مزرعه در شنکسویل، پنسیلوانیا به زمین برخورد می‌کند.

هیچکس زنده نمی‌ماند.

کاخ سفید چند دقیقه منتظر می‌ماند و نمی‌داند که آیا هواپیما توسط ارتش سرنگون شده است یا نه.

به ارتش دستور داده شده بود که این هواپیما را قبل از رسیدن به هدف – که تصور می‌شود کاخ سفید یا ساختمان کنگره باشد – سرنگون کنند.


۱۰:۲۸

بیش از ۱۰۰ دقیقه از برخورد هواپیمای پرواز AA۱۱ به برج شمالی می‌گذرد.

این برج دو برابر برج دیگر مقاومت می‌کند، اما سرنوشت مشابهی در انتظارش است و با شروع ریزش ساختمان، ظرف ۹ ثانیه به زمین می‌افتد.

بیل اسپید، از ماموران آتش‌نشانی نیویورک تنها چند متر با برج شمالی فاصله دارد. تکان ناشی از سقوط برج او را حدود ۱۲ متر دورتر پرتاب و زیر آوار مدفون می‌کند.

یازده سپتامبر

BBC

یک ساعت طول می‌کشد تا خود را به خیابان برساند و بعدا می‌فهمد که تنها بازمانده ۱۲ آتش‌نشان واحدش است که زنده مانده.

عمویش که با پرواز UA۹۳ سفر می‌کرد هم از جان باختگان این واقعه است.

با کشته شدن ۲۹۷۷ نفر – بدون احتساب ۱۹ هواپیماربای ربوده شده – ۱۱ سپتامبر مرگبارترین حمله در خاک آمریکا بوده است.

این واقعه همچنین بیشترین تلفات در میان ماموران امدادرسانی و نجات در تاریخ ایالات متحده را برجا گذاشت. تنها در نیویورک ، ۳۴۳ نفر از کشته‌شدگان از ماموران آتش‌نشانی بودند.

به گفته مراکز کنترل و پیشگیری بیماری‌های ایالات متحده، در ماه‌های بعد حدود ۴۰۰ هزار نفر به خاطر مسمومیت، جراحت جسمی و آسیب‌روحی به بیماری مزمن مبتلا شدند و حتی جانشان را از دست دادند.

پیامدهای حملات ۱۱ سپتامبر تا به امروز ادامه دارد.

تعقیب اسامه بن لادن توسط آمریکا به حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ منجر شد شد زیرا القاعده در آنجا در پناه طالبان بود.

دکترین “جنگ علیه ترور” بوش متعاقبا به حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ منجر شد.

دو دهه از این حملات می گذرد. خروج شتابزده آمریکا از افغانستان در هفته‌های منتهی به این سالگرد با هرج و مرج و تلفات انسانی همراه بوده است.

طالبان بار دیگر به قدرت بازگشته‌اند.

ماموریت ایالات متحده در افغانستان رسما به پایان رسیده اما ممکن است صفحات مرگبارتری در پیش باشد.

یازده سپتامبر

BBC

Advertisement

بی بی سی فارسی

هنر و فرهنگ هفته؛ صعود نسل تازه سینما، حل فرانکلین در جمکران، ناهار دادند به شما؟

Published

on

(Last Updated On: عقرب ۲, ۱۴۰۱)
ایارن

BBC

در سالگرد انقلاب در این هفته، جشنواره فیلم از چهره‌های دوران انقلاب و قبل از آن خالی شد، و از آثار جوانانی پر، که متولد دوران انقلاب بودند یا بعد از آن، حتی داوران. چنین شد که تنها ناظر و شاهد از دوران دور، مسعود کیمیایی، حاضر نشد به مراسم برود اما فیلم ساخته او که یک نوستالژی فرهنگی از سال‌های مصدقی است، راه خود گشود.

و هفته جز این‌ها نیز تکان‌ها داشت. اول این که جای بنیانگذار فرانکلین به کتابدار جمکران سپرده شد و در شادمانی هفته سالگرد انقلاب، مجلات گرچه چهره آراستند اما خبرهای آخر هم برایشان ناگوار بود و زیر لب گفتند پیام رسیده که در فکر کار دیگر باشید. در این اثنا کتابفروشی آگاه یزد هم در سالگرد تولدش تعطیل شد. چراغ دیگر را پیرقوم نمایش گیراند در مجلسی در خانه هنر. ناله را دیگران کردند از بیم صدمه به معتبرترین تئاتر شهر، خواستار آزادی فرهنگ شدند حالا که سواحل خزر آزاد می‌شوند.

انقلاب و سرنوشت سینما

همزمان با هفته‌ای که به یادآوری انقلاب اختصاص دارد که ۴۴ سال قبل رخ داد. همه نشریات و برنامه‌های رادیو و تلویزیون‌ها، حتی بخش‌هایی از دنیای مجازی فارسی زبان، به شرح و تحلیل روزهای انقلاب مشغولند. گرچه بخشی از مردم از هم می‌پرسند که آن انقلاب چگونه و چرا اتفاق افتاد، بخشی دیگر از وقوعش شادمانند و بدان مدیون.

در این میان برگزاری جشنواره سالانه فیلم، همه نشریات هنری را به خود مشغول کرده است. این جشنواره در اصل پنجاه سال قبل به صورت حادثه‌ای بین‌المللی در ایران پاگرفت اما انقلاب در اول کار نه که سینماها را آتش زد بلکه جشنواره را هم تعطیل کرد تا چهار سال بعد که جمعی از اهل هنر از جمع انقلابیون، جشنواره را زنده کردند (گیرم عنوان فجر گرفت تا همسو با زمانه شود) اما صنعت سینما را زنده داشتند و به سرعت استعدادهای تازه با همه دخالت‌های انقلابیون، وارد صحنه شدند و چیزی نگذشت که سینمای ایران جلوه تازه خود را جهانی کرد و ماندگار شد. هشت سال خاتمی سینمای ایران جهان آرا شد، هشت سال بعد به فاجعه کشید، هشت سال روحانی جانی دیگر گرفت و اینک باز …

مجله گزارش فیلم که ادامه راه مجله فیلم است که همزمان با اولین جشنواره فجر شروع به کار کرد، در سرمقاله شماره بهمن خود نوشته: همیشه اعداد رند جذابیت خاصی دارند. انگار ایســتگاه‌هایی در میانه راهنــد و فرصت‌هایی بــرای نفس تازه کردن و بررســی مســیر طی شــده و چشــم اندازه ای پیــش رو. جشــنواره فیلــم فجر هم حالا به چهل ســالگی رســیده و این سن وسالی ست حساس؛ حتی برای یک جشنواره سینمایی! برگــزاری هــردوره جشــنواره فیلــم فجــر،همیشــه با حرف وحدیث های فراوانی همراه بوده، امســال نیز از این قاعده بیرون نیســت.

عباس یاری رییس شورای سیاستگذاری مجله، در اولین شماره ویژه جشنواره نوشته: “چهلمین جشنواره فیلم فجر با نمایش ۲۲ فیلم دربخش رقابتی ســودای ســیمرغ آغاز به کار کرد. جشنواره در سال ۱۳۶۱ فقــط بــا پنــج فیلــم ایرانــی مــرگ یزدگــرد (بهــرام بیضایی)،حاجی واشــنگتن (علی حاتمی)، خط قرمز (مســعود کیمیایی)، اشــباح (رضــا میرلوحی) و ســفیر (فریـبـرز صالح) کارش را آغاز کرد. در ســه چهار دوره اول، دفــتر جشــنواره بــه تمامی دفترهای فیلمســازی و نهادهــای هــنری و غیرهنری، از تلویزیون و حوزه هنری گرفته تا کمیته انقلاب اســلامی و بنیاد شــهید و بنیاد مستضعفان و کانون پرورش و… اعلام می‌کردند که اگر فیلمی دارید برایمان بفرستید”.

اما مجله فرهنگی آزما ، سالگرد ۲۳ سالگی خود را جشن گرفته و دیگر از دردها و فشارها و مصیبت و کوشش برای ماندن، چیزی ننوشته. از درد اشتیاق گفته که همه این سال‌ها مدیر (ندا عابد) و هوشنگ اعلم سردبیر، و همراه همکاران و همدلان، کشیده و چشیده‌اند.

سردبیر به جای رنجنامه سربسته می‌نویسد: “در زندگی رنج رهایی هست که از گوهری یگانه پدیدار میشود، گوهر عشق. رنج‌هایی که بر هر جانی نمی‌نشیند مگر به اقبالی بلند و بر جانی توانمند به حملش، و من چنین رنجی را رنج مقدس می‌نامم. رنجی که هیچ کس – جز آن که گرفتارش میشود نه ارزش آن را می‌فهمد نه آزار استخوان سوزش را. رنجی همچون رنج مادر شدن و مادری کردن”.

حریم فرهنگ، مثل حریم دریا آزاد

چه کسی تصور می‌کرد که حاشیه‌های تئاتر شهر، فرهنگی‌ترین نقطه شهر، روزی خوابگه از دست رفتگان شود. یعنی شهرداری اینک در اختیار جناح انقلابی، بیشتر تمایل دارد که این مرکز که میزبان بازی‌ها و نقش‌ها و اجراها در طول ۵۰ سال گذشته بوده است، روزی چنین یتیم و بی‌پشتوانه قرار گیرد. چنین است که مخالفان معتقدند تعمدی در کارست برای از ریخت انداختن این مرکز فرهنگی -و شاید مراکز مشابه هم.

شهر خبر نوشته: “تئاتر شهر این روزها حال و روز خوبی ندارد و اطراف این مجموعه‌ فرهنگی به تسخیرِ دستفروشان و رمالان درآمده است؛ آنگونه که دیگر امنیتی برای حضور خانواده‌ها در اطراف این مجموعه وجود ندارد”.

مدیر این مرکز به خبرنگار شهرخبر گفته: “یادم هست که یکی از اعضای شورای شهر می‌گفت که فضای فرهنگی پیرامون تئاتر شهرِ امروز مانند ترمینال جنوب دو دهه پیش است. متاسفانه فضای اطراف ترمینال جنوب از دو دهه پیش رها شد و اکنون آن اطراف معضلات بسیاری دارد. شاید اگر آن فضا از دو دهه پیش با مدیریت درستی مواجه میشد، اکنون شاهد آن معضلات نبودیم. متاسفانه این اتفاق برای تئاتر شهر هم در حال رخ دادن است”.

به ‌دنبال انتشار تصاویر قمه‌کشی در محوطه تئاتر شهر. این هفته پیام دهکردی بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون با انتشار یک پیام تصویری خواستار رسیدگی روسای ۳ قوه به وضعیت فرهنگ و تئاتر (تاکید بر تئاتر شهر) شد و خواست همان طور که فرمان آزادی حریم ساحل بحرخزر را صادر کنید، حریم فرهنگ را هم آزاد کنید

دهکردی گفت: “زنگ خطر حوزه فرهنگ سال‌هاست به صدا درآمده. فرهنگی که به‌مثابه هواست و این هوا امروز آغشه به خون و بوی آهن است. در پیشانی تئاتر کشور، نماد تئاتر کشور، ساختمانی که یک هویت غنی دارد و بزرگان بسیاری در آن تئاترها روی صحنه برده‌اند و تولید اندیشه کرده‌اند، در فضای پیرامونی‌اش هیچ امنیتی وجود ندارد؛ به همان اندازه که در فضای فرهنگ امنیت وجود ندارد”.

چراغی در تاریکی

مجلسی برای قدردانی انجمن منتقدان و نویسندگان و پژوهشگران از علی نصیریان، تنها بازمانده آخرین نسل بزرگان نمایش. و بهروز غریب پور هنرآشنا در گزارش آن شب نوشته که: استاد مجالی خواست تا قدردانی کند از قدردانان و قدردانی‌اش چنان دلنشین بود که انگار آینه زمان را در دست گرفته است و زمان را ورق می‌زند.

و گفتند افسانه‌ها را فراموش نکنید، بازی ایرانی را از یاد نبرید: “سوژه ایرانی را از یاد نبرید و من بی‌معلم و بی‌مدرسه “بلبل سرگشته” را نوشتم، در ایران درخشید، در فرانسه تأیید شد و من احساس کردم به ایران و افسانه‌هایش به نمایش‌هایش مدیونم و به سیاه تخت‌حوضی، به زن‌پوشان خلاق تقلید به تعزیه‌خوان‌ها مدیونم اما نه، نه، به خاطر درم و دینار و اسکناس و دلار به‌ خاطر دلم نوشتم، بازی کردم و کارگردانی کردم: به‌ خاطر دلم، دلم، دلم و نه به ‌خاطر مقام و مرتبت و جایگاه – مگر وزیرمان کردند؟ مگر سفیرمان کردند، نه، نه ما عاشق بودیم و در معرض هر تیری هر تهمتی هر توهینی: مگر یادمان رفته است آن انگ تلخ مطربی؟ و مطرب‌بودن هرچند ما همین طعن و لعن را جواب می‌دادیم: ای وای خدایا: حتی بنگاه تئاترال را هم که بر صحنه بردم، امیر ارسلان که بر صحنه بردم همان نداها بود”.

غریب پور نوشته: “و با اینکه من آینه را برابر او می‌دیدم اما خودش می‌گفت که برای جوانان می‌گوید ولی من ایمان داشتم روی سخنش با آینه‌ای به وسعت زمان بود و… می‌ترسیدیم که ناگهان بخواند: کوه ما سینه ما/ ناخن ما شیشه ما/ اشک ما باده ما/ دیده ما شیشه ما. و چنان بخواند که شیشه بشکند، می‌، خونین بریزد و جشن را عزا کند که خدا را شکر که نشکست و نریخت آن اشک شراب‌واری که بوی ناگواری ایام می‌داد”.

در مقاله گزارش گونه روزنامه شرق آمده: “از سکوی صحنه که پایین آمد خواست نشان بدهد که هنوز جانش را و توانش را دارد که بی‌آنکه دستی بر شانه کسی بگذارد می‌تواند دل از معبودش، صحنه، بکند، اما شاید از شدت مرور ۷۲ سال عشق توأم با رنج، پایش یک لحظه تاب تحمل تن نحیفش را از دست داد و راهنمای جوان زیر بالش را گرفت و شاید علی نصیریان عاشق حافظ از زبان لسان‌الغیب در دلش غرید و خواند: که آگه است که کاووس و کی کجا رفتند/که واقف است که چون رفت تخت جم بر باد”.

و در پایان نویسنده تاکید کرده که: “علی نصیریان در این خراب‌آباد به گنجش رسیده است؛ با تمام فراز و فرودهایی که برای کسی مانند او طبیعی است، پس استاد! آرزویم این است آن‌قدر بمانی که از دارو و درمان و پرستار دولتی بی‌نیاز باشی”.

تعطیل و تجمیع کتاب

آخر هفته بود که اسد امراللهی شاعر و نگهبان صدیق ادبیات و اهل ادب و هنر، در یک خبر خبرمان کرد که “خبر ناخوشایند اولین روز سومین هفته بهمن‌ماه تعطیلی کتاب آگاه یزد است که پس از قریب به ۴۳ سال فعالیت، فرهنگی کرکره‌هایش را پایین کشیدند.”

با خواندن این خبر در ذهن پرسشی ظاهر می‌شود: “عامل این پائین کشیدن کیست. نکند مردمی هستند که کتاب نمی‌خرند و امکان نمی‌دهد که کتاب و کتابخوانی، و شاید بتوان گفت فعالیت‌های فرهنگی مستقل چون از حمایت‌های دولت برخوردار نیست، مجال نفس نمی‌ماند برای کتابفروشی معتبر یزد. پس کتاب خوان نبودن مردم فقط رویه نازکی از ماجراست”.

همزمان با گفتگوی کسانی که از راکد ماندن دکه‌های فرهنگی مایوس و در عذابند، نشانه‌های دیگر هم ظاهر می‌شود.

کیست که نداند مرکز انتشاراتی فرانکلین و کتاب‌های جیبی، چه سابقه شیرین و به یادماندنی در یادها گذاشتند. مگر کسی هست که همایون صنعتی و جعفری امیرکبیر را، چنان که بنگاه ترجمه و نشر کتاب را. حالا در خبرآمده که مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی در حکمی محمد حسنی مدیر انتشارات جمکران را به مدیریت انتشارات علمی و فرهنگی منصوب کرده است.

هیچ خبر عجیبی نیست. همه با این حکایت آشنایند. جمکران به جای فرانکلین آرزو بسیاری می‌تواند باشد تاکنون هم در شغل‌هایی مهم‌تر از این جاسازی شدند. وگرنه چطور ممکن بود که کتاب‌های معتبر و خواندنی این مراکز در استخری نگهداری شود که هیچ از آن‌ها باقی نماند.

بازجویی و درمان با هم

فریده صالحی نوشته: “والس نقاب‌ها نمایشی پرکار و پربازیگر و عمیق نبود، اما نمی‌توان گفت سوژه‌اش بکر و جسورانه نیست. می‌ماند این که آیا باج داده برای درآوردن چنین سوژه‌ای که تماشاگران به دنبال گوشه‌های تاریخ در آن هستند. تاریخ کار مهمی دارد در این نمایش …”

نمایش در حقیقت قصه فروغ زنی تنهاست که دچار فروپاشی روانی شده و در یک بهداری نظامی نگهداری می‌شود. در حقیقت زندانی است اما زندانی روان خود هم هست، چرا که گزارش‌ها نشان داده که وی با مجاهدین خلق در عملیات فروغ جاویدان (مرصاد) مشارکت داشته است. دکتر منصوری با او مصاحبه می‌کند و از طریق نمایش درمانی سعی در تخلیه اطلاعاتی و درمان وی دارد. در طول نمایش ماجرای فروغ خاطراتش را با دکتر بازی می‌کند.

نویسندگان هانا صالحی راد و مهدی تنگ عیش بودند و کارگردان: هانا صالحی راد

بازیگران نیز عبارت بودند از زینب عباسی، هادی شبانی، نگین سوهانی، امیرحسین جعفرپور و ،محمد درویش

نمی توان گفت نمایش والس نقاب ها با وجود سوژه جذاب، با نمایش هایی مانند بلاک

فرانک حمیدیان در دیوار تیوال نوشته: نمایش فوق العاده بود بخصوص اجرای فروغ (خانم زینب عباسی) و دکتر(آقای هادی شبانی). کاملا مخاطب را ترغیب می‌کرد که با هیجان تا انتهای اجرا را دنبال کند.

بیشتر کسانی که نمایش را دیده اند به خصوص از بازی زینب عباسی در نقش فروغ یاد کرده و آن را دوست داشته‌اند.

در ستایش جهان اطراف

یک نمایشگاه نقاشی “فراخوانی” در خانه هنرمندان ایران آغاز شد، با نمایش آثاری از حامد صحیحی، شامل ۲۸ اثر نقاشی با تکنیک‌های اکرلیک رو بوم و ترکیب مواد.

نمایشگاه نقاشی “فراخوانی” در ستایش جهان اطراف ماست که در هر اثر از منظر متفاوتی به آن نگاه شده است.

کارتون هفته

کار: هادی حیدری

مهربانی‌های رییس

Continue Reading

بی بی سی فارسی

لتا منگیشکر؛ اسطوره موسیقی هند در ۹۲ سالگی درگذشت؛ دو روز عزای عمومی اعلام شد

Published

on

(Last Updated On: عقرب ۲, ۱۴۰۱)
Lata Mangeshkar

Getty Images
لتا منگیشکربیش از ۳۰۰۰۰ آهنگ خواند

لتا منگیشکر، یکی از محبوب‌ترین خواننده‌های هند که صدای او موسیقی متن بیش از هزار فیلم بالیوودی است، در سن ۹۲ سالگی درگذشت.

او در ماه ژانویه پس از مثبت شدن آزمایش کووید-۱۹ در بیمارستانی در مومبای (بمبئی) بستری شده بود.

پزشک معالج او گفت که خانم منگیشکر پس از آن که چند عضو بدن او دچار نارسایی شد، فوت کرد.

منگیشکر بیش از نیم قرن زندگی حرفه‌ای فوق‌العاده خود بیش از ۳۰ هزار آهنگ را به ۳۶ زبان خواند.

اما خوانندگی او در بالیوود، صنعت فیلم هند بود که او را به یک نماد ملی تبدیل کرد.

دولت هند از روز یکشنبه دو روز عزای عمومی اعلام کرد که طی آن پرچم ملی در سراسر کشور نیمه افراشته خواهد شد.

برای لتا منگیشکر تشییع جنازه‌ای با تشریفات دولتی برگزار خواهد شد. مراسم سوزاندن جسد او عصر یکشنبه در بمبئی انجام می‌شود.

ادای احترام

پس از نشر خبر درگذشت، ادای احترام به منگیشکر، که اغلب “بلبل بالیوود” نامیده می‌شد، شروع شد.

رام نات کویند رئیس جمهور هند گفت که این خبر “قلبم را شکست، همانند میلیون‌ها نفر در سراسر جهان” و افزود که در آهنگ‌های او “نسل‌ها احساسات عمیق درونی خود را در آهنگ‌های او یافتند”.

نارندرا مودی نخست وزیر هند گفت که مرگ منگیشکر “خلائی در کشور ما ایجاد کرد که پرشدنی نیست”.

راهول گاندی، رهبر اپوزیسیون، در توییتی نوشت که صدای منگیشکر “جاودانه” است و “در قلب هوادارانش تکرار خواهد شد”.

ویرات کوهلی کاپیتان پیشین کریکت هند گفت که آهنگ‌های او “میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان تحت تاثیر قرار داده است”.

چندین ستاره بالیوود نیز از این خبر ابراز غم و اندوه کردند.

هما مالینی بازیگر سینما گفت که “خوش شانس” بوده که در چند آهنگ منگیشکر اجرا کرده است.

او به خبرگزاری ای‌ان‌آی گفت: “هیچکس نمی‌تواند مانند او بخواند، او بسیار خاص بود. درگذشت او خیلی غم‌انگیز است.”

مانوج باجپایی بازیگر از جمله افرادی است که گفت درگذشت منگیشکر پایان “عصر طلایی” برای دوستداران موسیقی هند است.

.

Getty Images

بزرگداشت؛ لتا منگیشکر، نماد فرهنگی هند

برای چندین دهه، لتا منگیشکر پرفروش‌ترین خواننده کشور بود و هر بازیگر برتر زن از او می‌خواست که آهنگ‌هایش را بخواند.

آلبوم‌های او ده‌ها هزار فروخته شد، و او فهرستی متشکل از ۳۰۰۰۰ آهنگ در ژانرهای متعدد و در مجموع ۳۶ زبان داشت.

زمانی که او آهنگ (ای، مردم سرزمینم) ادای احترام ماندگار و روح‌انگیز برای سربازان هندی کشته شده در جنگ فاجعه‌بار سال ۱۹۶۲ با چین را در یک محفل عمومی خواند، گفته می‌شود چشمان جواهر لعل نهرو، نخست‌وزیر وقت پر از اشک شد.

او برای هر ستاره زن در دهه‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ آواز خواند و تقریبا با همه کارگردانان برجسته بالیوود، از راج کاپور و گورو دات گرفته تا مانی راتنام و کاران جوهر، کار کرد.

یک آهنگ‌سرا زمانی صدای ملودیک و آواز روح‌انگیز او را “ناب و شفاف مثل بهترین مروارید کریستال” توصیف کرد.

اما او خیلی بیشتر از صدایش بود. منگیشکر یک طرفدار پرشور کریکت بود و به خودروها و بازی “وگاس” علاقه داشت. او همچنین با برخی از درخشان‌ترین ستاره‌های بالیوود – و حداقل یک گروه بیتل – رقصید.


ویر سنگوی، روزنامه نگار، منگیشکر را “صدای یک ملت، کسی که هند را با آواز بسیار خوب به بسیاری از زبان‌ها (هندی) متحد کرد”. او به ارتباط عاطفی میلیون‌ها هندی با آهنگ‌های او اشاره کرد و گفت: ما عاشق آهنگ‌های او شدیم، با موسیقی او جشن گرفتیم و وقتی غم و اندوه داشتیم، او آن را برای ما خواند.”

چینمایی سریپادا خواننده، آدیتی میتال کمدین و بسیاری دیگر مرگ منگیشکر را “پایان یک دوران” توصیف کردند.

سریپادا در توییتر خود نوشت: “حتی وقتی لتای عزیز از این قلمرو خاکی می‌گذرد، او همیشه زنده خواهد ماند و صدایش همیشه با ما خواهد بود”.

خاطرات منگیشکر رسانه‌های اجتماعی در هند را فرا گرفت زیرا صدها نفر عکس‌ها و ویدیوهای او را توییت کردند و آهنگ‌های مورد علاقه خود را از او به اشتراک گذاشتند.

او در ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۹ در شهر ایندور در ایالت مادیا پرادش در مرکز هند به دنیا آمد و در سن ۵ سالگی از پدرش دینانات منگیشکر که در تئاتر فعال بود آموزش موسیقی را آغاز کرد.

پس از مرگ پدرش، خانواده به مومبای (بمبئی) نقل مکان کردند، جایی که لتا منگیشکر نوجوان شروع به خواندن برای فیلم‌های مراتی کرد.

او همچنین برای حمایت از خانواده‌اش در چند فیلم بازی کرد، اما بعدا در مصاحبه‌ای گفت که دلش در این کار نبود. “من در آواز شادترین بودم.”.

.

Getty Images

موفقیت بزرگ او در سال ۱۹۴۹ اتفاق افتاد – آهنگی جذاب به نام “آیگا آنی والا” را برای فیلم “محال” خواند.

محمد ظهور خیام کارگردان موسیقی به یاد می‌آورد: “به زودی هر بازیگر زن صدای او را می‌خواست. اما همیشه سرش شلوغ بود و تنها چند کارگردان خوش شانس موسیقی این شانس را داشتند که او را وادار به آواز خواندن کنند.”

.

Getty Images
لتا منگیشکر در ۱۹۷۱

در طی چند دهه بعد، منگیشکر هزاران آهنگ “لیپ سینگ” (لب‌خوانی آواز) از بزرگترین قهرمانان بالیوود را در طول نسل‌ها خواند.

او در سال ۱۹۹۹ به عنوان نامزد مجلس اعلای پارلمان هند معرفی شد، اما بعدا گفت که از حضور “اکراه” داشته است و دوره عضویت او در آنجا “هرچیزی جز خوشحالی” بود.

او در سال ۲۰۰۱ نشان بهارات راتنا، بالاترین نشان افتخار هند برای غیرنظامیان را دریافت کرد.

در سال ۲۰۰۴، زمانی که او ۷۵ ساله شد، یکی از بزرگ‌ترین کارگردانان بالیوود، یاش چوپرا، برای بی‌بی‌سی نوشت که “نعمت خدا در صدای او” است.

منگیشکر هرگز ازدواج نکرد، زندگی پرباری در خارج از کارش داشت و علایق‌اش از کریکت گرفته تا خودروها را در بر می‌گرفت.

خواهر کوچکتر او آشا بوسل نیز خواننده مشهور بالیوود است. این دو همیشه هرگونه نشانه‌ای از رقابت خواهرانه را رد می‌کردند و حتی گاهی اوقات با هم اجرا می‌کردند.

بوسل در سال ۲۰۱۵ به بی‌بی‌سی گفت: “ما خیلی به هم نزدیک هستیم – ما هرگز با یکدیگر رقابت نکرده ایم.”

Continue Reading

بی بی سی فارسی

‘زنبورک در گام مینور’ در آپارات

Published

on

(Last Updated On: عقرب ۲, ۱۴۰۱)

این هفته در آپارات فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری به نمایش در می‌آید.

پس از آن آپارات با پروانه حسینی پژوهش‌گر انسان‌شناسی و مطالعات خاورمیانه از امریکا، فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی از ایتالیا و مصطفی عزیزی نویسنده و تهیه‌کننده سینما و تلویزیون از کانادا درباره فیلم گفتگو خواهد کرد.

درباره فیلم

غربت مجموعه‌ای از مهاجرت و تبعید است. غربت‌نشینی در روزگار معاصر در جهان به شدت رایج شده و زندگی در شرایط غربت‌نشینی نمادها و پیامدهایی دارد که در بین افراد و جوامع شباهت‌هایی بسیاری دارد و آنهایی که به هرشکل در غربت زندگی می‌کنند، رویه‌های متفاوتی در برخود با جامعه میزبان در پیش می‌گیرند. از انزوا و پیگیری آنچه در وطن می‌گذرد تا ادغام کامل در جامعه میزبان. پرفسورحمید نفیسی پژوهش‌گرو نویسنده نام‌دار ایرانی از جمله کسانی است که سال‌های سال دور از ایران زندگی کرده و در عین حال ربط خود را با موطن با اشکال مختلف حفظ کرده است. فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ سفری است به درون زندگی حمید نفیسی. در این فیلم بیشتر با او، رویاهایش و محیط زندگی‌اش آشنا می‌شویم. این فیلم ساخته مریم سپهری است. پیش از این او فیلم فراتر از رنگ را در آپارات دیده بودیم. خانم سپهری با فیلم ‘زنبورک در گام مینور’، برنده تندیس افتخار بهترین کارگردانی و بهترین موسیقی متن در جشن مستقل خانه سینما در سال ۱۳۹۷ شده است.

ویژگی فیلم

فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری، یک پرتره لطیف و روان است درباره یک شخصیت و در عین حال که از یک نوستالژی صحبت می‌کند، شکلی جذاب دارد و هرگزملال‌آور نیست. ساختاری متمایز دارد و به یک بیان درونی از یک شخصیت می‌رسد. از طرف دیگر گرچه ‘زنبورک در گام مینور’ فیلم پرتره یک شخصیت است اما در عین حال معنایی گسترده و جهانشمول‌تر پیدا می‌کند ومی‌تواند تصویری از وضعیت زندگی انسان معاصر در غربت باشد.

درباره کارگردان

مریم سپهری کارگردان متولد ۱۳۴۹ در گرگان و دانش‌آموخته کارشناسی تدوین و کارشناسی ارشد عکاسی دانشگاه هنر تهران است. او از اواخر دهه هشتاد به فیلم‌سازی رو آورده و با فیلم‌هایش در جشنواره‌های مختلف شرکت کرده و جوایزی را کسب کرده است. پاره‌ای از دست‌آوردهای او قرار زیر است:

۱۳۹۰ دریافت جایزه بهترین مستند برای فیلم تا باران بعدی در جشنواره بین المللی سوره

۱۳۹۰ کاندید بهترین مستند برای فیلم تا باران بعدی در جشنواره فیلم کوتاه تهران

۱۳۹۳ دریافت جایزه بهترین مستند برای فراتر از رنگ از جشنواره فیلم میلواکی

۱۳۹۴دریافت جایزه بهترین دستاورد هنری از جشنواره استونی بروک

۱۳۹۷ کاندید بهترین کارگردانی، تدوین (آرش زاهدی)، و موسیقی (کیاوش صاحب نسق) از جشنواره ی سینما – حقیقت برای فیلم زنبورک در گام مینور

۱۳۹۷ برنده تندیس و لوح افتخار بهترین کارگردانی و برنده تندیس و لوح افتخار بهترین موسیقی در جشن مستقل خانه ی سینما

درباره کارشناسان برنامه

پروانه حسینی، پژوهش‌گر انسان‌شناسی و دانشجوی مقطع دکترای ‘مطالعات خاورمیانه’ و ‘انسان شناسی’ دانشگاه آریزونا است. او همچنین در این دانشگاه مشغول تدریس است. اصلی‌ترین موضوع تحقیقات او در این دو رشته رابطه مفاهیم هویت، ملیت، دیاسپورا و جنسیت است. او در دانشگاه آریزونا در کلاس‌های فرهنگ خاورمیانه، زبان فارسی، و انسان شناسی نژاد و قوم مشغول تدریس بوده، مدیر برنامه ایمرژن فارسی دانشگاه ویسکانسین بوده است. پروانه حسینی قبل از ترک ایران مدرس دانشگاه تهران و الزهرا بوده و هم اکنون در وب‌سایت‌ها و رسانه‌های خارج از ایران می‌نویسد و در میزگردهای آنها حضور دارد.

فرحناز غلامپور متولد تهران و دانش آموخته کارگردانی نمایش از دانشکده سینماتاتر دانشگاه هنر تهران و ‘تکنولوژیهای نو در هنر’ از آکادمی هنرهای زیبای بررا در شهر میلان است. او از سال ۱۳۷۴ شروع به ساخت و تولید فیلم های کوتاه داستانی و مستند نموده و در تولید دهها برنامه آموزشی و تلویزیونی برای سازمان های دولتی و غیر دولتی در داخل ایران مشارکت داشته است. پروژه پایانی تحصیلی او ٰ’ماسک رسانه در ایران’ مطالعه ای بر روشهای پروپاگاندای جمهوری اسلامی ایران در تولید اخبار و فیلم های مستند است. از جمله کارهای او می توان به چاپ اولین مجموعه شعر او با نام ‘ زهاب’ که در نشر گردون منتشر شده، اشاره کرد. او از سال ۱۳۹۱ به ایتالیا مهاجرت کرده و با رسانه های فارسی‌زبان خارج از ایران به عنوان گزارش‌گر، تحلیل‌گر و کارشناس هنرهای نمایشی همکاری می‌کند.

فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی

BBC
فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی

مصطفی عزیزی، نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس، تهیه‌کننده و برنامه‌ساز تلویزیونی متولد اراک و مقیم تورنتوی کانادا است. او تحصیل‌کرده اقتصاد نظری دانشگاه تهران است و کار حرفه‌ای‌اش را با نویسندگی برنامه‌های علمی و فرهنگی برای شبکه رادیویی ایران در سال ۱۳۶۵ آغاز کرده است. او تا سال ۱۳۷۳ که شرکت خصوصی خودش را تاسیس کرد، مدیر بخش‌های فنی صدا و انیمیشن رایانه‌ای شبکه تلویزیونی ایران بود و به عنوان تهیه‌کننده با آنجا همکاری می‌کرد. از کارهای او در این دوره می‌توان به طراحی و تهیه‌کنندگی مسابقه تلویزیونی تلاش و نویسندگی و تهیه‌کنندگی مجموعه پر مخاطب تلویزیونی مسافر اشاره کرد. در کنار اینها او در این دوره سازنده ده‌ها فیلم و آگهی‌تبلیغاتی تلویزیونی بود. او پس از مهاجرت به کانادا، در سال ۱۳۹۲ و پس از بازگشت به ایران به اتهام توهین به رهبری، توهین به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به زندان محکوم شد ولی در سال ۱۳۹۵ مشمول عفو شد و از زندان آزاد گردید. او هم‌اکنون در تورنتوی کانادا زندگی می‌کند.

گفتگوی آپارات – زنبورک در گام مینور

گفتگوی آپارات با پروانه حسینی پژوهش‌گر انسان‌شناسی و مطالعات خاورمیانه از امریکا، فرحناز غلامپور کارشناس هنرهای نمایشی از ایتالیا و مصطفی عزیزی نویسنده و تهیه‌کننده سینما و تلویزیون از کانادا درباره فیلم ‘زنبورک در گام مینور’ ساخته مریم سپهری را اینجا ببینید.

زمان پخش آپارات به وقت ایران :

جمعه ساعت ۹ شب

شنبه ساعت ۱۱ صبح

یکشنبه ۱۲ شب

سه‌شنبه ۳:۳۰ بعدازظهر

چهارشنبه ۱۲ شب

تکرار جمعه ۰۲:۳۰ بامداد

آرشیو برنامه های آپارات

برای دسترسی به صفحات برنامه‌های گذشته آپارات روی اینجاکلیک کنید.

آرشیو صفحه‌های آپارات

مشاهده برنامه از طریق وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی

این فیلم در ساعات اعلام شده در جدول فوق از طریق کلیک بر روی اینجا، لینک پخش زنده تلویزیون وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی

و یا اینجا، لینک پخش زنده تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی در کانال بی‌بی‌سی فارسی در یو‌تیوب نیز قابل مشاهده است.

آدرس پست الکترونیک برنامه آپارات: aparat@bbc.co.uk

آدرس فیس بوک برنامه آپارات: https://www.facebook.com/bbcpersiantv

می توانید از طریق پنجره زیر هم با ما تماس بگیرید:

Continue Reading

Trending

Copyright © 2022 Ariana News. All rights reserved!