بی بی سی فارسی
گلنوش خالقی درگذشت؛ ‘هرگز تنها برای زنان کنسرت نمیدهم’

تهران، ۱۳۶۹ – “من هرگز تنها برای زنان کنسرت نمیدهم…”
این واکنش گلنوش خالقی به مقامهای حکومت جمهوری اسلامی بود که به او به دلیل زن بودن اجازه حضور روی صحنه به عنوان رهبر ارکستر را نمیدادند. گلنوش خالقی برای بیست و پنجمین سالگرد درگذشت پدرش، روحالله خالقی، موسیقیدان برجسته ایران، پس از سالها به میهناش آمده بود تا کنسرتهایی را اجرا کند. میگفت: “حاضر بودم مقنعه به سر کنم و کاملا حجاب اسلامی داشته باشم ولی نگذاشتند. وقتی خواستند خیلی لطف کنند گفتند میتوانید کنسرت دهید اما تنها برای زنان! من هم گفتم هرگز چنین کاری نمیکنم. موسیقی باید برای همه آزاد باشد.”
گلنوش خالقی، موسیقیدان ایرانی و فرزند روح الله خالقی، روز گذشته (۱۴ فوریه/۲۶ بهمن) در سن هشتاد سالگی در واشنگتن درگذشت. از او دو پسر به نام های رامین (دیوید) و جولین به یادگار مانده است.
گلنوش خالقی نخستین زن ایرانی بود که به شکل تخصصی در رشته رهبری تحصیل کرده بود و در سالهای پیش از انقلاب رهبر کُر رادیو-تلویزیون ملی ایران (گروه همآوازان) بود. نادیده گرفتن دانش و تجربهی او و تنها توجه به تکان خوردن بدنش روی صحنه برای او بسیار برخورنده بود. او میگفت: “آمده بودم در ایران بمانم و کار کنم ولی مجبور شدم دوباره به آمریکا برگردم؛ جایی که جنسیت من برای کار اهمیتی نداشته باشد.”
او خاطره دیگری را هم از اقامت چند ماهاش در ایران نقل میکرد: “در صدا و سیما آقایی به شدت مذهبی را در رابطه با کارهایم ملاقات کردم که حتی با من دست نمیداد. او به من پیشنهاد کرد “حالا که نمیگذارند روی صحنه بروید بیایید کارهای پدرتان را ضبط کنید”. من چون پارتیتور [نت ارکستر] کارها را به همراه داشتم فکر کردم پیشنهاد بسیار خوبی است. آن آقا در همان دیدار به من گفت “میخواستم خواهش کنم که در این آلبوم حتما سرود “ای ایران” را هم ضبط کنید. من بسیار تعجب کردم که در آن سازمان، یک فرد بسیار مذهبی چنین پیشنهادی میدهد چون در آن زمان، حکومت با سرود ای ایران به عنوان یک سرود طاغوتی برخورد میکرد و آن را پخش نمیکردند…”
در همین زمینه:
- پنجاه ساله شدن سرود ای ایران: گفتگو با گلنوش خالقی
- یادی از کُر ملی ایران در گفتگو با آلفرد ماردویان
- نخستین ضبط گروه کُر فرح پس از چهل سال منتشر شد
- اپرای پریا: سه دهه ممنوعیت برای بزرگداشت موسیقایی احمد شاملو
ضبط اولیه از سرود “ای ایران” اثر روحالله خالقی با صدای غلامحسین بنان در دست بود: تنظیمی ساده، نوازندگان اندک و امکانات ضبط محدود. گلنوش خالقی با دانش ارکستراسیونِ قویتر، سرود را از نو برای تکخوان (رشید وطندوست)، آواز گروهی و ارکستر تنظیم کرده بود. این تنظیم در سال ۱۳۶۹ (۱۹۹۰) همراه با بازسازی تعداد دیگری از ساختههای روحالله خالقی در آلبومی به نام “می ناب” در ایران و آمریکا منتشر شد و مورد استقبال گستردهای قرار گرفت. پس از آن در بیشتر گردهماییهای ایرانیان و همچنین در بیشتر رسانهها از همین تنظیم تازه “ای ایران” از گلنوش خالقی استفاده شد که نسبت به نسخه اصلی از صلابت بیشتری برخوردار بود.
آغاز موسیقی با مشهورترین موسیقیدانان زمانه
گلنوش خالقی در سال ۱۳۱۹ در تهران متولد شد. مقدمات موسیقی را از پدر آموخت و سپس وارد هنرستان موسیقی ملی شد. پس از سالها کشمکش برای تدریس موسیقی ایرانی در هنرستان عالی موسیقی، این هنرستان در سال ۱۳۲۸ به کوشش روحالله خالقی برای آموزش موسیقی ایرانی بنیان نهاده شده بود. در این هنرستان، گلنوش زیرنظر پدرش و همچنین حسین صبا، جواد معروفی و مصطفی پورتراب به فراگیری موسیقی پرداخت. پس از دریافت دیپلم پیانو، یک سال نیز در هنرستان عالی موسیقی (کنسرواتوار تهران) از آموزشهای امانوئل ملیک اصلانیان بهرهمند شد و دیپلم این هنرستان را هم بدست آورد.
در سال ۱۳۴۱ راهی اتریش شد و در رشته رهبری کُر (آواز گروهی) در آکادمی موتسارتئوم سالزبورگ مشغول تحصیل شد. پس از سه سال به آمریکا رفت و همین رشته را در کالج اوبرلین در اوهایو پی گرفت و در نهایت در سال ۱۳۵۳ فوق لیسانس رهبری کُر را از دانشگاه ویسکانسین دریافت کرد. در همین دوران با استفان اکرت، نوازنده هارپسیکورد آشنا شد و با او ازدواج کرد. هر دو به دعوت دولت ایران به تهران آمدند و تقریبا در همه پروژههای هنری خالقی، اکرت نیز همکاری نزدیک داشت.

همآوازان: گروه کُر رادیو-تلویزیون ملی ایران
در تلویزیون ملی ایران یک ارکستر مجلسی با برنامههای جدی و هدفمند فعال بود ولی برای آثار کُرال، آواز گروهی در اختیار نداشت.
پس از تعطیلی گروه کُر تهران به رهبری اِولین باغچهبان، تنها گروه کر فعال در اوایل دهه پنجاه خورشیدی کُر ملی ایران به رهبری آلفرد ماردویان بود که برنامههای جداگانه خودش را داشت.
گلنوش خالقی میگفت: “سازمان مایل بود یک گروه کُر هم در اختیار داشت باشد تا برنامههای ارکستر مجلسی را گسترش دهند. به همین خاطر برای تشکیل یک گروه کر در تلویزیون بسیار همکاری کردند. یک مدرسه کر تشکیل دادیم و پس از پرورش خوانندگان، به جز همکاری با ارکستر، برنامههای مستقل بسیاری نیز اجرا کردیم. زمینه کاری این گروه اجرای آثار کلاسیک غربی بود.”
فعالیت گروه همآوازان تا زمستان ۱۳۵۷ ادامه پیدا کرد. خاطره تلخ منحل شدن این کُر در زمان انقلاب، تا پایان عمر گلنوش خالقی را رها نکرد و سالها پس از آن همواره میگفت: “من هنوز سوگوار همآوازان هستم.”
آخرین اثر این گروه، ضبط مخفیانه “سرود آزادی” ساخته گلنوش خالقی با شعری از فریدون مشیری بود. او میگوید “این سرود را تحت تاثیر ایدههای شاپور بختیار برای ایجاد فضای باز سیاسی در ایران ساختم. ضبط آن با وقوع انقلاب امکان پذیر نبود اما یوسف شهاب، از صدابرداران معروف آن دوره از خوانندگان گروه همآوازان شنیده بود که چنین سرودی ساختهام. به همین خاطر هماهنگیهای لازم را انجام داد تا مخفیانه و به سرعت آنرا در یکی از استودیوهای تلویزیون ضبط کنیم. گفت “تنها میتوانید دو بار اجرا و ضبط کنید چون اگر پاسدارها خبردار شوند جلوی ضبط را میگیرند!” پس از ضبط، روی نوار آن نوشتند “سمفونی بتهوون” تا اگر کسی آنرا در بیرون از استودیو در کیفمان دید مشکلی پیش نیاید و به این شکل توانستیم سرود را ضبط کنیم. بعدها در یوتیوب دیدم که در ایران آنرا چند بار اجرا کردهاند که اصلا هم خوشم نیامد چون به پارتیتور اصلی دسترسی نداشتهاند و آنرا به سادگی بر پایه آنچه شنیده بودند اجرا کرده بودند.”
کوچ به آمریکا و رهبری ارکستر روحالله خالقی
کمتر از یک سال پس از انقلاب، گلنوش خالقی همراه با خانواده به آمریکا کوچ کرد. در حومه واشنگتن اقامت گزید و تدریس پیانو را آغاز کرد.
در سال ۱۳۶۴ با همکاری تعدادی از نوازندگان ایرانی و آمریکایی، ارکستر روحالله خالقی را در آمریکا تشکیل داد و حدود پنج سال آنرا رهبری کرد. فعالیت با یک ارکسترِ حدودا بیست نفره بدون بودجه و پشتیبان بسیار دشوار بود. از اجراها استقبال خوبی به عمل میآمد ولی ارکستر در بهترین حالت تنها میتوانست هزینهها را تامین کند. ادامه کار از سال ۱۳۶۹ دیگر ممکن نشد.
آن سال همزمان بود با بیست و پنجمین سالگرد درگذشت روحالله خالقی. گلنوش فکر کرد حال که فضای فعالیتهای موسیقی به نسبت نخستین سالهای پس از انقلاب قدری عادیتر شده شاید بتواند از نو در ایران کار کند و تصمیم برگشت به ایران گرفت.
اما پس از بازگشت به ایران برخوردهایی که در تهران پیش آمد او را بسیار سرخورده کرد و پس از ضبط آلبوم “می ناب” از نو به آمریکا بازگشت.
پایان دوره رهبری؛ آهنگسازی، تدریس و پژوهش
پس از بازگشت به آمریکا در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱) گلنوش خالقی دیگر هیچگاه نتوانست به عنوان رهبر روی صحنه برود. “کانون هنری روحالله خالقی” را در آمریکا ایجاد کرد و فعالیتهایش به آهنگسازی، تدریس پیانو و سر و سامان دادن به آثار پدر متمرکز شد. کتابی از یادداشتها، اسناد و نامههای روح الله خالقی به کوشش او در کتابی به نام “ای ایران” در تهران منتشر شد. همچنین چهار سی.دی دربرگیرنده آثاری از روحالله خالقی که در دهههای سی و چهل خورشیدی در رادیو ضبط شده بود. اینبار نیز ممنوعیت تکخوانی زنان در ایران مشکلساز شد و تنها آثاری در سیدیها گنجانده شدند که خوانندگان مرد آنها را خوانده باشند. کارهایی که با صدای خوانندگان زن اجرا شده بودند جداگانه در آمریکا منتشر شدند.
گلنوش خالقی جدا از تنظیم آثار استادان موسیقی ایرانی برای آواز گروهی و ارکستر، خود نیز آثار گوناگونی به ویژه برای پیانو با الهام از موسیقی دستگاهی و محلی ایران آفریده است. تعدادی از این آثار با اجرای تارا کمانگر ضبط شده که هنوز منتشر نشده است.
بی بی سی فارسی
‘یک دور دیگر’؛ چگونه فیلمی در مورد مشروبنوشی به ستایش زندگی بدل شد؟


در عجیبترین فصل جوایز سینمایی که تاکنون دیدهایم، یک فیلم دانمارکی در مورد چهار مرد میانسال سفیدپوست که یک نظریه را با نوشیدن الکل میآزمایند، به موفقیتی بزرگ بدل شده است.
“یک دور دیگر” فیلمی به کارگردانی توماس وینتربرگ با بازی مدس میلکسن برنده چهار جایزه اروپایی در ماه دسامبر شد.
این فیلم همچنین نامزد چهار جایزه بفتا از جمله در بخش بهترین بازیگر برای میکلسن و نامزد دو جایزه اسکار از جمله در بخش بهترین کارگردانی است.
کارگردان فیلم میگوید که هر جایزهای که فیلم ببرد (مثل خود فیلم) یادبود ایدا دختر نوجوان او است که چهار روز پس از شروع فیلمبرداری در تصادف اتومبیل کشته شد. این دختر ۱۹ ساله قرار بود در این فیلم بازی کند.
- برترین فیلمهای ۲۰۲۰ تا امروز
- ایمان پرشور و امیال سرکوب شده در آثار کارل درایر
- جنگ و صلح؛ داستانِ ودکا و کرملین

وینتربرگ میگوید: “این فیلم خیلی برایم خاص است چون هنگام ساخت آن دخترم را از دست دادم. به همین دلیل فیلم را برای او و به افتخار او ساختیم. او عاشق این پروژه بود و آن را میستود؛ بنابراین هر تلالو درخشش فیلم به او تعلق دارد.”
“اوایل، ادامه کار تقریبا غیرممکن بود، همه ما خرد شده بودیم. تنها راه ادامه کار این بود که فیلم را برای او بسازیم. به همین دلیل نام دختر من در پایان فیلم به چشم میخورد. این به من انگیزه میدادصبح از خواب بیدارم شوم تا برایش کاری انجام دهم. احساس میکردم، فیلم برایم معنای خاصی داشت هرچند که در عین حال همه چیز بیمعنا به نظر میرسید.”
کارگردان “یک دور دیگر” میگوید این قضیه موجب شد که فیلم “باشکوهتر” شود: “اول قرار بود فیلمی در مورد الکل و رفاقت بسازیم، بعد بلندپروازانه به این فکر افتادیم که یک دور دیگر را راجع به زندگی بسازیم. نه فقط راجع به زنده ماندن، بلکه در مورد زندگی. فیلم در کلاس ایدا و میان همکلاسیهای او در مدرسه فیلمبرداری شد و به نوعی بزرگداشت جوانی و نوع زندگی او نیز بود.”

وینتربرگ فیلمنامه “یک دور دیگر” را با همکاری توبیاس لیندولم، فیلمنامهنویس دانمارکی نوشت. مدس میکلسن، نقش مارتین یک معلم تاریخ را بازی میکند که همراه رفقایش تامی، پیتر و نیکلای (با بازی توماس بو لارسن، لارس رانته و مگنوس میلنگ) این فرضیه را آزمایش میکنند که الکل میتواند کمک کند سرزندگی و طراوت از دست رفته جوانی را بازیابند.
نویسندگان فیلم از فرضیه فین اسکاردرود، روانپزشک نروژی الهام گرفتهاند که میگوید خون انسان مادرزاد ۰/۰۵ درصد کمبود الکل دارد. وینتربرگ میگوید: “او معتقد است که این مقدار الکل میتواند خلاقیت، شجاعت و انگیزه ایجاد کند. من همچنین تاریخ جهان را مطالعه کردم و از کشف این حقیقت مشعوف شدم که بسیاری از بزرگترین دستاوردها برای کسانی حاصل شده که در هنگام بدست آمدن آنها، احتمالا مست بودهاند.”
“من و توبیاس لیندولم کشف کردیم که الکل میتواند افراد و موقعیتها را ارتقا دهد و همزمان میتواند انسانها را بکشد و خانوادهها را متلاشی کند.”

“ما میخواستیم بزرگداشتی برای الکل برگزار کنیم اما واضح است که قصد داشتیم این کار را تلویحی انجام دهیم. هرگز نمیخواستیم بیانیهای اخلاقی راجع به الکل صادر کنیم همان طور که قصد نداشتیم یک آگهی تبلیغاتی برای الکل بسازیم.”
آقای وینتربرگ همچنین میگوید که هنگام فیلمبردای خبری از مصرف الکل نبود: “موقع فیلمبردای هیچ کس الکل نمینوشید اما هنگام تمرین و گرفتن برداشتهای آزمایشی ما برای امتحان کردن فرآیند تحقیق، لبی تر میکردیم.”
“یک دور دیگر”، آخرین همکاری بین وینتربرگ و میکلسن است. این دو هنرمند دانمارکی سال ۲۰۱۲ در فیلم شکار نیز همکار بودند؛ اثری در مورد آزار کودکان که نامزد اسکار، گلدن گلوب و بفتا شد و میکلسن با بازی در آن برنده جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن شد.
وینتربرگ در مورد این بازیگر میگوید: “او خودِ فیلمِ یک دور دیگر است و همین طور سه بازیگر دیگر. این فیلم برای آنها و بخصوص مدس ساخته شده است. آنها تبدیل به یک فیلم سینمایی شدهاند و این دو را نمیتوان از یکدیگر جدا کرد.”
“مدس بازیگر فوقالعادهای است و بهترین سازی که یک رئیس ارکستر میتواند در اختیار داشته باشد. و فیلم، همان طور که دیدید با یک رقص تمام میشود. این قدرت او به عنوان یک هنرپیشه را نشان میدهد. او عالی کار کرد.”

فیلم پارسال و زمانی که سینماهای دانمارک باز بودند، بسیار پربیننده شد. وینتربرگ میگوید: “نگران بودم که فیلمی که از الکل و نوشیدن احمقانه پر شدهاست و با صحنه رقص آغاز میشود را در دنیایی که با مرگ و بحرانهای مالی روبرو بود، نمایش دهم.”
“نگران بودم که فیلم کمی بیربط به نظر برسد ولی عکس آن اتفاق افتاد. به نظرم مردم به رفتاری غیر منطقی و کاملا فیزیکی نیاز داشتند. از خوش شانسی من به نظر میرسید که مردم فیلم را در آن موقعیت بیشتر هم دوست داشتند.”
“ما جوانان ۱۹ سالهای را داشتیم که با کولهپشتیهایی که در آن آبجو گذاشته بودند برای بار چهارم به تماشای این فیلم مینشستند و همین طور الکلیهای ناشناسی که فکر میکردند موضوع فیلم در مورد آنهاست.”
نقطه اوج “یک دور دیگر” موفقیت سینمای مستقل اروپاست؛ آن هم زمانی که سینماها حدود یک سال است بسته هستند و اقتصاد سینما وضعیت بیثباتی دارد.

وینتربرگ از سازمانهایی مانند آکادمی اسکار به دلیل ادامه دادن فعالیتهایشان تمجید کرد: “آنها برای سینما میجنگند و این نیازمند توجه است. هرچند که ممکن است موفقیت آنها به اندازه قبل از محدودیتها نباشد.”
“من تا حالا برنده اسکار نشدهام. اگر برنده شوم بسیار اسباب افتخارم است. خیلی به دخترم فکر میکنم. این فیلم بخصوص برایم معنای دیگری دارد؛ متفاوت از تمام فیلمهایی که تا الان ساختهام. همین حالا هم با دیدن سکانسهایی که به یاد دخترم ساختم، حس عجیبی پیدا میکنم.”
بی بی سی فارسی
زبان در جاده سیاست؛ ماجرای تغییر خط در ترکیه


در آستانه سده نوِ خورشیدی در مجموعه نوشتارهایی به موضوع خط فارسی و دگرگونیهای آن در دوران معاصر- در اینجا به معنای بعد از ورود چاپ- و همچنین به چالشهای پیش روی خط فارسی در روزگار دیجیتال، فضای مجازی و شبکه اجتماعی، پرداخته میشود. صاحبنظران، کارشناسان و پژوهشگران در این نوشتارها با رویکردهای متفاوت و از زاویههای مختلف به موضوع خط در حوزه فرهنگی زبان فارسی پرداختهاند.
در این مجموعه، رسمالخط، نقطهگذاری و نگارش نویسندگان حفظ شدهاند.

بحث در مورد نارساییهای خط عربی، تنها مربوط به زبان فارسی و ایران صد سال اخیر نبوده است. این خط و ضعف و قوتهایش در سالهای آغازین جمهوری ترکیه و پیشتر از آن در دوران عثمانی هم، یکی از دغدغههای روشنفکران و در عین حال سیاسیون ترکیه هم بوده است.
نزدیک به یکصد سال پیش، ترکیه خط خود را از عربی به لاتین تغییر داد و این تغییر به یکی از مهمترین و جنجالبرانگیزترین اصلاحاتی تبدیل شد که هنوز هم در این کشور موضوع بحث و درگیری است. از یک طرف طرفدارن این تغییر از مدرن شدن جامعه ترکیه و ارتباط بیشتر این کشور با جهان غرب سخن گفته و از سویی دیگر مخالفان آن، به گسست تاریخی بهوجود آمده در جامعه ترکیه و تبعات ناشی از آن سخن میگویند.
نگاهی به تاریخچه و تبعات مثبت و منفی این تغییر، میتواند ایرانیان را به درکی از آنچه عملا در فرآیند تغییر خط اتفاق میافتد برساند.
داستان تغییر خط ترکی از عربی به لاتین
ترکها در طول تاریخ خود از الفباهای بسیاری مانند اورخون، سیریلیک و یونانی استفاده میکردند. پس از استیلای اسلام در منطقه آناتولی برای نزدیک به ۱۰۰۰ سال، زبان ترکی با استفاده از الفبای ترکی عثمانی که مبتنی بر خط عربی بود نوشته میشد اما این خط برای نوشتن کلمات ترکی ناکافی و ناقص بود. برای برخی از واجهای چند حرف و برای برخی دیگر به ویژه واجهای صدادار، هیچ حرفی وجود نداشت.
از اواسط قرن نوزدهم میلادی و با رواج تلگراف و صنعت چاپ، بحث در مورد الفبای ترکی و مشکلات و ضعفهای خط عربی برای نگارش زبان ترکی آغاز شد. در این دوره، برخی روشنفکران ترک شروع به بحث در مورد دلایل عقبماندگی عثمانی در برابر غرب پرداختند. یکی از مهمترین مواردی که این روشنفکران روی آن دست گذاشتند، بالا بودن نرخ بیسوادی و اصلاحاتی بود که باید در زمینه آموزش انجام میپذیرفت. اصلاح الفبای ترکی یکی از این موارد بود. البته بیشتر این بحثها پیرامون اصلاح خطِ موجود و تغییراتی در جهت بهینه کردن آن بود نه تغییر کامل خط..
با فروپاشی امپراطوری عثمانی و تاسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳ به رهبری مصطفی کمال آتاتورک، که خود تحصیل کرده مدارس نظامی سکولار و غربگرا بود و تصمیم داشت تا با گسستی همه جانبه از میراث عثمانی تاریخی یکسره جدید برای ترکیه نوین بسازد، اصلاحات وسیعی در زمینههای گوناگون در دستور کار قرار گرفت.
در سال ۱۹۲۸ یکی از تنشزاترین این اصلاحات، یعنی تغییر خط ترکی از عربی به لاتین که در ادبیات سیاسی ترکیه به نام “انقلاب حروف” نامیده میشود، آغاز شد. الفبای جدید برگرفته از الفبای لاتین و متشکل از ۲۹ حرف بود که هفتتای آنها (Ç، Ğ، I، İ، Ö، Ş وÜ) شکل تغییر یافتهای از حروف اصلی لاتین بود که متناسب با احتیاجات آوایی زبان ترکی ساخته شده بودند. این “انقلاب” تاثیرات کوتاه و بلند مدت بسیاری چه در عرصه فرهنگ و چه در عرصه سیاست و اجتماع ترکیه برجا گذاشت.
محافظهکاران با این استدلال که حذف خط عربی از الفبای ترکی هویت مذهبی ترکیه را از بین برده و باعث جدایی این کشور از جهان اسلام میشود مخالف این طرح بودند. عده دیگری از روشنفکران هم به دلایلی دیگر با این طرح و نحوه اجرای آن مخالفت میکردند.
علیرغم پیشنهادات داده شده برای تغییر الفبا در طول ۳ سال، آتاتورک دستور داد تا این تغییر ۳ ماهه اجرایی شود. معنی اینکار تغییر نام خیابانها، مغازهها و علایم عمومی، به روز شدن اسناد رسمی و تالیف و چاپ کتابهای درسی جدید بود، صرف نظر از اینکه شهروندان میتوانند آنها را بفهمند یا نه.
همه شهروندان بین شانزده تا چهل سال سن ملزم به آموختن خط جدید شدند و مدارسی به این منظور افتتاح شد. فقط در استانبول نزدیک به دویست هزار زن و مرد در کلاسها ثبت نام کردند.
آتاتورک برای توجیه و ترویج خط جدید با گچ و تخته سیاه قابل حمل به بسیاری از نقاط کشور سفر کرد و خط جدید را تقریباً در هر محیطی مانند مدارس، میدانها و سایر مکانهای عمومی توضیح داد: “دوستان من، زبان غنی و هماهنگ ما از امروز میتواند خود را با حروف جدید ترکی نشان دهد. ما باید خود را از شر این نشانههای نامفهوم و بیمعنی، که قرنها ذهن ما را در زندانی آهنین نگه داشته بود، نجات دهیم. شما باید خط ترکی جدید را به سرعت یاد بگیرید و آن را به دیگر هموطنان، زنان، مردان، باربرها و قایقرانان بیاموزید. این را به عنوان وظیفهای ملی و میهنی در نظر بگیرید … اکنون زمان ریشهکن کردن خطاهای گذشته است. ما باید این خطاها را ترمیم کنیم … ملت ما با ذهن و الفبای خود جایگاهش را در جهان متمدن نشان خواهد داد.”
به این صورت مساله تغییر خط نه فقط به اصلاحاتی در زبان نوشتاری که خط جدید را به یکی از خطوط قرمز سکولارهای ترکیه تبدیل کرده و خط عربی ارتجاعی و حروف لاتین مترقی قلمداد شدند.
با تصویب این قانون نوشتن ترکی به خط قبلی ممنوع شد و با تاسیس فرهنگستان زبان ترکی در سال ۱۹۳۲، قوانین جدیدی برای حذف کلمات و اصطلاحات عربی و فارسی، به عنوان بخشی از ساخت “ترکیه جدید” و رسیدن به زبان “ترکی خالص” وضع شد. شهرهایی که نام غیر ترکی داشتند تغییر کردند. کتابهایی که در متن آنها زبان فارسی و یا عربی استفاده شده بود، حتی کتابهای دینی ممنوع شدند. استفاده از متون قبلی تنها با قصد امور پژوهشی مجاز اعلام شد و معلمان هم موظف به عدم استفاده از این دو زبان در تدریس شدند و زبان فارسی و عربی هم به عنوان زبان خارجی از برنامه آموزشی مدارس ترکیه حذف شدند.

دستآوردها و گرفتاریهای تغییر خط
هرچند تصمیم تغییر خط از عربی به لاتین و پاکسازی زبان، مانند بسیاری دیگر ازتصمیمهای دولت تازه تاسیس ترکیه، نه برآمده از سطح جامعه و حتی روشنفکران محلی که تصمیمی یک جانبه و بالا به پایین برای متجدد کردن جامعه بود اما این تغییر دستاوردهایی را با خود به همراه داشت.
یکی از مهمترین این دستاوردها، یکسان شدن گفتار و نوشتار ترکی بود. به صورت خاص حروف صداداری که در زبان ترکی موجود و خط عربی حرفی برای ثبت آنها ندارد. پروفسور مینا اورگان استاد دانشگاه و نویسنده در خاطرات خود این تغییر را چنین توصیف میکند: “من به خوبی ظهور الفبای لاتین را به یاد می آورم. گرچه من بچهای باهوش طبیعی بودم و دو زبان خارجی یاد گرفته بودم، اما نمیتوانستم زبان خودم را به درستی بخوانم. حروف عربی برای زبان ترکی نامناسب هستند، وقتی متنی که با حروف عربی نوشته شده است را میخوانم، گیج میشوم. به عنوان مثال، متداولترین حروف صدادار ترکی u ،ö و ü در بین حروف عربی وجود نداشتند و به جای آنها “و” وجود داشت که آن را می توان به پنج روش مختلف تلفظ کرد.”
همچنین در جامعهای که نرخ باسوادی در آن نزدیک به ۱۰ درصد بود، این تغییر آسانتر بود اما از سوی دیگر در طی ۳ ماه بخش بزرگی از این تعداد هم به جمع بیسوادان پیوستند. برای مبارزه با این حجم بیسوادی در دهههای ۳۰ تا ۵۰ میلادی طرحهای دیگری با نام “خانههای مردم” و “انستیتوهای روستایی” شکل گرفتند و نرخ باسوادی در سال ۱۹۳۵ به ۲۰ درصد رسید. امکان چاپ ارزان و راحتتر کتابهایی با الفبای جدید (خط عربی به نزدیک به ۴۰۰ قطعه برای حروفچینی نیاز داشت) توانست وضعیت سوادآموزی را بهبود بخشد.
اما دلیل اصلی این تغییر خط را نمیتوان تنها با مزایای خط لاتین به عربی مرتبط دانست. یکی از مهمترین دلایل اصرار آتاتورک به تغییر خط، برنامه او برای گسست از تمام مظاهر قدیم و در عین حال برای فاصله گرفتن جامعه ترکیه از اسلام بود. این خط در عین حال از نظر سیاسی کمک کرد تا ترکیه از شرق و اسلام گسسته و به کشورهای غربی نزدیکتر شود. هرچند این تغییر خط و از بین رفتن ارتباط مردم با متون گذشته در عین حال گسستی تاریخی در تاریخ معاصر ترکیه ایجاد کرد که خود موجب جریانی از دل جامعه برای بازگشت به خویشتن شد. بسیاری از حرکتهای اسلامی و محافظهکار در دهههای اخیر هم از دل این بازگشت به خویشتن متولد شدند.
اما این رفرم زبانی، باعث تبعیضاتی علیه مخالفان این تغییر و سایر اقلیتها هم شد. به عنوان مثال هنگامی که دارالفنون قدیمی در استانبول مجدداً تاسیس شد، دو سوم کادر آموزشی این دانشگاه اخراج شدند و تنها پیروان اصلاحات کمالیستی و طرفداران خط جدید توانستند موقعیت خود را حفظ کنند. این تازه آغاز بسیاری از پاکسازیهای دانشگاههای ترکیه در سالهای بعدی بود.
این اصلاحات هدف سیاسی دیگری هم داشت؛ امحای اقلیتهای ترکیه در ساختار دولت/ملت مبتنی بر ترک بودن. در حالی که حروف جدیدی به الفبای لاتین اضافه شدند، سایر حروفی که در زبانهای دیگر منطقه آناتولی وجود داشتند ممنوع اعلام شدند. حروف Q ،X وW به علت آنچه سازگار نبودن با آوای ترکی خوانده شد جایی در این الفبا پیدا نکردند و در عین حال استفاده از این سه حرف غیرقانونی تلقی و جرم محسوب شده و تنها در صورتی که بخشی از یک کلمهی لاتین بود مجاز تلقی میشد.
اما این سه حرف هجاهایی را در زبان کردی نمایندگی میکردند. با اجرایی شدن این قانون کسانی که در نامشان این حروف وجود داشت قادر به گرفتن شناسنامه نبودند و کسانی هم به علت استفاده از این سه حرف در نوشتههایشان زندانی شدند. حساسیت به این حروف تا حدی بود که استفاده از آنها از سوی دولت ترکیه به مثابه “حمایت از تروریسم” تلقی میشد.
این ممنوعیت تا چند سال پیش برقرار بود و در سال ۲۰۰۷ شهردار یکی از شهرهای منطقه کردنشین ترکیه به علت نوشتن تبریک نوروز با حرف W دادگاهی شد. دو سال بعد ۲۰ تن از شهروندان کرد ترکیه به همین جرم جریمه شدند. در نهایت در سال ۲۰۱۳ حروف W، Q و X قانونی شدند.
زبان و خط، دعوایی که هنوز ادامه دارد
مساله خط عربی یا لاتین هنوز هم عرصه مهمی برای درگیریهای سیاسی در ترکیه است. از یکسو طریقتهای اسلامی تبلیغات زیادی برای بازگشت خط عربی و آموزش زبان عثمانی انجام میدهند و از سوی دیگر بخشهای مدرنتر جامعه، این خط را به نوعی نماینده محافظهکاری و عقبماندگی در جامعه میبینند. بسیاری یکی از دلایل بروز اسلامگرایی سیاسی در دهههای اخیر در ترکیه را سیاستهای مدرنیته از بالای آتاتورک و سالهای اول جمهوری به ویژه تغییر یکباره خط مرتبط میدانند.
رئیس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان در سال ۲۰۱۴ در مراسم اهدای جایزه هیئت تحقیقات علمی و فناوری ترکیه گفت: “در حالی که ما زبانی بسیار غنی داشتیم که برای تولید علم بسیار مناسب بود، یک شب خوابیدیم و صبح روز بعد زبانمان از بین رفته بود. اکنون ما به سطح کشوری رسیدهایم که به زبانهای خارجی علم میآموزد و کلمات کنونی زبان ترکی برای فلسفهورزی کفایت نمیکند.” البته این اولین و آخرین باری نبود که اردوغان به تغییر خط و زبان ترکی اشاره میکرد.
در همین سال “نوزدهمین شورای ملی آموزش” تصویب کرد که ترکی عثمانی باید به عنوان یک واحد درسی اجباری به برنامه آموزشی دبیرستانها افزوده شود. با اعلام این خبر صدای کمالیستها درآمد و این موضوع را گام جدیدی از سوی دولت برای عدول از اصول لائیسیته دانسته و تلاشی برای بازگشت به دوران عثمانی تلقی کردند. هرچند این طرح هنوز هم اجرایی نشده و شهروندان ترکیه هنوز از خواندن متون پیشتراز یکصد سال پیش خود ناتوان هستند.
قسمتهای قبلی مجموعه زبان و خط فارسی:
- پرسشهایی درباره جنبشهای اصلاحی خط و زبان فارسی
- چرا هیچ خطی هیچگاه کامل نیست؟
- زبان و خط در آینه فرهنگ و سیاست
- عوامل و دلایل تغییرات خط و زبان
- نگاهی به خطوط گذشته و امروز فارسی
- فارسی، زبانی کهن، چندخطی و بینالمللی
- رویکردها به زبان و خط
- ‘کاغذ اخبار’؛ سرگذشت اولین روزنامهی ایران
- افسانههای تغییر خط
- آیا خط سیریلیک سرنوشت تاجیکان را رقم میزند؟
- یگانهگی روش املای زبان فارسی دری در افغانستان یک نیاز جدّیست
- ‘تقابل با فرهنگستان’؛ مانعی جدی در راه نظاممند کردن خط فارسی
- شورای اصلاحِ خط ِفارسی چرا و چگونه تشکیل و تعطیل شد و چه کرد؟
- شورایِ بازنگری در شیوهیِ نگارشِ خطِ فارسی؛ گامی ‘مهم اما ناتمام’
- نقش و جایگاه زبان پارسی در قزاقستان؛ گذشته، امروز و آینده
- معضل خط و زبان؛ سرگذشت پارسی در شوروی پیشین
- سیاستزدگی، تیغی بر گلوی زبان فارسی در افغانستان
- یونیکد؛ فرهنگستان جهانی زبانها؟
- نگاهی به سرگذشتِ زبان و خط فارسی در روزگار ما
بی بی سی فارسی
بازگشت شاهان باستانی مصر در رژه مومیاییها

مصری ها نظارهگر رژه تاریخی حاکمان کهن این سرزمین در قاهره پایتخت هستند.
در این برنامه پر زرق و برق چند میلیون دلاری ۲۲ مومیایی – ۱۸ شاه و چهار ملکه – از موزه نئوکلاسیک مصر به نمایشگاه جدیدی در فاصله ۵ کیلومتری محل قبلی منتقل می شوند.
این مومیایی ها در میان تدابیر شدید امنیتی که با جایگاه و منزلت سلطنتی آنها همخوانی دارد به موزه جدید ملی تمدن مصر منتقل می شوند. این برنامه “رژه طلایی فراعنه” نام دارد.
آنها به ترتیب زمانی سلطنت خود منتقل می شوند؛ از تائو دوم فرمانروای سلسله هفدهم گرفته تا رامسس نهم، که در قرن ۱۲ قبل از میلاد سلطنت می کرد.
مصر یک سال پیش افزایش شدید آمار ابتلا به کووید -۱۹ را تجربه کرد، اما بعدا به دنبال کاهش آمار ابتلا و مرگ، محدودیت های گردهمایی در فضای باز لغو شد.
یکی از جذابیت های اصلی رویداد روز شنبه شاه رامسس دوم، معروف ترین فرعون از دوران پادشاهی جدید، است که برای ۶۷ سال حکمرانی کرد و به خاطر امضای اولین پیمان صلح معروف است.

یک جاذبه دیگر ملکه حتشِپسوت یا بانوی اشرافی اصیل است. او در زمانی حاکم شد که طبق آداب و رسوم وقت، زنان فرعون نمی شدند.
هر مومیایی سوار بر یک وسیله نقلیه با دکوراسیون خاص منتقل می شود و دور آنها را کاروانی شامل ارابه ها احاطه کرده است.
مومیایی ها برای حفاظت بهتر در جریان این انتقال در جعبه های مخصوص نیتروژن قرار داده شده اند. جاده های مسیر حرکت هم دوباره آسفالت شده تا حرکت آنها روان و بی دست انداز باشد.
این مومیایی ها در سال ۱۸۸۱ و ۱۸۹۸ در دو محفظه در ویرانه تبای (تبس) پایتخت باستانی مصر یا همان الاقصر در مصر علیا کشف شد.
این بقایا در موزه معروف مصر که جهانگردان از اطراف جهان در یک قرن اخیر به دیدن آن را رفته اند قرار گرفت.
مقام های مصری امیدوارند که موزه تازه که در ماه جاری به طور کامل فعال می شود به احیای صنعت گردشگری مصر کمک کند که از درآمدهای مهم کشور است.

این صنعت در یک دهه اخیر به دلیل تلاطم سیاسی و در یک سال اخیر به دلیل همه گیری کرونا ضربه خورده است.
نمایشگاه تازه آنها “مومیایی های تالار سلطنتی” خواهد بود که از روز ۱۸ آوریل به روی عموم باز می شود.
این تالار طوری طراحی شده که فضای دره پادشاهان در الاقصر را برای بازدیدکنندگان تداعی می کند.
“موزه کبیر مصر” که مجموعه معروف توتانخامون در آن مستقر می شود قرار است سال آینده افتتاح شود. این موزه به اهرام بزرگ در جیزه قرار دارد.


-
رویداد های اخیر5 روز پیش
هشدار طالبان به نیروهای خارجی: تا اول ماه می افغانستان را ترک کنید
-
جهان2 روز پیش
روسیه از ۱۰ دیپلومات امریکایی خواسته تا آن کشور را ترک کنند
-
رویداد های اخیر5 روز پیش
وزیر دفاع امریکا پیش از اعلام زمان خروج نیروها از افغانستان به بروکسل رسید
-
اخبار ساحوی4 روز پیش
در حمله طالبان در بادغیس ۷ پولیس جان باختند و دو پولیس اسیر شدند
-
رویداد های اخیر2 روز پیش
امریکا: احتمال افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان وجود دارد
-
رویداد های اخیر4 روز پیش
طالبان: امریکا به تعهدات اش در توافقنامه دوحه عمل نکرده است
-
رویداد های اخیر5 روز پیش
بلینکن: نیروهای ایتلافی یکجا از افغانستان خارج خواهند شد
-
جهان4 روز پیش
امریکا تحریمهای گسترده بر روسیه وضع کرد