بی بی سی فارسی
نقش و جایگاه زبان پارسی در قزاقستان؛ گذشته، امروز و آینده


در آستانه سده نوِ خورشیدی در مجموعه نوشتارهایی به موضوع خط فارسی و دگرگونیهای آن در دوران معاصر- در اینجا به معنای بعد از ورود چاپ- و همچنین به چالشهای پیش روی خط فارسی در روزگار دیجیتال، فضای مجازی و شبکه اجتماعی، پرداخته میشود. صاحبنظران، کارشناسان و پژوهشگران در این نوشتارها با رویکردهای متفاوت و از زاویههای مختلف به موضوع خط در حوزه فرهنگی زبان فارسی پرداختهاند که بمرور در وبسایت بیبیسی فارسی منتشر میشوند. در این مجموعه، رسمالخط، نقطهگذاری و نگارش نویسندگان حفظ شدهاند.

زبان پارسی ماهیتاً یکی از زبانهای زیبا و آهنگین خاورزمین است که همیشه مورد توجه پژوهشگران، بهویژه خاورشناسان بوده است. بسیاری از دانشوران دربارۀ ماهیت و اهمیت زبان پارسی داد سخن دادهاند. برخی از ایرانشناسان به حدی درگیر مطالعۀ زبان پارسی و ایرانشناسی شده بودند که ترجیح دادند در ایران بمانند و برخی هم در کشوری که به آن عشق میورزیدند و تکریمش میکردند، برای همیشه آرمیدند.
در حال حاضر فارغ از جهانیشدن و مسائل سیاسی و اقتصادی بیشمار، بسیاری از خاورشناسان همچنان در حال مطالعۀ زبان پارسی و انجام تحقیقات در زمینۀ ایرانشناسی هستند و انتظار میرود آثار بیشتری در این زمینهها منتشر شود. اما این علاقه و اشتیاق به ایرانشناسی چه سرچشمهای دارد و چرا خاورشناسان، همچنان ایران را میآموزند و زبان فارسی را این همه دوست دارند؟
چه ایرانشناسی و چه زبان پارسی در قزاقستان موضوعهای تازهای نیست، اما همچنان باب روز است، زیرا با گذشتۀ قزاقستان گره خورده است. در گذشته قزاقستان و ایران همجوار هم بودند و فراتر از آن، از زمان قوم باستانی سکایی پیوندهایی داشتهاند. امروز هم قزاقستان و ایران همسایهاند و مرز مشترک آنها در دریای خزر نقش اقتصادی مهمی دارد. همۀ این نکات از اجزاء مطالعات ایرانشناسی در قزاقستان است. و اما چون ایرانشناسی متکی بر زبان پارسی است، این جستار را هم از مقولۀ زبان آغاز کنیم.

نقش و اهمیت زبان پارسی در گذشته: ادبیات و معنویت
زبان پارسی، پیش از همه زبان شعر و ادبیات است. پس از آغاز دوران اسلامی، به لطف قلم رودکی، فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ، مولوی، عبدالرحمان جامی و سرایندگان دیگرِ ادبیات کلاسیک (سدههای ۱۰ تا ۱۵ میلادی)، زبان پارسی محبوبیت زیادی یافت. محتوای غنی و فراگیر آثار این بزرگان بود که ادبیات پارسی را شهرۀ آفاق کرد. درونمایۀ ادبیات فارسی با موضوعهای مربوط به اسلام و تصوف پیوند تنگاتنگ داشت. ایرانیان پس از روی آوردن به دین اسلام تبدیل به منادیان پرشور آیین نوین شدند و در گسترش دین اسلام نقش بارزی داشتند. از این رو، در کنار زبان عربی، پارسی هم زبان فرهنگ و تمدن اسلامی به شمار آمد و در جهان اسلام، بهویژه در آسیای مرکزی آثار ادبی غالباً به همین زبان نوشته میشد.
وقتی که درباره نقش زبان پارسی در گذشتۀ قزاقستان صحبت میکنیم، تأکید بر این نکته بایسته است که این زبان، در تمام ابعاد زندگی حضور داشت؛ اما پیش و بیش از همه در ادبیات، زندگی روحانی و معنوی و فرهنگ قزاقان و دیگر مردمان ترکتبار آسیای مرکزی این حضور مشهود بود.
- معضل خط و زبان؛ سرگذشت پارسی در شوروی پیشین
- سیاستزدگی، تیغی بر گلوی زبان فارسی در افغانستان
- یونیکد؛ فرهنگستان جهانی زبانها؟
- نگاهی به سرگذشتِ زبان و خط فارسی در روزگار ما
- سرگذشت قانون زبان در تاجیکستان
- بیش از یک قرن جدال زبانی-سیاسی؛ خط فارسی یا عربی؟

ادبیات کلاسیک پارسی بر جهان ترکیزبان تأثیر ژرف و شگرفی گذاشته است. این فرآیند در زمان حکومت دودمان قراخانیان (۹۴۲-۱۲۱۲) شدت گرفت؛ چون در آن دوره، اسلام دین رسمی تمام قلمرو تحت فرمان این سلسله شده بود که مناطق یکجانشین و کوچنشین را دربر داشت. “سَتوق بن عبدالکریم بغرا خان” نخستین فرمانروای مسلمان این سلسله بود که در سال ۹۵۵ درگذشت.
پیش از حملۀ مغول در همۀ شهرهای بزرگ ماوراءالنهر مراکز مذهبی و خانقاههای اهل تصوف شکل گرفته بودند. زبان پارسی در آن دوران در زندگی مردمان آسیای مرکزی جایگاه شاخصی داشت. مکتب طریقت یَسویه که پایهگذارش خواجه احمد یسوی (سدۀ ۱۲) بود و اثر معروف او با نام “دیوان حکمت” نه تنها در میان مردمان ترکتبار، بلکه در جوامع پارسیگو هم شناختهشده بودند. آثاری فارسی چون نفحاتالانس عبدالرحمان جامی، لمحات من نفحات القدس به قلم محمد عالم صدیقی علوی و رشحات عین الحیاتِ حسین واعظ کاشفی ملهم از آموزههای این طریقت بودند؛ بخشهایی از این آثار و در مواردی کل کتاب به طریقت یسویه و پیروان آن میپردازد. به بیان دیگر، جهان ترک و جهان ایرانی در جستجوی معنویت و عالم روحانی یکی شده بودند و به پیمودن این راه، اسلام مساعدت میکرد.
جستجوی عالم معنوی و روحانی، به نزدیکی فرهنگها به همدیگر و آموزش و گسترش زبان پارسی انجامید. در نتیجه، ترجمۀ آثار شاعران ایرانی به ترکی به جریان افتاد. گلستان بالترکی، شاهنامه و منطقالطیر از جملۀ این آثار ترجمهشده است.

ترجمۀ آثار فارسی ترکیب زبان ترکی را دگرگونه کرد. از سدههای ۱۱ و ۱۲ به بعد ورود وامواژهها و عبارات فارسی و عربی به ترکی مشاهده میشود. ترجمۀ آثار به ترکی رواج یافت و به همین جهت، ولع آموزش زبان فارسی در میان ترکیزبانان آسیای مرکزی بالا گرفت. بنا به گواهی منابع، آموزش زبان فارسی نسبت به عربی به ترکها آسانتر دست میداد. از این رو زبان فارسی هم جزء برنامۀ تحصیلی مدارس بزرگ منطقه بود و زبان عربی با استفاده از کتابهای درسی فارسی تدریس میشد. کتابهای مختلف دستور زبان عربی نوشته شده بودند؛ با توضیح قواعد به زبان فارسی. در آغاز این کتابها در میان ایرانیان تداول داشت، اما رفته رفته به جوامع ترکیزبان هم راه یافت و محبوب شد. شواهد آن را میتواند در میان کتابها و دستنویسهای نادر فارسی در کتابخانۀ ملی جمهوری قزاقستان و کتابخانۀ علمی موسوم به “غِلِم ارداسی” (سپاه دانش) دید.
با نگاهی به کتابهای کمیاب این گنجینهها میشود به نتیجۀ زیر رسید: ترکتباران آسیای مرکزی، از جمله نیاکان قزاقها در قرون وسطی هنگام ورود به مدارس بزرگ منطقه زبان پارسی را فرا میگرفتند؛ چون پارسی، زبان آموزش و پرورش در آن مدارس بود. اما بهتدریج در سدۀ ۱۸ تا آغاز سدۀ ۲۰ حتی در دوردستترین مناطق کشوری که اکنون قزاقستان نام دارد، آموزش زبان پارسی سادهتر شده بود و زبان پارسی در همۀ مدارس خرد و بزرگ تدریس میشد. در واقع، در آغاز زبان پارسی غالباً در مناطق جنوبی سرزمین کنونی قزاقستان و در مدارس عمده آموزش داده میشد، ولی دیرتر دامنۀ آموزش آن تقریباً همۀ مدارس سراسر قزاقستان را فرا گرفت.
شوقان ولیخانف (۱۸۳۵-۱۸۶۵)، آبای کونانبایف (۱۸۴۵-۱۹۰۴)، شاکریم خدایبردی (۱۸۵۸-۱۹۳۱)، مشهور کوپهیف (۱۸۵۸-۱۹۳۱) و شمار بسیاری از دانشمندان و شاعران و روشنگران قزاق در سدۀ نوزدهم میلادی به زبان پارسی تسلط کامل داشتند. آنها پارسی را در مدارس معمولی آموخته بودند؛ مدارسی که شهرت مؤسسات آموزشی معروفی چون کوکَلتاش و میرعرب را نداشتند، اما دانشآموختگان آنها هم فارسی را بهخوبی فرا میگرفتند. آبای کونانبایف، شاعر سرشناس قزاق نوشته بود:
فضولی، شمسی، صیقلی
نوائی، سعدی، فردوسی
خواجه حافط بو همهسی
مدد بِر یا شاعرِ فریاد
حضور نام این شعرا در شعر آبای به این معناست که آثار آنها را قزاقها در مدارس میآموختند و آبای که آن زمان شاعری جوان بود، با ادبیات فارسی آشنایی خوبی داشته و اشعار پارسی را بسیار دوست داشته است و از شاعران ایرانی خواسته که دستش را بگیرند و در جهان شعر و شاعری به او مدد کنند. همین حالت را میشود در آثار هر یک از شاعران و دانشوران پیشاشوروی قزاق مشاهده کرد.

ولی همانطوری که در شبهقارۀ هند با ورود مستعمرهداران انگلیس زبان پارسی جای خود را به انگلیسی داد، در آسیای مرکزی هم با آغاز سیاستهای استعماری امپراتوری روس، زبان روسی جایگزین پارسی شد. در پی آن مردم قزاق بهجای زبان پارسی به آموزش زبان روسی روی آوردند.
بُلشویکها دست به “تبهکاری” فرهنگی عظیمی زدند و آثار مکتوب مسلمانان آسیای مرکزی را از بین بردند. آنها در زبانهای شرقی سررشتهای نداشتند و هر آنچه را که به خط عربی نوشته شده بود، جزء متون دینی میدانستند و نابود میکردند. در بایگانیهای علمی و خصوصی در قزاقستان شمار اندکی از دستخطها و کُتُب نادر به زبان پارسی باقی مانده است. هر یک از آن آثار باقیمانده روایتی دارد که چگونه از دست بُلشویکها جان به سلامت برده و به روزگار ما رسیده است. و هر یک از آنها صفحهای از تاریخ زندگی معنوی و فرهنگی مردم قزاق است.
افزون بر این، این دستنویسهای پارسی حاکی از اهمیت زبان پارسی در زندگی فرهنگی قزاقهاست و همین آثار است که از پیوند ادبی و فرهنگی و معنوی میان قزاقها و ایرانیان گواهی میدهد. یعنی ایرانشناسان قزاقستان هنوز کارهایی برای انجام دادن دارند. سالیان سال طول خواهد کشید تا همۀ دستنویسهای پارسی در بایگانیهای علمی جمهوری قزاقستان بررسی و مطالعه شود.
نقش و اهمیت زبان پارسی در گذشته: تاریخ و دیپلماسی
زبان پارسی فقط زبان شعر و ادبیات نبود، بلکه زبان تاریخ و دیپلماسی هم به شمار میآمد. منابع بسیاری به زبان پارسی که از بطن تاریخ ایران و هندوستان و آسیای مرکزی و قفقاز برمیآید، دال بر این حقیقت است.
پارسی، به عنوان زبان دری (درباری) تجربۀ زیادی در امور دفترداری و کارگزاری داشت. دربار شاهان ایران دفتر و دبیرخانه داشت و در آنجا دبیران و وقایعنگاران و شاعران و دانشمندان و هنرمندان و متخصصان دیگر کار میکردند. در واقع، همین دفاتر و دبیرخانههای دربار پادشاه بود که بخش عظیمی از میراث نوشتاری ایرانیان را پدید آورد که امروز هم در کتابخانههای ایران و دیگر کشورهای جهان نگهداری میشود.
یکی از اقلام این میراث مکتوب، سالنامهها و نوشتههای تاریخی به زبان پارسی است که تاریخ مفصلی دارد. از این رو، به باور من، نوشتههای تاریخی پیش از حملۀ مغول به زبان پارسی باید موضوع جستاری دیگر باشد. در این مطلب سراغ منابع مکتوب پارسی پس از حملۀ مغول را بگیریم.
هولاکو خان (۱۲۱۷-۱۲۶۵) پس از آن که از میان همۀ نوادگان چنگیز به مقام ایلخانی رسید، دستور داد که تاریخ نیاکانش نگاشته شود و همچنین تاریخ فرمانروایی خود او. عطاملک جُوینی (۱۲۲۶-۱۲۸۳) تاریخدان ایرانی، این خواسته را بجا آورد. محبوبیت “تاریخ جُوینی” بعد از مرگ هولاکو خان هم کمرنگ نشد.
وقتی که سلطان محمود غازان خان (۱۲۷۱-۱۳۰۴) نبیرۀ هولاکو به ایلخانی رسید، دستور داد تا تاریخ مبسوط و جامعتری از زندگی و کارنامۀ نیایش چنگیز خان و همینطور سرگذشت نوادگان هولاکو در ایران بنویسند. آن کتاب هم نوشته شد و “جامع التواریخ” نام گرفت. نویسندۀ آن رشیدالدین فضلالله همدانی (۱۲۴۷-۱۳۱۸) است. در واقع، نخستین بار بود که شجرهنامۀ فرمانروایان ترکومغول به زبان پارسی به این شکل مبسوط و علمی بیان شده بود. بعد از رشیدالدین همدانی تاریخدانان ایرانی بسیاری به شجرهنامۀ شهریاران ترکومغول و ایرانی پرداختهاند و شایان ذکر است که همۀ آنها به جامعالتواریخ و تاریخ جُوینی استناد کردهاند.
تاریخنگاری پارسی در دوران سلطنت تیمور گورکانی و نوادگان او باز یک پله صعود داشت و آثار تاریخی ارزشمند بسیاری نوشته شد که روایتشان از دوران نوح پیغمبر آغاز میشد و تا زمان سلطنت شهریاری ادامه داشت که نوشتن آن اثر را سپارش داده بود.
بدین گونه، ما با چند نوع از منابعی سروکار داریم، اعم از هولاکویی، تیموری، صفوی، بابری، چغتایی، خیوهای و غیره. همۀ این منابع پارسی با تاریخ آسیای مرکزی و قزاقستان پیوند مستقیم دارند. در زمان شوروی پارهای از این منابع پارسی که مربوط به تاریخ آسیای میانه و قزاقستان بود، مطالعه و منتشر شد مثل:
مطالبی دربارۀ تاریخ خاننشینهای قزاق در سدههای ۱۵-۱۸ (با استناد به نوشتههای پارسی و ترکی)، گردآوری س. ابراهیمف، ن. مینگُلف، ک. پیشچولینا، و. یودین؛ آلماتی، انتشارات نائوکا، ۱۹۶۹
پس از فروپاشی اتحاد شوروی، مطالعۀ منابع پارسی ادامه داشت و یک کتاب دیگر هم در این زمینه به چاپ رسید:
م.خ. ابوسعیدوا، یو.گ. بارانوا. منابع مکتوب دربارۀ تاریخ و فرهنگ قزاقستان و آسیای مرکزی در سدههای ۱۳ تا ۱۸؛ آلماتی، انتشارات دایکپرس، ۲۰۰۱
به جز این دو کتاب، در زمینۀ دستنویسهای پارسی چند کار علمی هم انجام گرفته و مقالاتی منتشر شده است. در همین مورد میشود به انتشار کتاب پنججلدۀ “تاریخ قزاقستان در منابع پارسی” اشاره کرد: تاریخ قزاقستان در منابع پارسی؛ آلماتی؛ انتشارات دایکپرس.
در برآیند این بخش باید گفت که آموزش منابع پارسی دربارۀ خاننشین قزاقها و تاریخ روابط دیپلماتیک مسلمانان، راه ما را برای مطالعۀ تاریخ قزاقستان بسیار هموارتر میکند. مطالعۀ مکاتبات دیپلماتیک میان خانهای قزاق و پادشاهان ایرانی امروز هم موضوع مورد علاقۀ ایرانشناسان است. در واقع، این بخش از ایرانشناسی کار و تلاش بسیار بیشتری میخواهد، چون بسیاری از اسناد ناگشوده مانده است. لازمۀ مطالعۀ آنها فقط زبان پارسی نیست، بلکه دانش تاریخ قزاقستان و ایران و کشورهای همسایه هم برای روشنی انداختن به گوشههای تاریک این مأخذ ضروری است.
زبان پارسی در حال حاضر
در گذشتۀ شوروی، ما در قزاقستان دانشکدۀ خاورشناسی نداشتیم و زبان پارسی رسماً در هیچ مؤسسهای تدریس نمیشد. به همین دلیل، برای تحصیل ایرانشناسی باید به مسکو یا لنینگراد یا تاشکند و دوشنبه سفر میکردیم.
درست در آستانۀ فروپاشی اتحاد شوروی بود که در سال ۱۹۸۹ در دانشگاه ملی فارابی قزاقستان دانشکدۀ خاورشناسی گشایش یافت. در این دانشکده در آغازِ کار شش زبان شرقی تدریس میشد و اکنون هشت زبان. از آن زمان تا کنون مکتب خودویژۀ خاورشناسی قزاقستانی شکل گرفته که ایرانشناسی را هم دربر دارد. زبان پارسی همچنین در دانشگاه ملی اروآسیایی گومیلیوف و دانشگاه روابط بینالملل و زبانهای جهانی آبیلایخان قزاقستان آموزش داده میشود.
ایرانشناسان قزاقستانی همان کاری را ادامه میدهند که خاورشناسان در زمان شوروی و پیش از آن آغاز کرده بودند. همکنون در دانشکدۀ خاورشناسی دانشگاه دولتی فارابی قزاقستان دانشجویان ایرانشناسی در سه رشته آموزش میبینند: زبانشناسی خارجی، خاورشناسی و ترجمه. دانشآموختگانِ هر یک از این تخصصها دستآوردهای بسیاری داشتهاند و در عرصههای علمی مختلف قزاقستان کار میکنند.
لازم به ذکر است که همانا دانشگاه ملی فارابی قزاقستان، مهمترین مرکز پرورش متخصصان زبدۀ ایرانشناسی در کشور است. هماکنون دانشآموختگان رشتههای ایرانشناسی، ترجمه و زبانشناسی فارسی از جملۀ متخصصان محبوب این رشتهها در داخل و خارج قزاقستان هستند.
ایرانشناسان قزاقستانی تاریخ، ادبیات، فرهنگ، ادیان، فلسفه، سیاست و اقتصاد ایران را میآموزند و در همۀ این زمینهها کتاب و مقالات بسیاری نوشتهاند. در عین حال، با مؤسسات آموزشی ایران نشستها و سمینارهای علمی مشترک یا میزگردها برگزار میشود.
طی این مدت بیش از بیست کتاب از پارسی به قزاقی ترجمه شده و همینطور از قزاقی به پارسی. یکی از کتابهای ترجمهشده رمان حماسی مختار عوضف، نویسندۀ معروف قزاق با نام “راه آبای” است که سال ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) نازلی اصغرزاده در تهران آن را به زبان پارسی منتشر کرد.
آثار شاعران کلاسیک ایران هم به زبان قزاقی ترجمه و بارها مننشر شده است. نوشتههای پارسی درباره تاریخ خاننشین قزاقها تحقیق شده و مکاتبات دیپلماتیک میان خانهای قزاق و پادشاهان ایرانی همچنان مطالعه میشود.
ایرانشناسان قزاق چند کتاب درسی دستور زبان پارسی را خودشان نوشتهاند و همچنین کتابهایی را درباره ادبیات و تاریخ ایران.
اما همۀ اینها تازه آغاز راه است و انتظار میرود که کار بسیار بیشتری انجام بگیرد. هنوز میتوان در زمینۀ آثار پارسی بازمانده در قزاقستان، رد و بدل پیامهای دیپلماتیک و ادبیات پارسی در کل و همچنین ترجمۀ ادبیات کلاسیک و نوین پارسی به قزاقی و وارونه تحقیقات و کارهای بسیاری انجام داد.
در حال حاضر ایرانشناسی در قزاقستان بیش از پیش نیازمند کمک و پشتیبانی است. تحریمهای اقتصادی علیه ایران روی برنامههای فرهنگی و علمی ایران با کشورهای دیگر، از جمله قزاقستان سخت تأثیر گذاشته است. در گذشته استادان و دانشجویان و پژوهشگران ایرانشناسی بهکرات به ایران سفر میکردند و در نشستها و سمینارهای علمی حضور مییافتند، اما ظرف چند سال اخیر تعداد چنین سفرها بهمراتب کاهش یافته است.
ایرانشناسی قزاقستان مسائل و مشکلاتِ دیگری هم دارد که یکی از آنها کمبود فرصتهای شغلی برای دانشآموختگان این رشته است. در نتیجه، بسیاری از فراغالتحصیلان در زمینههای دیگر کار میکنند.
در حال حاضر از دید بسیاری از جوانان، ایرانشناسی یک شغل باکلاس یا معتبر به شمار نمیآید. از سوی دیگر، آموزش زبان انگلیسی دسترستر و آسانتر شده و باکلاستر محسوب میشود. از این رو جوانان دنبال چیزی میروند که برای آیندۀ خود سودمندتر میدانند.
اما ما همچنان امیدواریم که آتش عشق و شوق به زبان پارسی در قزاقستان فرو ننشیند. امیدواریم که این اشتیاق به زبان پارسی تداوم داشته باشد.
پیوند میان قزاقستان و ایران فقط جنبۀ ادبی و معنوی ندارد، بلکه ارتباطات تاریخی و اقتصادی این دو کشور هم بر اهمیت ایرانشناسی میافزاید. ایران و قزاقستان، همپیمانان مهم منطقهای هستند و روابط آنها در زمینههای اقتصادی و انرژی، توسعۀ زیرساختها، کشاورزی و ترابری رو به رشد است.
در سرانجام این جستار باید گفت که نخست، مردم قزاق همواره به زبان و ادبیات پارسی و فرهنگ ایرانی عشق ورزیدهاند. دو اینکه میان قزاقستان و ایران همواره روابط گرم و دوستانه برقرار بوده است. پیوندهای ادبی و تاریخی و معنوی میان دو کشور همیشه موضوع پژوهشهای ایرانشناسان قزاقستان بوده و خواهد بود. سه اینکه قزاقستان و ایران، همکاران اقتصادی سترگی هستند و از راه دریای خزر به هم راه دارند.
پس دلائل، اندک نیست که به تداوم علاقۀ قزاقها به زبان پارسی امیدوار باشیم.
و زبان پارسی، صرف نظر از بد و نیک روزگار، همچنان در جایگاه زیباترین زبان خاورزمین خواهد درخشید. به پنداشت من، آثار رودکی و فردوسی و حافظ و سعدی و مولوی و جامی و دیگر سخنوران پارسیگو همیشه توجه پژوهشگران سراسر جهان را به خود جلب خواهند کرد، چون آنها به موضوعهایی پرداخته بودند که امروز هم مطرح است و تازگی دارد.
بی بی سی فارسی
‘یک دور دیگر’؛ چگونه فیلمی در مورد مشروبنوشی به ستایش زندگی بدل شد؟


در عجیبترین فصل جوایز سینمایی که تاکنون دیدهایم، یک فیلم دانمارکی در مورد چهار مرد میانسال سفیدپوست که یک نظریه را با نوشیدن الکل میآزمایند، به موفقیتی بزرگ بدل شده است.
“یک دور دیگر” فیلمی به کارگردانی توماس وینتربرگ با بازی مدس میلکسن برنده چهار جایزه اروپایی در ماه دسامبر شد.
این فیلم همچنین نامزد چهار جایزه بفتا از جمله در بخش بهترین بازیگر برای میکلسن و نامزد دو جایزه اسکار از جمله در بخش بهترین کارگردانی است.
کارگردان فیلم میگوید که هر جایزهای که فیلم ببرد (مثل خود فیلم) یادبود ایدا دختر نوجوان او است که چهار روز پس از شروع فیلمبرداری در تصادف اتومبیل کشته شد. این دختر ۱۹ ساله قرار بود در این فیلم بازی کند.
- برترین فیلمهای ۲۰۲۰ تا امروز
- ایمان پرشور و امیال سرکوب شده در آثار کارل درایر
- جنگ و صلح؛ داستانِ ودکا و کرملین

وینتربرگ میگوید: “این فیلم خیلی برایم خاص است چون هنگام ساخت آن دخترم را از دست دادم. به همین دلیل فیلم را برای او و به افتخار او ساختیم. او عاشق این پروژه بود و آن را میستود؛ بنابراین هر تلالو درخشش فیلم به او تعلق دارد.”
“اوایل، ادامه کار تقریبا غیرممکن بود، همه ما خرد شده بودیم. تنها راه ادامه کار این بود که فیلم را برای او بسازیم. به همین دلیل نام دختر من در پایان فیلم به چشم میخورد. این به من انگیزه میدادصبح از خواب بیدارم شوم تا برایش کاری انجام دهم. احساس میکردم، فیلم برایم معنای خاصی داشت هرچند که در عین حال همه چیز بیمعنا به نظر میرسید.”
کارگردان “یک دور دیگر” میگوید این قضیه موجب شد که فیلم “باشکوهتر” شود: “اول قرار بود فیلمی در مورد الکل و رفاقت بسازیم، بعد بلندپروازانه به این فکر افتادیم که یک دور دیگر را راجع به زندگی بسازیم. نه فقط راجع به زنده ماندن، بلکه در مورد زندگی. فیلم در کلاس ایدا و میان همکلاسیهای او در مدرسه فیلمبرداری شد و به نوعی بزرگداشت جوانی و نوع زندگی او نیز بود.”

وینتربرگ فیلمنامه “یک دور دیگر” را با همکاری توبیاس لیندولم، فیلمنامهنویس دانمارکی نوشت. مدس میکلسن، نقش مارتین یک معلم تاریخ را بازی میکند که همراه رفقایش تامی، پیتر و نیکلای (با بازی توماس بو لارسن، لارس رانته و مگنوس میلنگ) این فرضیه را آزمایش میکنند که الکل میتواند کمک کند سرزندگی و طراوت از دست رفته جوانی را بازیابند.
نویسندگان فیلم از فرضیه فین اسکاردرود، روانپزشک نروژی الهام گرفتهاند که میگوید خون انسان مادرزاد ۰/۰۵ درصد کمبود الکل دارد. وینتربرگ میگوید: “او معتقد است که این مقدار الکل میتواند خلاقیت، شجاعت و انگیزه ایجاد کند. من همچنین تاریخ جهان را مطالعه کردم و از کشف این حقیقت مشعوف شدم که بسیاری از بزرگترین دستاوردها برای کسانی حاصل شده که در هنگام بدست آمدن آنها، احتمالا مست بودهاند.”
“من و توبیاس لیندولم کشف کردیم که الکل میتواند افراد و موقعیتها را ارتقا دهد و همزمان میتواند انسانها را بکشد و خانوادهها را متلاشی کند.”

“ما میخواستیم بزرگداشتی برای الکل برگزار کنیم اما واضح است که قصد داشتیم این کار را تلویحی انجام دهیم. هرگز نمیخواستیم بیانیهای اخلاقی راجع به الکل صادر کنیم همان طور که قصد نداشتیم یک آگهی تبلیغاتی برای الکل بسازیم.”
آقای وینتربرگ همچنین میگوید که هنگام فیلمبردای خبری از مصرف الکل نبود: “موقع فیلمبردای هیچ کس الکل نمینوشید اما هنگام تمرین و گرفتن برداشتهای آزمایشی ما برای امتحان کردن فرآیند تحقیق، لبی تر میکردیم.”
“یک دور دیگر”، آخرین همکاری بین وینتربرگ و میکلسن است. این دو هنرمند دانمارکی سال ۲۰۱۲ در فیلم شکار نیز همکار بودند؛ اثری در مورد آزار کودکان که نامزد اسکار، گلدن گلوب و بفتا شد و میکلسن با بازی در آن برنده جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن شد.
وینتربرگ در مورد این بازیگر میگوید: “او خودِ فیلمِ یک دور دیگر است و همین طور سه بازیگر دیگر. این فیلم برای آنها و بخصوص مدس ساخته شده است. آنها تبدیل به یک فیلم سینمایی شدهاند و این دو را نمیتوان از یکدیگر جدا کرد.”
“مدس بازیگر فوقالعادهای است و بهترین سازی که یک رئیس ارکستر میتواند در اختیار داشته باشد. و فیلم، همان طور که دیدید با یک رقص تمام میشود. این قدرت او به عنوان یک هنرپیشه را نشان میدهد. او عالی کار کرد.”

فیلم پارسال و زمانی که سینماهای دانمارک باز بودند، بسیار پربیننده شد. وینتربرگ میگوید: “نگران بودم که فیلمی که از الکل و نوشیدن احمقانه پر شدهاست و با صحنه رقص آغاز میشود را در دنیایی که با مرگ و بحرانهای مالی روبرو بود، نمایش دهم.”
“نگران بودم که فیلم کمی بیربط به نظر برسد ولی عکس آن اتفاق افتاد. به نظرم مردم به رفتاری غیر منطقی و کاملا فیزیکی نیاز داشتند. از خوش شانسی من به نظر میرسید که مردم فیلم را در آن موقعیت بیشتر هم دوست داشتند.”
“ما جوانان ۱۹ سالهای را داشتیم که با کولهپشتیهایی که در آن آبجو گذاشته بودند برای بار چهارم به تماشای این فیلم مینشستند و همین طور الکلیهای ناشناسی که فکر میکردند موضوع فیلم در مورد آنهاست.”
نقطه اوج “یک دور دیگر” موفقیت سینمای مستقل اروپاست؛ آن هم زمانی که سینماها حدود یک سال است بسته هستند و اقتصاد سینما وضعیت بیثباتی دارد.

وینتربرگ از سازمانهایی مانند آکادمی اسکار به دلیل ادامه دادن فعالیتهایشان تمجید کرد: “آنها برای سینما میجنگند و این نیازمند توجه است. هرچند که ممکن است موفقیت آنها به اندازه قبل از محدودیتها نباشد.”
“من تا حالا برنده اسکار نشدهام. اگر برنده شوم بسیار اسباب افتخارم است. خیلی به دخترم فکر میکنم. این فیلم بخصوص برایم معنای دیگری دارد؛ متفاوت از تمام فیلمهایی که تا الان ساختهام. همین حالا هم با دیدن سکانسهایی که به یاد دخترم ساختم، حس عجیبی پیدا میکنم.”
بی بی سی فارسی
زبان در جاده سیاست؛ ماجرای تغییر خط در ترکیه


در آستانه سده نوِ خورشیدی در مجموعه نوشتارهایی به موضوع خط فارسی و دگرگونیهای آن در دوران معاصر- در اینجا به معنای بعد از ورود چاپ- و همچنین به چالشهای پیش روی خط فارسی در روزگار دیجیتال، فضای مجازی و شبکه اجتماعی، پرداخته میشود. صاحبنظران، کارشناسان و پژوهشگران در این نوشتارها با رویکردهای متفاوت و از زاویههای مختلف به موضوع خط در حوزه فرهنگی زبان فارسی پرداختهاند.
در این مجموعه، رسمالخط، نقطهگذاری و نگارش نویسندگان حفظ شدهاند.

بحث در مورد نارساییهای خط عربی، تنها مربوط به زبان فارسی و ایران صد سال اخیر نبوده است. این خط و ضعف و قوتهایش در سالهای آغازین جمهوری ترکیه و پیشتر از آن در دوران عثمانی هم، یکی از دغدغههای روشنفکران و در عین حال سیاسیون ترکیه هم بوده است.
نزدیک به یکصد سال پیش، ترکیه خط خود را از عربی به لاتین تغییر داد و این تغییر به یکی از مهمترین و جنجالبرانگیزترین اصلاحاتی تبدیل شد که هنوز هم در این کشور موضوع بحث و درگیری است. از یک طرف طرفدارن این تغییر از مدرن شدن جامعه ترکیه و ارتباط بیشتر این کشور با جهان غرب سخن گفته و از سویی دیگر مخالفان آن، به گسست تاریخی بهوجود آمده در جامعه ترکیه و تبعات ناشی از آن سخن میگویند.
نگاهی به تاریخچه و تبعات مثبت و منفی این تغییر، میتواند ایرانیان را به درکی از آنچه عملا در فرآیند تغییر خط اتفاق میافتد برساند.
داستان تغییر خط ترکی از عربی به لاتین
ترکها در طول تاریخ خود از الفباهای بسیاری مانند اورخون، سیریلیک و یونانی استفاده میکردند. پس از استیلای اسلام در منطقه آناتولی برای نزدیک به ۱۰۰۰ سال، زبان ترکی با استفاده از الفبای ترکی عثمانی که مبتنی بر خط عربی بود نوشته میشد اما این خط برای نوشتن کلمات ترکی ناکافی و ناقص بود. برای برخی از واجهای چند حرف و برای برخی دیگر به ویژه واجهای صدادار، هیچ حرفی وجود نداشت.
از اواسط قرن نوزدهم میلادی و با رواج تلگراف و صنعت چاپ، بحث در مورد الفبای ترکی و مشکلات و ضعفهای خط عربی برای نگارش زبان ترکی آغاز شد. در این دوره، برخی روشنفکران ترک شروع به بحث در مورد دلایل عقبماندگی عثمانی در برابر غرب پرداختند. یکی از مهمترین مواردی که این روشنفکران روی آن دست گذاشتند، بالا بودن نرخ بیسوادی و اصلاحاتی بود که باید در زمینه آموزش انجام میپذیرفت. اصلاح الفبای ترکی یکی از این موارد بود. البته بیشتر این بحثها پیرامون اصلاح خطِ موجود و تغییراتی در جهت بهینه کردن آن بود نه تغییر کامل خط..
با فروپاشی امپراطوری عثمانی و تاسیس جمهوری ترکیه در سال ۱۹۲۳ به رهبری مصطفی کمال آتاتورک، که خود تحصیل کرده مدارس نظامی سکولار و غربگرا بود و تصمیم داشت تا با گسستی همه جانبه از میراث عثمانی تاریخی یکسره جدید برای ترکیه نوین بسازد، اصلاحات وسیعی در زمینههای گوناگون در دستور کار قرار گرفت.
در سال ۱۹۲۸ یکی از تنشزاترین این اصلاحات، یعنی تغییر خط ترکی از عربی به لاتین که در ادبیات سیاسی ترکیه به نام “انقلاب حروف” نامیده میشود، آغاز شد. الفبای جدید برگرفته از الفبای لاتین و متشکل از ۲۹ حرف بود که هفتتای آنها (Ç، Ğ، I، İ، Ö، Ş وÜ) شکل تغییر یافتهای از حروف اصلی لاتین بود که متناسب با احتیاجات آوایی زبان ترکی ساخته شده بودند. این “انقلاب” تاثیرات کوتاه و بلند مدت بسیاری چه در عرصه فرهنگ و چه در عرصه سیاست و اجتماع ترکیه برجا گذاشت.
محافظهکاران با این استدلال که حذف خط عربی از الفبای ترکی هویت مذهبی ترکیه را از بین برده و باعث جدایی این کشور از جهان اسلام میشود مخالف این طرح بودند. عده دیگری از روشنفکران هم به دلایلی دیگر با این طرح و نحوه اجرای آن مخالفت میکردند.
علیرغم پیشنهادات داده شده برای تغییر الفبا در طول ۳ سال، آتاتورک دستور داد تا این تغییر ۳ ماهه اجرایی شود. معنی اینکار تغییر نام خیابانها، مغازهها و علایم عمومی، به روز شدن اسناد رسمی و تالیف و چاپ کتابهای درسی جدید بود، صرف نظر از اینکه شهروندان میتوانند آنها را بفهمند یا نه.
همه شهروندان بین شانزده تا چهل سال سن ملزم به آموختن خط جدید شدند و مدارسی به این منظور افتتاح شد. فقط در استانبول نزدیک به دویست هزار زن و مرد در کلاسها ثبت نام کردند.
آتاتورک برای توجیه و ترویج خط جدید با گچ و تخته سیاه قابل حمل به بسیاری از نقاط کشور سفر کرد و خط جدید را تقریباً در هر محیطی مانند مدارس، میدانها و سایر مکانهای عمومی توضیح داد: “دوستان من، زبان غنی و هماهنگ ما از امروز میتواند خود را با حروف جدید ترکی نشان دهد. ما باید خود را از شر این نشانههای نامفهوم و بیمعنی، که قرنها ذهن ما را در زندانی آهنین نگه داشته بود، نجات دهیم. شما باید خط ترکی جدید را به سرعت یاد بگیرید و آن را به دیگر هموطنان، زنان، مردان، باربرها و قایقرانان بیاموزید. این را به عنوان وظیفهای ملی و میهنی در نظر بگیرید … اکنون زمان ریشهکن کردن خطاهای گذشته است. ما باید این خطاها را ترمیم کنیم … ملت ما با ذهن و الفبای خود جایگاهش را در جهان متمدن نشان خواهد داد.”
به این صورت مساله تغییر خط نه فقط به اصلاحاتی در زبان نوشتاری که خط جدید را به یکی از خطوط قرمز سکولارهای ترکیه تبدیل کرده و خط عربی ارتجاعی و حروف لاتین مترقی قلمداد شدند.
با تصویب این قانون نوشتن ترکی به خط قبلی ممنوع شد و با تاسیس فرهنگستان زبان ترکی در سال ۱۹۳۲، قوانین جدیدی برای حذف کلمات و اصطلاحات عربی و فارسی، به عنوان بخشی از ساخت “ترکیه جدید” و رسیدن به زبان “ترکی خالص” وضع شد. شهرهایی که نام غیر ترکی داشتند تغییر کردند. کتابهایی که در متن آنها زبان فارسی و یا عربی استفاده شده بود، حتی کتابهای دینی ممنوع شدند. استفاده از متون قبلی تنها با قصد امور پژوهشی مجاز اعلام شد و معلمان هم موظف به عدم استفاده از این دو زبان در تدریس شدند و زبان فارسی و عربی هم به عنوان زبان خارجی از برنامه آموزشی مدارس ترکیه حذف شدند.

دستآوردها و گرفتاریهای تغییر خط
هرچند تصمیم تغییر خط از عربی به لاتین و پاکسازی زبان، مانند بسیاری دیگر ازتصمیمهای دولت تازه تاسیس ترکیه، نه برآمده از سطح جامعه و حتی روشنفکران محلی که تصمیمی یک جانبه و بالا به پایین برای متجدد کردن جامعه بود اما این تغییر دستاوردهایی را با خود به همراه داشت.
یکی از مهمترین این دستاوردها، یکسان شدن گفتار و نوشتار ترکی بود. به صورت خاص حروف صداداری که در زبان ترکی موجود و خط عربی حرفی برای ثبت آنها ندارد. پروفسور مینا اورگان استاد دانشگاه و نویسنده در خاطرات خود این تغییر را چنین توصیف میکند: “من به خوبی ظهور الفبای لاتین را به یاد می آورم. گرچه من بچهای باهوش طبیعی بودم و دو زبان خارجی یاد گرفته بودم، اما نمیتوانستم زبان خودم را به درستی بخوانم. حروف عربی برای زبان ترکی نامناسب هستند، وقتی متنی که با حروف عربی نوشته شده است را میخوانم، گیج میشوم. به عنوان مثال، متداولترین حروف صدادار ترکی u ،ö و ü در بین حروف عربی وجود نداشتند و به جای آنها “و” وجود داشت که آن را می توان به پنج روش مختلف تلفظ کرد.”
همچنین در جامعهای که نرخ باسوادی در آن نزدیک به ۱۰ درصد بود، این تغییر آسانتر بود اما از سوی دیگر در طی ۳ ماه بخش بزرگی از این تعداد هم به جمع بیسوادان پیوستند. برای مبارزه با این حجم بیسوادی در دهههای ۳۰ تا ۵۰ میلادی طرحهای دیگری با نام “خانههای مردم” و “انستیتوهای روستایی” شکل گرفتند و نرخ باسوادی در سال ۱۹۳۵ به ۲۰ درصد رسید. امکان چاپ ارزان و راحتتر کتابهایی با الفبای جدید (خط عربی به نزدیک به ۴۰۰ قطعه برای حروفچینی نیاز داشت) توانست وضعیت سوادآموزی را بهبود بخشد.
اما دلیل اصلی این تغییر خط را نمیتوان تنها با مزایای خط لاتین به عربی مرتبط دانست. یکی از مهمترین دلایل اصرار آتاتورک به تغییر خط، برنامه او برای گسست از تمام مظاهر قدیم و در عین حال برای فاصله گرفتن جامعه ترکیه از اسلام بود. این خط در عین حال از نظر سیاسی کمک کرد تا ترکیه از شرق و اسلام گسسته و به کشورهای غربی نزدیکتر شود. هرچند این تغییر خط و از بین رفتن ارتباط مردم با متون گذشته در عین حال گسستی تاریخی در تاریخ معاصر ترکیه ایجاد کرد که خود موجب جریانی از دل جامعه برای بازگشت به خویشتن شد. بسیاری از حرکتهای اسلامی و محافظهکار در دهههای اخیر هم از دل این بازگشت به خویشتن متولد شدند.
اما این رفرم زبانی، باعث تبعیضاتی علیه مخالفان این تغییر و سایر اقلیتها هم شد. به عنوان مثال هنگامی که دارالفنون قدیمی در استانبول مجدداً تاسیس شد، دو سوم کادر آموزشی این دانشگاه اخراج شدند و تنها پیروان اصلاحات کمالیستی و طرفداران خط جدید توانستند موقعیت خود را حفظ کنند. این تازه آغاز بسیاری از پاکسازیهای دانشگاههای ترکیه در سالهای بعدی بود.
این اصلاحات هدف سیاسی دیگری هم داشت؛ امحای اقلیتهای ترکیه در ساختار دولت/ملت مبتنی بر ترک بودن. در حالی که حروف جدیدی به الفبای لاتین اضافه شدند، سایر حروفی که در زبانهای دیگر منطقه آناتولی وجود داشتند ممنوع اعلام شدند. حروف Q ،X وW به علت آنچه سازگار نبودن با آوای ترکی خوانده شد جایی در این الفبا پیدا نکردند و در عین حال استفاده از این سه حرف غیرقانونی تلقی و جرم محسوب شده و تنها در صورتی که بخشی از یک کلمهی لاتین بود مجاز تلقی میشد.
اما این سه حرف هجاهایی را در زبان کردی نمایندگی میکردند. با اجرایی شدن این قانون کسانی که در نامشان این حروف وجود داشت قادر به گرفتن شناسنامه نبودند و کسانی هم به علت استفاده از این سه حرف در نوشتههایشان زندانی شدند. حساسیت به این حروف تا حدی بود که استفاده از آنها از سوی دولت ترکیه به مثابه “حمایت از تروریسم” تلقی میشد.
این ممنوعیت تا چند سال پیش برقرار بود و در سال ۲۰۰۷ شهردار یکی از شهرهای منطقه کردنشین ترکیه به علت نوشتن تبریک نوروز با حرف W دادگاهی شد. دو سال بعد ۲۰ تن از شهروندان کرد ترکیه به همین جرم جریمه شدند. در نهایت در سال ۲۰۱۳ حروف W، Q و X قانونی شدند.
زبان و خط، دعوایی که هنوز ادامه دارد
مساله خط عربی یا لاتین هنوز هم عرصه مهمی برای درگیریهای سیاسی در ترکیه است. از یکسو طریقتهای اسلامی تبلیغات زیادی برای بازگشت خط عربی و آموزش زبان عثمانی انجام میدهند و از سوی دیگر بخشهای مدرنتر جامعه، این خط را به نوعی نماینده محافظهکاری و عقبماندگی در جامعه میبینند. بسیاری یکی از دلایل بروز اسلامگرایی سیاسی در دهههای اخیر در ترکیه را سیاستهای مدرنیته از بالای آتاتورک و سالهای اول جمهوری به ویژه تغییر یکباره خط مرتبط میدانند.
رئیس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان در سال ۲۰۱۴ در مراسم اهدای جایزه هیئت تحقیقات علمی و فناوری ترکیه گفت: “در حالی که ما زبانی بسیار غنی داشتیم که برای تولید علم بسیار مناسب بود، یک شب خوابیدیم و صبح روز بعد زبانمان از بین رفته بود. اکنون ما به سطح کشوری رسیدهایم که به زبانهای خارجی علم میآموزد و کلمات کنونی زبان ترکی برای فلسفهورزی کفایت نمیکند.” البته این اولین و آخرین باری نبود که اردوغان به تغییر خط و زبان ترکی اشاره میکرد.
در همین سال “نوزدهمین شورای ملی آموزش” تصویب کرد که ترکی عثمانی باید به عنوان یک واحد درسی اجباری به برنامه آموزشی دبیرستانها افزوده شود. با اعلام این خبر صدای کمالیستها درآمد و این موضوع را گام جدیدی از سوی دولت برای عدول از اصول لائیسیته دانسته و تلاشی برای بازگشت به دوران عثمانی تلقی کردند. هرچند این طرح هنوز هم اجرایی نشده و شهروندان ترکیه هنوز از خواندن متون پیشتراز یکصد سال پیش خود ناتوان هستند.
قسمتهای قبلی مجموعه زبان و خط فارسی:
- پرسشهایی درباره جنبشهای اصلاحی خط و زبان فارسی
- چرا هیچ خطی هیچگاه کامل نیست؟
- زبان و خط در آینه فرهنگ و سیاست
- عوامل و دلایل تغییرات خط و زبان
- نگاهی به خطوط گذشته و امروز فارسی
- فارسی، زبانی کهن، چندخطی و بینالمللی
- رویکردها به زبان و خط
- ‘کاغذ اخبار’؛ سرگذشت اولین روزنامهی ایران
- افسانههای تغییر خط
- آیا خط سیریلیک سرنوشت تاجیکان را رقم میزند؟
- یگانهگی روش املای زبان فارسی دری در افغانستان یک نیاز جدّیست
- ‘تقابل با فرهنگستان’؛ مانعی جدی در راه نظاممند کردن خط فارسی
- شورای اصلاحِ خط ِفارسی چرا و چگونه تشکیل و تعطیل شد و چه کرد؟
- شورایِ بازنگری در شیوهیِ نگارشِ خطِ فارسی؛ گامی ‘مهم اما ناتمام’
- نقش و جایگاه زبان پارسی در قزاقستان؛ گذشته، امروز و آینده
- معضل خط و زبان؛ سرگذشت پارسی در شوروی پیشین
- سیاستزدگی، تیغی بر گلوی زبان فارسی در افغانستان
- یونیکد؛ فرهنگستان جهانی زبانها؟
- نگاهی به سرگذشتِ زبان و خط فارسی در روزگار ما
بی بی سی فارسی
بازگشت شاهان باستانی مصر در رژه مومیاییها

مصری ها نظارهگر رژه تاریخی حاکمان کهن این سرزمین در قاهره پایتخت هستند.
در این برنامه پر زرق و برق چند میلیون دلاری ۲۲ مومیایی – ۱۸ شاه و چهار ملکه – از موزه نئوکلاسیک مصر به نمایشگاه جدیدی در فاصله ۵ کیلومتری محل قبلی منتقل می شوند.
این مومیایی ها در میان تدابیر شدید امنیتی که با جایگاه و منزلت سلطنتی آنها همخوانی دارد به موزه جدید ملی تمدن مصر منتقل می شوند. این برنامه “رژه طلایی فراعنه” نام دارد.
آنها به ترتیب زمانی سلطنت خود منتقل می شوند؛ از تائو دوم فرمانروای سلسله هفدهم گرفته تا رامسس نهم، که در قرن ۱۲ قبل از میلاد سلطنت می کرد.
مصر یک سال پیش افزایش شدید آمار ابتلا به کووید -۱۹ را تجربه کرد، اما بعدا به دنبال کاهش آمار ابتلا و مرگ، محدودیت های گردهمایی در فضای باز لغو شد.
یکی از جذابیت های اصلی رویداد روز شنبه شاه رامسس دوم، معروف ترین فرعون از دوران پادشاهی جدید، است که برای ۶۷ سال حکمرانی کرد و به خاطر امضای اولین پیمان صلح معروف است.

یک جاذبه دیگر ملکه حتشِپسوت یا بانوی اشرافی اصیل است. او در زمانی حاکم شد که طبق آداب و رسوم وقت، زنان فرعون نمی شدند.
هر مومیایی سوار بر یک وسیله نقلیه با دکوراسیون خاص منتقل می شود و دور آنها را کاروانی شامل ارابه ها احاطه کرده است.
مومیایی ها برای حفاظت بهتر در جریان این انتقال در جعبه های مخصوص نیتروژن قرار داده شده اند. جاده های مسیر حرکت هم دوباره آسفالت شده تا حرکت آنها روان و بی دست انداز باشد.
این مومیایی ها در سال ۱۸۸۱ و ۱۸۹۸ در دو محفظه در ویرانه تبای (تبس) پایتخت باستانی مصر یا همان الاقصر در مصر علیا کشف شد.
این بقایا در موزه معروف مصر که جهانگردان از اطراف جهان در یک قرن اخیر به دیدن آن را رفته اند قرار گرفت.
مقام های مصری امیدوارند که موزه تازه که در ماه جاری به طور کامل فعال می شود به احیای صنعت گردشگری مصر کمک کند که از درآمدهای مهم کشور است.

این صنعت در یک دهه اخیر به دلیل تلاطم سیاسی و در یک سال اخیر به دلیل همه گیری کرونا ضربه خورده است.
نمایشگاه تازه آنها “مومیایی های تالار سلطنتی” خواهد بود که از روز ۱۸ آوریل به روی عموم باز می شود.
این تالار طوری طراحی شده که فضای دره پادشاهان در الاقصر را برای بازدیدکنندگان تداعی می کند.
“موزه کبیر مصر” که مجموعه معروف توتانخامون در آن مستقر می شود قرار است سال آینده افتتاح شود. این موزه به اهرام بزرگ در جیزه قرار دارد.


-
رویداد های اخیر5 روز پیش
هشدار طالبان به نیروهای خارجی: تا اول ماه می افغانستان را ترک کنید
-
جهان2 روز پیش
روسیه از ۱۰ دیپلومات امریکایی خواسته تا آن کشور را ترک کنند
-
رویداد های اخیر5 روز پیش
وزیر دفاع امریکا پیش از اعلام زمان خروج نیروها از افغانستان به بروکسل رسید
-
اخبار ساحوی4 روز پیش
در حمله طالبان در بادغیس ۷ پولیس جان باختند و دو پولیس اسیر شدند
-
رویداد های اخیر2 روز پیش
امریکا: احتمال افزایش نیروهای امریکایی در افغانستان وجود دارد
-
رویداد های اخیر4 روز پیش
طالبان: امریکا به تعهدات اش در توافقنامه دوحه عمل نکرده است
-
رویداد های اخیر5 روز پیش
بلینکن: نیروهای ایتلافی یکجا از افغانستان خارج خواهند شد
-
جهان4 روز پیش
امریکا تحریمهای گسترده بر روسیه وضع کرد