بی بی سی فارسی
محمود کیانوش، شاعر، نویسنده، محقق و مترجم؛ هنرمندی که مثل هیچکس نبود


محمود کیانوش میگوید: «پدرم بیسواد بود، فقط سه کلمه را ناشیانه نقاشی میکرد. یکی از آنها را بهتر از آن دوتای دیگر؛ اسم خودش، اسم پدرش و اسم پدربزرگش؛ علی حسین محمد.»
اما آن پدر بیسواد صدها داستان تاریخی و خیالی و واقعی تعریف میکرد. کیانوش میگوید: «من هیچ وقت به این آرزو نرسیدم که بتوانم داستانی را به شیوه جاندار و دلنشین او تعریف کنم.» تنها عیب پدر به قول کیانوش این بود که: «جهد میکرد از من در حوزه علمیه نجف یک ‘عالم ‘ بسازد.»
سعی پدر یک سال بیشتر دوام نیاورد و کیانوش مکتب ملاباجی را در مشهد رها کرد و مادر را جلو انداخت تا پدر را راضی کند که او به مدرسه برود. ولی حسن آن یک سال برای کیانوش این بود که قرآن را تمام کند و بخشی از گلستان سعدی و غزلهای حافظ را بخواند و البته به قول خودش در آن سن و سال هیچ چیز هم از آنها نفهمد. محمود کیانوش در ۱۲ شهریور ۱۳۱۳ در مشهد متولد شد، ولی در نوجوانی با خانواده به تهران مهاجرت کردند:
«دو ماهی مانده بود که کلاس چهارم را در مدرسه عنصری مشهد تمام کنم که پدر رفت به تهران تا برادر گریختهام را به مشهد برگرداند. خاک تهران دامنگیرش شد و خانواده را از جوار ضامن آهو به دامنه دماوند کوچ داد.»
در تهران هم اگرچه فشار پدر برای ترک مدرسه همچنان ادامه داشت ولی محیط بازتری بود برای شکوفایی استعداد محمود نوجوان در نویسندگی و شعر سرایی. در دبیرستان علامه در سهراه اکبرآباد تهران بود که استعداد نویسندگیاش مورد توجه قرار گرفت. در سال دوم دبیرستان کیانوش برای موضوع انشائی که در بارهٔ ورزش بود داستان کوتاهی نوشت با عنوان «هشت و سی و پنج دقیقه» که در مسابقه داستاننویسی سراسر کشور شرکت داده شد و برنده جایزهٔ اول شد و داستان با اسم مستعار م.شبتاب در هفته نامه دانش آموزان، ارگان سازمان دانش آموزان ایران چاپ شد.

بعدها غلامحسین ساعدی به کیانوش گفته بود که او در آن مسابقه دوم شده بود. بعد از آن چند داستان کوتاهش در هفتهنامه شبچراغ که ابوطالب حلبی در میآورد چاپ شد. کیانوش کلاس چهارم دبیرستان بود که به قول خودش با دودلی فراوان داستان کوتاه «حسن کاکل و سگش» را برای هفته نامه نیروی سوم که بیشتر گردانندگانش از خلیل ملکی تا جلال آل احمد انشعاب کردههای حزب توده بودند و نشریه معتبر آن زمان بود فرستاد و با نام مستعار شباهنگ چاپ شد.
«خودم باور نمیکردم. درست در همان صفحاتی که هفتهٔ قبلش داستان جلال آل احمد چاپ شده بود داستان من چاپ شد.»
کیانوش بعد از کلاس چهارم دبیرستان به دانشسرای مقدماتی رفت و بعد از پایان دانشسرا سه سال در مدرسه ای در روستایی نزدیک تهران ابتدا معلم و بعد مدیر شد. دوره دو ساله دانشسرا، دورهٔ بعد از کودتای ۲۸ مرداد بود و فضای کشور در مجموع فضای سنگینی بود و فضای دانشسرا بخصوص برای کیانوش بسیار دشوار بود:
«در دانشسرا من از محیط شورانگیز بیرون جدا شده بودم و شوق نوشتن در من فرو می نشست، یا در واقع فرونشانده میشد. گاه فکر میکردم که دیگر نخواهم توانست بنویسم. خفقان دانشسرا مثل خفقان بیرون نبود که با آدم فاصله داشته باشد و مجال اندک تنفسی به آدم بدهد، به آدم چسبیده بود و سعی میکرد از چشمها به درون مغز برود و آن را از تفکر بازدارد.»
در آن دو سال کیانوش فقط چهار داستان کوتاه نوشت که سه تای آن در هفتهنامه نیروی سوم با نام مستعار تازهای چاپ شد. اما در دوره معلمی کیانوش تلاش میکرد به نویسندگی باز گردد و این تلاش همزمان بود با انتشار نشریات جدیدی از جمله مجله هفتگی «خوشه» که شاعرانی مثل احمد شاملو، نادر نادرپور و محمد زهری در آن کار میکردند و این فضای تازهای بود برای بر سر ذوق و شوق آوردن کیانوش:
«نشستم و بعد از غزلها و مثنویهای بچگی، بعد از شعرهای چلنگری و گاه توللیوار دبیرستان، اولین شعر شاملووار را گفتم و با یادداشتی کوچک برای «خوشه» پست کردم. شعر با تصویری که برای آن کشیدند چاپ شد و به این ترتیب من دوره دوم فعالیت ادبی را شروع کردم.»
به خدایی ناشناخته در ۲۲ سالگی
بیشتر این مجلهها نیاز زیادی به مطالب ترجمهای داشتند؛ و ترجمه شد بخش زیادی از کار کیانوش و در همین دوره اولین کتاب با ترجمه او هم چاپ شد: «به خدایی ناشناخته» اثر جان اشتاین بک.
«اولین کتاب به نام من چاپ میشد و اثری از خود من نبود، من تازه بیست و دو سالم بود.»
در آن زمان مجله دیگری به نام «بامشاد» در میآمد با مدیریت اسماعیل پوروالی و سردبیری احمد شاملو و کیانوش از آن به بعد شعرهایش را در بامشاد با نام م.ک چاپ میکرد. تا آن زمان کیانوش که گوشهگیر و به قول خودش تکرو بود در جمع شاعران و نویسندگان ظاهر نمیشد. تا اینکه روزی تصمیم گرفت که حالا باید از خانه بیرون بیایم و با بعضی از این قلمزنان معروف آشنا شوم. شعر تازهای برداشت و به دفتر مجله بامشاد رفت تا احمد شاملو را ببیند:
«برخوردم با احمد شاملو کاملا با آن برخورد که با جلال آل احمد داشتم فرق میکرد. شاملو واقعا خوشحال شد و تمام صورتش از لبخند تحسین شگفت.»
و پایه دوستی نزدیک کیانوش و شاملو از همان روز گذاشته شد.
دیپلم افتخار از دانشگاه مطبوعات
در آن زمان مجله دیگری به نام «صدف» منتشر میشد زیر نظر محمود اعتمادزاده، م.ا بهآذین و کیانوش داستان شعر گونهای برای این مجله فرستاد که چاپ شد و این برای کیانوش به منزله دیپلمی بود از یکی از دانشگاههای معتبر مطبوعاتی زمان. از نظر کیانوش آن روز چاپ داستانش در مجلهای در سطح «صدف» خود به خود پذیرش نویسنده بود به صحنه ادبیات مطبوعاتی. محمود کیانوش حالا رسما و علنا وارد صحنه مطبوعات کشور شده بود. چندی بعد روزی تقی مدرسی نویسندهای که کیانوش با او در مجله بامشاد آشنا شده بود، به کیانوش میگوید از من خواسته شده که مجله صدف را من در بیاورم و من هم گفتهام با همکاری تو این کار را میکنم و با هم به دفتر مجله میروند و آن را از بهآذین و همکاران تحویل میگیرند.
اندکی بعد از آن مدرسی به آمریکا رفت و محمود کیانوش سردبیر مجله شد. ولی سردبیری کیانوش و عمر مجله صدف زیاد نبود، مجله تعطیل شد و کیانوش با شاملو در مجله آشنا که خانم طوسی حائری همسر آن زمان شاملو در واقع برای شاملو در میآورد همکاری میکرد. در آن زمان کیانوش دانشجوی ادبیات انگلیسی در دانشکده ادبیات بود و در عین حال معلمی هم میکرد و برای انتشارات فرانکلین و جاهای دیگر ترجمه هم میکرد. ولی درآمد آموزش و پرورش و کار مطبوعاتی هنوز خرج و دخلش را به هم نمیرساند و او از آموزش و پرورش استعفا داد و به عنوان مترجم، به استخدام وزارت صنایع و معادن در آمد.
تا این زمان شعرهای آزاد کیانوش که در مجلهها چاپ شده بود به اندازه یک کتاب میشد و این مجموعه با عنوان شکوفه حیرت در آمد. البته پیشتر یک شعر بلند موزون و مقفی به نام شبستان به عنوان اولین کتاب شعر کیانوش چاپ شده بود. از آن به بعد کیانوش پرکارتر شد و چند کتاب شعر، داستان و ترجمه و نمایشنامه و نقد ادبی منتشر کرد. کیانوش در این زمان بنا به تقاضای پرویز ناتل خانلری سردبیر مجله سخن شد که خود خانلری در میآورد.
دشمنی جلال آلاحمد
کیانوش سه سال و اندی سردبیر سخن بود و اگرچه در آغاز مورد خشم و غضب عدهای از شاعران و نویسندگان مخالف خانلری و در صدر آنها جلال آلاحمد و رفقایش قرار گرفت، ولی به مرور بسیاری از آنها برای مجله مطلب میفرستادند. خشم و غضب آلاحمد نسبت به کیانوش البته کمی به قبل از سردبیری او در سخن بر میگشت. کیانوش پیشتر به دلیل نقدی که بر داستانهای کوتاه آل احمد نوشته بود، او را دشمن خود کرده بود:
«با این مقاله که در بارهٔ آلاحمد نوشتم توطئهای که علیه تکروی من آغاز شده بود با قدرت جریان گرفت. دوره درخشندگی آلاحمد بود و حتی کسانی که به فکر و کارش ایرادی داشتند، مصلحت نمیدانستند که خود را از چشم کتابخوانهای جوان و احساساتی زمانه بیندازند.»
در این دوره شورای کتاب کودک با سرپرستی لیلی آهی و توران میرهادی از کیانوش خواستند که در هیئت داوران بهترین کتابهای سال کودکان و نوجوانان شرکت کند و بعد همکار مجله پیک دانشآموز شد و در آنجا علاوه بر شعر و داستان برای کودکان برای پدران و مادران و معلمان مقالات تربیتی هم مینوشت. کیانوش در خصوص شعر کودکان معتقد بود که شعر گفتن برای کودکان درایران پایه و اصولی ندارد و میگفت:
«به مرور که برای بچهها شعر میگفتم متوجه شدم که تقریبا همه آنچه به نام شعر برای کودکان ساخته میشود، اولا شعر نیست و ثانیا حرف بزرگسالان است با زبان کودکانه.»
کیانوش بعدا در این خصوص کتابی منتشر کرد زیر عنوان «شعر کودک در ایران» که در حقیقت سخنرانی او بود در شورای کتاب کودک. بسیاری از شعرهایی که کیانوش برای کودکان ساخته بود به کتابهای درسی مدارس راه یافت.

خارج از گروه و تکرو
محمود کیانوش هرگز وارد گروهها و دستهبندیهای نویسندگان و روشنفکران نشد و همواره تکرو بود، حتی به ندرت در مهمانیهای آنها هم شرکت میکرد. اما چشم و گوشی باز داشت و نسبت به اتفاقات اجتماع و حرکات محافل روشنفکری جامعه و جهان نه فقط بیتفاوت نبود بلکه در شعر و داستان و بقیه نوشتههایش به شیوه خودش به آنها واکنش نشان میداد. کیانوش میگوید:
«من واقعا خانگی بودم و تقریبا تکرو. برای دوستی معیارهایی در من ساخته شده بود که بسیاری از رفقای کتابخوان یا نویسنده به آن معیارها نمی خوردند.»
کیانوش از سال ۱۳۵۲ مقیم لندن شد و در آنجا به سرودن شعر و نوشتن داستان ادامه داد و چند کتاب منتشر کرد از جمله چند کتاب تحقیقی مثل «زن و عشق در دنیای صادق هدایت»، «شعرفارسی در غربت» و کتاب انگلیسی زبان «شعر نو فارسی» که گزیدهایست از شعر شاعران بهنام و نوسرای ایران با ترجمه و مقدمه مفصلی از وضعیت شعر امروز ایران و معرفی شاعران.
کیانوش در لندن به محافل شعرخوانی شاعران انگلیسی هم میرفت و شعرهای خودرا که اغلب به زبان انگلیسی میسرود میخواند. چهار دفتر شعرهای انگلیسی کیانوش تا به حال چاپ شده است.
استاد زشکی و علیزاده طوسی
محمود کیانوش از دیماه سال ۱۳۶۰ با نامهای استاد مصلحالدین زشکی و علیزاده طوسی با بیبیسی فارسی همکاری میکرد. استاد زشکی شاعر طنز پردازی بود در یک برنامه طنز اجتماعی به نام مجله شفاهی.
حاصل کار سی و شش ساله محمود کیانوش در بیبیسی فارسی هم از نظر کیفی و هم کمی براستی بینظیر است:
رشته برنامههای ماندگار «صادق هدایت: پیشگام داستاننویسی جدید در ایران (چهارده برنامه بیست دقیقهای)، «هزار سال غزل فارسی» (چهارده برنامه بیست دقیقهای)، «چهره استاد، گفت و گو با احسان یارشاطر» (هشت برنامه بیست دقیقهای)، «فرهنگسازان ایرانی در جهان» (هشت برنامه بیست دقیقهای)، «در حکایت و شکایت زبان فارسی» (هفتاد برنامه هفتگی)، «رشته برنامههای نامهای از لندن» (در ۵۲۰ برنامه هفتگی در طی ۱۰ سال)، «رشته برنامههای طنزآمیز زشکیات» (شامل شش دفتر نعلیات و میخیات، عقلیات و نقلیات، ساغر نامه، کشف الاغراض، مرآت المصائب، مصباح الاذهان، جمعا در حدود هزار صفحه)، و کتاب «راهنمای زبان و ترجمه برای رادیو» (در سی و شش فصل، در حدود ۲۰۰ صفحه که با عنوان آکادمی بخش فارسی ارائه شده است) و چند رشته برنامه دیگر.
کار بیشتر در دوران ناخوشی
کیانوش در سه سال اخیر که به نوعی سرطان خون مبتلا شده بود بیش از هر زمان دیگر کار میکرد. میگفت وقت زیادی ندارم و کار ناتمام بسیار است. او با اینکه تیماردار همسرش پری منصوری، نویسنده و مترجم بود اغلب شبها کار میکرد و بسیار کم میخوابید. او در عین حال هرگز دانشجویی را رها نکرد و تا زمانی که امکان حرکت داشت کیسه به دست در کتابفروشیهایی که کتابهای دست دوم میفروختند به دنبال کتابهای قدیمی و نایاب میگشت. او میگفت اکثر مصیبتهایی که بشر با آن رو به روست حاصل شک نکردن و سؤال نکردن انسانهاست. او کتاب «بیشکی، بیسؤالی» را به همین دلیل نوشت. این کتاب حاصل بحثهایی ست که کیانوش در کوچه و خیابان، با غریبه و آشنا میکرد و تلاش داشت همه را در مقابل اعتقادات بیفکر پذیرفته به شک و سؤال وا دارد. کتاب دیگری که ثمره کار بیوقفه چند سال اخیر اوست کتابیست در دو دفتر:
«بردار اینها را بنویس آقا؛ دفتر تذکره» و «بگذار اینها را چاپ کنیم؛ دفتر تکمله». این کتاب ۷۵۰ صفحهای شرح بیپرده و منتقدانهایست از تجربیات گاه ناخوشایند خود او از محافل و گروهبندیهای روشنفکری ایران از دهه چهل خورشیدی به بعد.
محمود کیانوش هنرمندی بود که مثل دیگر هنرمندان نبود. انسانی بود که آنطور که میاندیشید و میگفت زندگی و رفتار میکرد و چون میخواست دیگران هم با او آنطور باشند و نبودند بر دوشش بار اندوهی میکشید، باری که از نوجوانی خود بر دوش خود گذاشته بود و تا آخرین لحظه حمل کرد. انسانی بود صادق، بیریا، بیدروغ و بهشدت با وجدان. کیانوش خود را لاادری میدانست و به همین دلیل ذهن فلسفی او بر شک و سؤال استوار بود و همواره پژوهنده بود. مجموعه ۵۲۰ قسمتی نامهای از لندن او نمونه درخشانی از ذهن سؤالکننده و پژوهنده اوست.
بی بی سی فارسی
بنکسی تایید کرد گرافیتی فرار از زندان قدیمی ردینگ اثر اوست


بنکسی، گرافیتی کار ناشناس در بریتانیا، که به نقاشیهایش بر دیوارهای شهر و امکان عمومی شهرت جهانی دارد، تایید کرده که نقاشی یک زندانی در حال فرار بر دیوار زندان قدیمیشهر ردینگ در غرب لندن، اثر جدید اوست.
دیوارنگاری های این هنرمند – که بنکسی نام مستعار اوست – معمولا محتوایی انتقادی دارد و باعث افزایش ارزش خانه و دیوارهایی می شود که او روی آنها نقاشی کرده است. هویت واقعی بنکسی برای عموم روشن نیست.
اثر تازه او که صبح روز دوشنبه ( اول مارس) روی دیوار زندان قدیمی شهر ردینگ ظاهر شد یک زندانی را نشان میدهد که با طناب تهیه شده از چند ملافه در حال پایین آمدن از دیوار است و پایین طناب یک ماشین تحریر بسته شده است.
احتمالا این تصویری از اسکار وایلد، نمایشنامه نویس و شاعر مشهور ایرلندیست که حدود ۱۳۰ سال پیش چون همجنسگرا بود در این زندان مخوف به دو سال زندان انفرادی محکوم شد.
ساختمان این زندان قرار است فروخته شود و کمپینی به راه افتاده که این بنای قدیمی به جای آن تبدیل شدن به یک مجتمع مسکونی، مرکز هنری شود.

بنکسی ویدئویی در سایت یوتیوب خود قرار داده و مراحل خلق این اثر را که “فرار بزرگ” نامیده شده، تصویر کرده است.
در این ویدئو که با تغییراتی به سبک ویدئوهای آموزشی باب راس، نقاش و مجری برنامه “لذت نقاشی” ساخته شده نشان میدهد که چطور این اثر در تاریکی شب کشیده شده است.
- ناراحتی مردم ناتینگهام از ناپدید شدن نقاشی بنکسی
- بنکسی ویدیویی از نصب مخفیانه کاغذخردکن در قاب نقاشیاش منتشر کرد
- بنکسی برای نجات پناهجویان آواره مدیترانه یک کشتی خرید
- وقتی کرونا، بنکسی، هنرمند خیابانها را خانهنشین میکند
شهرداری ردینگ میگوید احتمالا این اقدام بنکسی برای حمایت از کمپین حفظ این زندان و تبدیل ساختمان آن به یک مرکز فرهنگی و هنری است.
مسئولان شهرداری میگویند که از وزارت دادگستری که مالک این ساختمان است خواستند تا هماهنگیهای لازم برای حفظ این اثر را انجام دهند.
مسئولان وزارت دادگستری میگویند از وجود این نقاشی مطلع شدند و به زودی در این باره اطلاعیهای صادر میکنند.

نالههایی از زندان ردینگ
اسکار وایلد در یک سلول این زندان ردینگ دو سال حبس بود؛ او بعدها به یاد این روزهای سخت شعری سرود که با عنوان “نالههایی از زندان ردینگ” به فارسی ترجمه شده است که بازتاب بی رحمی سیستم کیفری دوران ویکتوریا بوده است.
اسکار وایلد در این نامه با عنوان “از اعماق” از تخت چوبی و محقر، غذای نفرت انگیز، سکوت، تنهایی و شرمی را که در زندان تحمل می کرد گفته و نوشته “تک تک و تمامی این چیزها را باید به یک تجربه معنوی تبدیل کنم.”
او پس از برملا شدن رابطه اش با لرد آلفرد داگلاس، معشوقش به زندان محکوم شد.

ساختمان زندان از سال ۲۰۱۳ فرسوده و متروکه بوده و در سال ۲۰۱۹ توسط دولت برای فروش گذاشته شد.
سال گذشته معاملهای برای فروش این بنا که از بناهای فهرست شده است و نباید تخریب شود، با سازندگان خانه های مسکونی بهم خورد و شهرداری ردینگ امیدوار است که معامله جدید برای تبدیل این بنا به یک مجموعه هنری فرهنگی باشد.
افراد مشهوری چون سِر کنت چارلز برانا، بازیگر و کارگردان ایرلندی، ناتالی دورمر، بازیگر بریتانیایی و جودی دنچ، بازیگر سرشناس تئاتر و سینمای بریتانیا از جمله افرادی هستند که از کمپین تبدیل این زندان قدیمی به مرکز فرهنگی هنری حمایت میکنند.

بی بی سی فارسی
گلدن گلوب ۲۰۲۱؛ درخشش تاج، بورات و سرزمین عشایر

گلدن گلوب ۲۰۲۱ شاهد درخشش سرزمین عشایر (Nomadland) به کارگردانی کلویی ژائو، فیلم کمدی بورات-۲ و سریال تاج بوده است. این مراسم به دلیل همهگیری ویروس کرونایکشبه (۲۸ فوریه) برای نخستین بار به طور مجازی از نیویورک و لس آنجلس به اجرا در آمد.
فصل چهارم سریال تاج به کارگردانی پیتر مورگان – که به داستان زندگی ملکه الیزابت و خانواده سلطنتی بریتانیا می پردازد – جایزه بهترین مجموعه تلویزیونی درام را دریافت کرد.
همچنین جاش اوکانر به خاطر بازی در نقش شاهزاده چارلز در این مجموعه، جایزه بهترین بازیگر مرد در یک سریال درام را از آن خود کرد. جایزه بهترین بازیگر زن در این ژانر نیز به اما کورین رسید که در نقش دایانا،شاهدخت ولز، در فصل چهارم سریال تاج ظاهر شده است. جیلین آندرسون بازیگر نقش ماگارت تاچر، نخست وزیر سابق بریتانیا، جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن را کسب کرد.

تینا فی و ایمی پولر به طور مشترک این مراسم را از نیویورک و کالیفرنیا اجرا کردند.
سرزمین عشایر (Nomadland) به کارگردانی کلویی ژائو جایزه بهترین فیلم درام را دریافت کرد. جایزه بهترین کارگردان فیلم درام هم به کلویی ژائو رسید. او نخستین آمریکایی آسیایی تبار است که برنده این جایزه می شود.
بورات- ۲ (Borat Subsequent Moviefilm) به کارگردانی و بازیگری ساشا بارون کوهن جایزه بهترین فیلم کمدی را دریافت کرد. ساشا بارون کوهن همچنین جایزه بهترین بازیگر مرد ژانر موزیکال/کمدی را گرفت. جایزه بهترین بازیگر زن فیلم موزیکال/کمدی به خاطر بازی در فیلم بورات-۲ به ماریا باکالوا اعطا شد.

چدویک بوزمن برنده جایزه بهترین بازیگر مرد برای بازی در نقش یک نوازنده ترومپت در فیلم “رقص بلک باتم ما-رینی” (Ma Rainey’s Black Bottom ( شد. این هنرپیشه آمریکایی که به خاطر بازی در فیلم پلنگ سیاه شهرت داشت در ماه اوت ۲۰۲۰ در ۴۳ سالگی به خاطر بیماری سرطان روده درگذشت. همسر وی این جایزه را از طرف او پذیرفت.
گامبی وزیر جایزه بهترین سریال کوتاه تلویزیونی را برد. جایزه بهترین بازیگر زن به آنیا تیلورجوی به خاطر بازی در گامبی وزیر رسید. بهترین فیلم خارجی زبان: میناری (Minari) فیلم درام به کارگردانی لی ایزاک چانگ اعلام شد.
در گلدن گلوب این دوره اسامی نامزدها به طور مجازی اعلام شد و خبری از فرش قرمز نبود. در این دوره کارگردانهای زن بیشتر نامزد دریافت گلدن گلوب شدند. انجمن مطبوعات خارجی هالیوود مسئولیت برگزاری مراسم گلدن گلوب است که با این انتقاد مواجه شده است که در بین اعضای آن اقلیت های قومی و نژادی به ویژه حتی یک سیاه پوست نیز وجود ندارد.
جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد به دنیل کالویا برای بازی در فیلم یهودا و مسیح سیاه رسید. رزمند پایک به خاطر بازی در فیلم بسیار مراقبت میکنم جایزه بهترین بازیگر زن در یک موزیکال/ کمدی را گرفت.
* با پوزش از اینکه در این گزارش اسم فیلم “بلک باتم ما رینی” Ma Rainey’s Black Bottom اشتباه ترجمه شده بود.

بی بی سی فارسی
رویکردها به زبان و خط


در آستانه سده نوِ خورشیدی در مجموعه نوشتارهایی به موضوع خط فارسی و دگرگونیهای آن در دوران معاصر- در اینجا به معنای بعد از ورود چاپ- و همچنین به چالشهای پیش روی خط فارسی در روزگار دیجیتال، فضای مجازی و شبکه اجتماعی، پرداخته میشود. صاحبنظران، کارشناسان و پژوهشگران در این نوشتارها با رویکردهای متفاوت و از زاویههای مختلف به موضوع خط در حوزه فرهنگی زبان فارسی پرداختهاند که بمرور در وبسایت بیبیسی فارسی منتشر میشوند.
در این مجموعه، رسمالخط، نقطهگذاری و نگارش نویسندگان حفظ شدهاند.

زبان یکی از خِشتهای مهم و حساس سازندهٔ ساختمان هویت و فرهنگ است. خط، صورتِ نوشتاری زبان را بازتاب میدهد. مباحث مربوط به زبان و خط، یعنی صحبت دربارهٔ اصلیترین شیوهٔ ارتباط انسانی، همیشه داغ و جذاب است.
دانش زبانشناسی، یعنی مطالعهٔ علمی زبان، مثل همهٔ علوم دیگر بر اساس اِنگارههایی پیش میرود که تا آن لحظه بهترین پاسخها را برای پرسشهای موجود درباره زبان فراهم آوردهاند. قطعاً هر پارادایمی در علم محل بحث و اختلاف است. همانگونه که فیزیک نیوتونی پاسخگوی همهٔ سؤالات فیزیک نیست و انگارههای تازهتری مثل فیزیک کوانتوم پاسخهای جدیدی فراهم میکنند، در زبانشناسی هم روش علمی سال به سال و دهه به دهه تغییر میکند و انگارههای نوین به وجود میآیند؛ اما حقایق و مفاهیم بنیادینی هستند که تقریباً همهٔ دانشمندان دربارهٔ آنها توافق دارند. متاسفانه در بسیاری از بحثهای عمومی، روشنفکری، و حتی دانشگاهی درباره زبان فارسی، هنوز فضای انگارههای قدیمی حکمفرماست.
وقتی از من دعوت شد که برای مجموعهٔ خط فارسی بنویسم، ضروری دیدم برخی مبانی و تعاریف زبانشناسی را در این حوزه معرفی کنم تا به فهم مشترکی از برخی انگارههای نوین زبانشناسی برسیم، و بهتر بتوانیم مباحث و نظراتی را که در فضای عمومی دربارهٔ زبان و خط مطرح میشوند درک و نقد کنیم. ضمنا هر جا لازم باشد، آثاری در زبان فارسی را معرفی میکنم که خواندنشان به مخاطبان این مجموعه کمک خواهد کرد تا درک و دریافتی عمیقتر از مباحث مطرح شده پیدا کنند.
در اولین قسمت از این مجموعهٔ هفتقسمتی به معرفی انواع رویکردهای افراد به زبان و خط میپردازیم. یکی از دستهبندیهای رایج در زبانشناسی، رویکردهای افراد به زبان را ذیل سه دستهٔ “تجویزی”، “توصیفی”، و “آموزشی” تقسیم میکند.
رویکرد تجویزی
تجویزگراها به زبان “اصیل” و “خالص” باور دارند. آنان صورتهایی از زبان را “درست” و صورتهایی را “نادرست” میدانند و به دنبال تجویز صورتهای درست، و پالایش و حذف صورتهای نادرست زبانی هستند. آنان دلواپس واژههای “خارجی” در زبان هستند و در پی “خالصسازی” و “تصفیه” زبان از واژگان “بیگانه” هستند.
از تجویزگرایی افراطی با عنوان فاشیسم زبانی نیز یاد شده است. یکی از مُشخّصههای دلواپسان زبان این است که تغییرات زبانی، به ویژه تغییرات در لحن و گفتار نسلهای جوانتر را برنمیتابند و به دنبال “اصالت زبانی” هستند. آنها یک سِری عبارات را به ویژه اگر از “ادب” خارج باشد تحمل نمیکنند و دستور میدهند تا چنان عباراتی حذف شوند. به همین علت، این رویکرد را “دستوری” نیز میخوانند. تصفیهچیان زبان از عبارات و واژگانی که نامطلوب میپندارند با عنوان “مُزخرفات” یا “اضافات” زبان یاد می کنند. آنها از آنچه هرج و مرج یا آشفتگی در زبان میپندارند برآشفته میشوند و همیشه در رویای نظم بخشیدن به زبان و یکپارچهسازی شیوههای نوشتار به سر میبرند. بسیاری از سنّتگرایان، تعدای از جریانهای روشنفکری، و برخی از جریانهای ادبی، رویکردی تجویزگرایانه به زبان و خط دارند.
رویکرد توصیفی
توصیفگرایان زبان را همانگونه که هست و اتفاق میافتد میبیینند و توصیف میکنند. آنان تغییر را جزئی جداناپذیر از زبان میدانند. از دید توصیفگرایان، ورود و خروج واژگان و تبادل کلمات بین زبانهای مختلف امری طبیعی است. وقتی واژهای وارد زبانی میشود و در آن زبان بَسامد کاربرد بالایی پیدا میکند، جزئی از آن زبان محسوب میشود. از نگاه توصیف گرایی چنین تغییراتی نه تنها بد نیست، بلکه به غنای زبان میانجامد و باعث ایجاد پویایی زبان و وارد شدن مفاهیم جدید میشود. آنان هیچ واژه و عبارت جاافتاده در زبان را مُستحق حذف و تصفیه نمیبییند زیرا حتی با فرض حذف واژه یا عبارت، لزوماً مفهوم موردنظر از بین نمیرود، پس چه بهتر زبان از واژه یا عبارت لازم برای توصیف آن پدیده یا مفهوم برخوردار باشد.
توصیفگرایی تأکید میکند کاربرد واژگان و عبارات در طول تاریخ در یک جامعهٔ زبانی نشانگر واقعیات و مفاهیم جاری در آن جامعه است. به همین دلیل با توجه به نیازها و واقعیتهای اجتماعی، واژهها و عباراتی خلق یا به زبان وارد میشوند و در مقابل واژگان و عباراتی کمکم معنا و مفهومشان را از دست میدهند و از رده خارج میشوند.
از دید توصیفگرایان هر گونه تجویز عمومی درباره زبان تلاشی واهی است زیرا بسیاری از تغییرات در هر زبانی خارج از ارادهٔ گویشوران آن زبان اتفاق میافتد. توصیفگرایان تأکید میکنند که بیگانهستیزی در مطالعات زبان جایی ندارد و زبانها خواه ناخواه با یکدیگر در تعاملند چرا که در واقعیت گویشوران زبانهای مختلف نیازمند درک و ارتباط با یکدیگرند.
توصیفگرایان به مفاهیمی چون “برتری یک زبان یا گویش یا لهجه بر دیگری” یا “اصالت زبانی” باور ندارند. از نگاه توصیفگرایی، هر زبانی نیازهای ارتباطی جامعهٔ سخنگویان خودش را برطرف میکند و واقعیتهای همان جامعه را بازتاب میدهد. ضمن اینکه اصالت در زبان معنا ندارد چون زبانها با هم خویشاوندی دارند که آنها را به یک زبان فرضی مادر میرساند که برای سخنگویان امروزی آن زبان غیرقابلفهم است. پس آنچه اصالت زبانی خوانده میشود امری بیمعناست؛ چون زبانها در طول تاریخ همگام با بشر رشد میکنند، با یکدیگر به داد و ستد میپردازند، و برای مفاهیم و گزارههای جدید از واژگان و عبارات نو استفاده میکنند.
توصیفگرایی زبان را پدیدهای پویا در نظر میگیرد در حالیکه تجویزگرایی به زبان همچون پدیدهای ایستا مینگرد. برخلاف تجویزگرایان، توصیفگرایی از تنوع در شیوهها و رویکردها با آغوشی باز استقبال میکند و آن را جزیی از پویایی زبان در نظر میگیرد. توصیفگرایی از رویکردهای غالب دانش زبانشناسی مدرن است.
رویکرد آموزشی
آموزش زبان از دیرباز تاکنون یکی از مهمترین حوزههای تعلیم و تربیت بوده است. فراگیری و آموزش زبان مادری، آموزش دستور زبان، آموزش خواندن و نوشتن، فراگیری و آموزش زبان دوم و چندم، آموزش گفتگو، ارتباط، نامهنگاری، ترجمه، نگارش پیشرفته، و دیگر مهارتهای زبانی سهمی مهم در آموزش و پرورش و آموزش عالی جوامع بشری داشتهاند.
رویکرد آموزشی به زبان، همه چیز را از دریچهٔ آموزش مهارتها و قواعد آن زبان میبیند. اینکه چه راهکارها و عواملی باعث تسهیل در آموزش و فراگیری آن زبان میشود، چه در میان اهالی آن زبان چه در میان فراگیران غیر بومی. رویکرد آموزشی در انتخاب راهکارها، فنون، و منابع آموزشی به شدّت تحت تأثیر غلبه و تسلّط هر کدام از رویکردهای تجویزی و توصیفی در میان سیاستگذاران زبانی است و مستقیماً از آنان تأثیر میپذیرد.
اکنون بهتر میتوان فهمید که وقتی سیاستگذاران و مسؤولان فلان کشور، یا نهاد آموزشی، یا رسانه گروهی معتقد به رویکردی تجویزی و توصیفی باشند، چه تفاوتی در آموزش و شیوهنامههای عمومی آنجا پدیدار خواهد شد. درک حساسیتهای زبانی افراد هم با نگریستن از این دریچه راحتتر خواهد بود.
اگر علاقهمندید دربارهٔ رویکردها و نظریههای زبانی بیشتر بدانید، کتابهای ارزشمند و فراوانی به زبان فارسی در اینباره موجود است که برخی از آنها عبارتند از: “مقدّمات زبانشناسی” اثر دکتر مهری باقری، ، “سیر زبانشناسی” اثر دکتر مهدی مشکوهالدینی، و “تاریخ مختصر زبانشناسی” نوشتة رابرت هنری رابینز برگردان دکتر علیمحمّد حقشناس.
در قسمت آینده به جایگاه زبان و خطوط فارسی در میان زبانهای زندهٔ دنیا خواهیم پرداخت.
قسمتهای قبلی مجموعه زبان و خط فارسی:
- ‘کاغذ اخبار’؛ سرگذشت اولین روزنامهی ایران
- افسانههای تغییر خط
- آیا خط سیریلیک سرنوشت تاجیکان را رقم میزند؟
- یگانهگی روش املای زبان فارسی دری در افغانستان یک نیاز جدّیست
- ‘تقابل با فرهنگستان’؛ مانعی جدی در راه نظاممند کردن خط فارسی
- شورای اصلاحِ خط ِفارسی چرا و چگونه تشکیل و تعطیل شد و چه کرد؟
- شورایِ بازنگری در شیوهیِ نگارشِ خطِ فارسی؛ گامی ‘مهم اما ناتمام’
- نقش و جایگاه زبان پارسی در قزاقستان؛ گذشته، امروز و آینده
- معضل خط و زبان؛ سرگذشت پارسی در شوروی پیشین
- سیاستزدگی، تیغی بر گلوی زبان فارسی در افغانستان
- یونیکد؛ فرهنگستان جهانی زبانها؟
- نگاهی به سرگذشتِ زبان و خط فارسی در روزگار ما
-
اخبار ساحوی3 روز پیش
درگیری میان نیروهای امنیتی و غوریانی: ۱۶ تن بشمول غیرنظامیان زخم برداشتند
-
تجارت3 روز پیش
مقامها: سیستم معاشات ان تی ای متوقف میشود
-
رویداد های اخیر3 روز پیش
سیاسیون: خلیلزاد پیام تشکیل حکومت مشارکتی با خود دارد
-
رویداد های اخیر4 روز پیش
داعش مسوولیت ترور کارمندان تلویزیون انعکاس را به عهده گرفت
-
اخبار ساحوی3 روز پیش
دهها تن در جریان درگیری نیروهای امنیتی با غوریانی زخم برداشتند
-
تجارت5 روز پیش
تلاشها برای حفظ حقوق مالکیت زنان در افغانستان
-
رویداد های اخیر3 روز پیش
اتحادیه اروپا: خشونتها و ترورهای هدفمند خبرنگاران باید خاتمه یابند
-
رویداد های اخیر4 روز پیش
ترور رییس پیشین شورای علمای کندز در کابل